بریدههایی از کتاب انارهای ترک خورده
۳٫۶
(۱۸)
هیچ ثانیه ای تو این دنیا جای خودش رو به ثانیۀ بعدی نمیده تا جزوی از گذشته بشه بلکه سفت و محکم سر جاش می ایسته.
پروین اعتصامی
جهنم هر چقدر هم که بد باشه لااقل این خوبی رو داره که مطمئنی هیچ جای شیک و وسوسه انگیزی داخلش نیست که دلت بخواد بری ولی وُسعِت نرسه.
هانیه صادقی نیا
از طرفی برای معدۀ به اجبار گیاه خوار شدۀ ما، ترشح کردن اسیدی که بتونه گوشت شترمرغ و بوقلمون های این رستوران رو تجزیه کنه. کار فوق العاده سختی بود و احتمالا کارمون به نفخ و درد شکم و دوا درمون میرسید و یک خرج اضافۀ دیگه هم برای جیب های پارچه ای و کم عمق بابا تراشیده میشد.
_SOMEONE_
اون روز با جون و دل فهمیدم که برای دوست داشتنِ هر کسی، گاهی اوقات لازمه موقتا از بودن در کنارش دست کشید و به جاش از وقت و انرژی مایع گذاشت تا این حس ماورایی دوام داشته باشه.
پروین اعتصامی
. به هر حال مجموع میزان محبتی که هر موجودی میتونه از اطرافیانش دریافت کنه بدون اینکه اشباع بشه مقدار ثابتیه. پس اگر اجازه بدی که غیر از خودت، دیگری هم به کسی که دوستش داری ولو به مقدار ناچیزی ابراز محبت کنه در واقع به همون اندازه از سهم خودت از داشتنِ محبوبت، به نفع این سهامدار جدید چشم پوشی کردی و این اصل پایستگی ظرفیتِ معشوق، اولین قانونی بود که در همون سنین پایین بدون نیاز به کمک گرفتن از فرمول های پیچیدۀ فیزیک و ریاضی، موفق به اثباتش شدم و در باقی سالهای عمرم درست بودن این اصل رو چندین و چندبار تجربه کردم.
پروین اعتصامی
با اینکه مادرم هر از گاهی برای معنا بخشیدن به سبک زندگی لِه لوردۀ امثال ما با لحن فیلسوف مأبانه ای که اصلا به قیافۀ ساده و لهجۀ روستاییش نمیومد بهم میگفت که پول زیاد داشتن هم یکجور مصیبته و مرگ از ثروتمند ها بیشتر از فقیر ها میگیره
_SOMEONE_
کسی که مُرد دیگه مُرده، کار زیادی از دست مون بر نمیاد تا براشون انجام بدیم. زنده ها رو دریاب پسر.
Zohreh Cheraghi
اون روز با جون و دل فهمیدم که برای دوست داشتنِ هر کسی، گاهی اوقات لازمه موقتا از بودن در کنارش دست کشید و به جاش از وقت و انرژی مایع گذاشت تا این حس ماورایی دوام داشته باشه.
جواد
باید زن بود تا فهمید که هیچ دیکشنری و فرهنگ لغتی نمیتونه از پسِ بیان مفهوم عمیق و پیچیدۀ حسادت بر بیاد.
Zohreh Cheraghi
هر چقدر زنی برای تمیزی و نظافت خونه اش وسواس بیشتری به خرج بده و به قول معروف خونه دارتر باشه، به همون اندازه تنها تره و از نظر روحی شکننده تر
Zohreh Cheraghi
هنوزم برام سوالِ که چطور می تونست بدون اینکه به روی خودش بیاره با سعه ی صدر این حجم از توهین رو تحمل کنه
سوفی پاتر
در زندگی از یک جایی به بعد، دیگه نگاه آدم ها رو به جلو نیست. دل و دماغ شون رو از دست میدند و دیگه هیچ چیز تازه ای از این دنیا چه مال و منال و چه مقام و موقعیت نیست که باعث بشه به وجد بیان. در عوض همۀ توجه شون به پشت سره. به آدم هایی که دوست داشتند و از دست دادند به حرف های قشنگی که باید بهشون میزدند ولی اینقدر تو دل شون تلنبار کردند که دیگه بو کرده و گندیده. به بوسه هایی که باید با عشق نثار هم میکردند ولی به همراه بزاق دهان شون قورت داده بودند.
