بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب بادهای برفی؛ ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﺳﺮﻭﺍﻥ ﻋﺮﺍقی ﺍﺣﻤﺪ ﻏﺎﻧﻢ ﺍﻟﺮبیعی | طاقچه
تصویر جلد کتاب بادهای برفی؛ ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﺳﺮﻭﺍﻥ ﻋﺮﺍقی ﺍﺣﻤﺪ ﻏﺎﻧﻢ ﺍﻟﺮبیعی

بریده‌هایی از کتاب بادهای برفی؛ ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﺳﺮﻭﺍﻥ ﻋﺮﺍقی ﺍﺣﻤﺪ ﻏﺎﻧﻢ ﺍﻟﺮبیعی

دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۸از ۵ رأی
۳٫۸
(۵)
مردم شهر بصره می‌گفتند: «ما از غارت کویت لذت می‌بریم، زیرا بیش‌تر از همه کشورهای خلیج صدام را در جنگ علیه ایران کمک کرد.» بعضی از آن‌ها معتقد بودند که این عذاب الهی است که از جانب خداوند بر کویتی‌ها نازل شد.
فکه (بهرام درخشان)
برای وارد کردن اسلحه از امریکا، رژیم عراق با تاجر معروف عربستانی «عدنان خاشقچی» قرارداد بسته بود.
فکه (بهرام درخشان)
اعدام کودک شیرخوار ایرانی! روز چهارشنبه ۱۹۸۱/۱۰/۱۲، در اتاق عملیات لشکر سوم بودم. سرتیپ «جبربُریهی» فرمانده تیپ ۳۹ با ما تماس گرفت و گفت: «در تیپ ما واقعه بزرگی رخ داده است، گزارش کامل آن را برای شما ارسال خواهیم کرد.»
گمنام
بعد از آن که یک هیأت عراقی از ایران به عربستان آمد، خواستار پناهنده شدن به ایران شدیم. در ایران کتاب‌های بسیاری درباره مذهب شیعه مطالعه کردم و امروز می‌گویم که در دنیا، تنها مذهبی که صلاحیت رهبری بشر را دارد، مذهب شیعه است. رهبری مثل امام خمینی (رضوان‌الله تعالی علیه) پیدا نمی‌شود، مردی که یک ملت را به صورتی تربیت کرد که بتواند افراد غریب را در پناه خود بگیرد و در میان آن‌ها عواطف انسانی رشد کند.
گمنام
دسته