کتاب باز
مطمئنا پیوندِ بین پدر و مادر من هم مثل اکثر ازدواج های قدیمی حاصل هنرمندی پدر مادر هایی بوده که تخصص شون به هم رسوندن و وصلت دادن دختر و پسر های دم بختی بوده که روحیات شون صد و هشتاد درجه باهم فرق میکرده و تنها دلیلی که باعث شده بود این وصلت به بار بنشینه و میوۀ تلخ و بد مزه ای مثل من رو به وجود بیاره این بوده که بر طبق سُنَّتِ لباس سفید عروس و کفن سفید، مجبور بودند زندگی شون رو ادامه بدند.
کتاب باز
هر دفعه که به اتفاق به اون پارک میرفتیم میدیدم که مادرم، چطور وقتی کاسۀ آش رو برای من و پدرم میکشید و جلومون میگذاشت، زیرچشمی، با حسرت آدم هایی رو که برای شکم چرونی به اون رستوران میرفتند، نگاه میکرد و مطمینا تو دلش به تمام فیلسوف ها و روشن فکر هایی که در طول تاریخ بشری، بدون اینکه طعم اشکنه بادمجون یا سویای آب پز شده رو چشیده باشند، سعی کرده بودند از رنج کشیدن آدمها راهی به سوی تعالی باز کنند، لعنت می فرستاد.
کتاب باز
هر خاطرۀ خوبی که تاریخ مصرفش گذشته باشه و دیگه قابل تکرار نباشه، هر چقدر که موقع تجربه کردنش شیرین تر و دلپذیر تر بوده به همون نسبت مرور کردنش در آینده تلخ تر و گزنده تره و به همین دلیلِ که بعضی شاعر پیشه های روان پریش معتقداند که دنیا جای بهتری بود اگر خاطره ها زودتر از خودمون میمردند، ولی وقتی به جایی برسی که ببینی تنهایی از هر طرف محاصرت کرده دیگه تلخی و شیرینی برات معنی نداره و فقط و فقط به این فکر میکنی که به کمک خاطراتت دستاویزی پیدا کنی تا برای چند لحظه هم که شده بتونی این محاصرۀ ناجوانمردانه رو بشکنی و از دست خودت خلاص بشی.
کتاب باز
هر آدمی مجبورِ که پا به پای بیشتر شدن ارتفاع چشم هاش از زمین و سانت به سانت قد کشیدنش، افق دیدش رو هم وسیع تر کنه
Zohreh Cheraghi
درست مثل بچه گی های خودم
سوفی پاتر
روی هم رفته مادرم اون قدر ها هم سنگدل نبود و هر دفعه نیم ساعتی بعد از ضربه هایی که با کفگیر چوبی آشپزخونه به صورتم میزد و نیشگون هایی که با حرص ازم میگرفت، میومد کنارم مینشست و با دیدن جای گُدازه های خشمش روی سر و صورتم، دلش می لرزید یا با دیدن تاول هایی که به خاطر تنبیه ایی که با آب جوش کتری، پشت دست هام جوونه زده بود، بغض میکرد و به جای عذرخواهی کردن و دلجویی کردن از من، زیر لب از خدا می خواست که به خاطر این بلاهایی که سرم آورده ببخشتش و تسبیح به دست شروع میکرد به استغفار کردن.
کتاب باز
همون موقع بود که فهمیدم هیچ فایده ای نداره و فقط تبدیل به سوهان روحت میشه وقتی چیزی رو که دوست داری اونقدر منحصر به فرد و خاص باشه که ترسِ از دست دادنش از ذوق و شوق داشتنش پیشی بگیره.
محمد تاجیک
عجیب بود که با وجود تمام این رنج ها و سختی هایی که خدا در سرنوشتش قرار داده بود ولی حتی یگ ذره هم از قدرت ایمانش کم نشد و اعتقادش رو به خدا از دست نداد.
Zohreh Cheraghi
هیچ ثانیه ای تو این دنیا جای خودش رو به ثانیۀ بعدی نمیده تا جزوی از گذشته بشه
پروین اعتصامی
بعضی وقتها آدم ها از دست خودشون عصبانی اند و احساس میکنند اون انسان خوب و پاکی که نشون میدادند نیستند. یا اینکه در حق کسی کوتاهی کردند ولی دیگه وقتی برای جبران نیست و کاری از دست شون بر نمیاد. به همین خاطر مجبورند این نارضایتی رو به شکلی خاص از خودشون دفع کنند. بعضی ها با خودشون جلوی آینه حرف میزنند بعضی ها با حیوانات خونگی شون و بعضی ها هم مثل پدر من با نگهداری از ساده ترین اشکال حیات یعنی گل و گیاه و دار و درخت، این سخت ترین مشکل بشری یعنی عذاب وجدان رو برطرف میکنند.
کتاب باز
از اونجا که با همدیگه رابطۀ خونی و شناسنامه ای داشتیم و مدت زیادی هم بود که زیر یک سقف نفس می کشیدیم و دی اکسید کربن تولید میکردیم و از همه مهمتر بدبختی های روزمرۀ مشترکی رو هم تحمل میکردیم، میشد اسم این جمع مختصر و سه نفرۀ مارو گذاشت خونواده. هرچند که برای این نامگذاری، داشتن خصوصیات و فاکتور های مهم دیگه ای هم لازم بود ولی ما در تمام طول زندگی با اغماض ازشون چشم پوشی کرده بودیم تا بلکه بتونیم تا وقتی که زنده ایم، این کانون واگرای خانوادگی رو حفظ کنیم.
.
کلا یکی از دلایلی که باعث میشه هر مرد عاقلی از زن جماعت بترسه فرقی هم نمیکنه مادرش یا خواهرش یا زنش باشه همینه که این مخلوقاتِ نازنین، وقتی منافع شون در خطر باشه میتونن در کمتر از چند ساعت چنان رنگ عوض کنن و تغییر موضع بدن که هیچ آفتاب پرستی نمیتونه رکورد شون رو بشکنه.
محمد تاجیک
اولین عشق ها ذاتا برای نرسیدن بوجود میان نه رسیدن و همیشه باید فدا بشن تا راه برای بقیۀ خرده عشق های مزخرفی باز بشه که قراره به مرور زمان در مسیری که از چشم ها به دل مون میگذره، رفت و آمد کنند.
محمد تاجیک
آدم ها دست به انتخاب بعضی کارهای طاقت فرسا میزنند تا بلکه بتونند درد طاقت فرساتری که تو وجودشون لونه کرده رو فراموش کنند مثل درد عشق های ناکام.
Zohreh Cheraghi
با اینکه جزو قشر کم درآمد و فقیر جامعه بودیم و گوشت و ماهی رو بیشتر تو تلویزیون چهارده اینچیِ اتاق نشیمن میدیدیم تا داخل بشقاب های غذای سر سفره ولی بدجور بد استیل و بد قواره بودیم. جالب بود که بیشتر آدم های محله مونم که مثل ما، هشت شون گروی نُه شون بود، ازین وضعیت مستثنی نبودند. انگار حرص خوردن و حسرت خوردن تو بدن آدم های دربه در و فقیری مثل ما، پروتئین و کالری بیشتری از گوشت و مرغ و ماهی آزاد میکرد.
Zohreh Cheraghi
جهنم هر چقدر هم که بد باشه لااقل این خوبی رو داره که مطمئنی هیچ جای شیک و وسوسه انگیزی داخلش نیست که دلت بخواد بری ولی وُسعِت نرسه.
amir sr
آدم تو داری بود. هیچ وقت عصبانی شدنش رو ندیدم همونطور که لبخند زدنش رو. انگار روحش خسته تر و پیرتر از اونی بود که بخواد هر کدوم از این دو عکس العمل رو از خودش بروز بده.
.
مطمئنا پیوندِ بین پدر و مادر من هم مثل اکثر ازدواج های قدیمی حاصل هنرمندی پدر مادر هایی بوده که تخصص شون به هم رسوندن و وصلت دادن دختر و پسر های دم بختی بوده که روحیات شون صد و هشتاد درجه باهم فرق میکرده و تنها دلیلی که باعث شده بود این وصلت به بار بنشینه و میوۀ تلخ و بد مزه ای مثل من رو به وجود بیاره این بوده که بر طبق سُنَّتِ لباس سفید عروس و کفن سفید، مجبور بودند زندگی شون رو ادامه بدند.
.
حجم
۱۶۰٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۴۸ صفحه
حجم
۱۶۰٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۴۸ صفحه
قیمت:
۴۵,۰۰۰
تومان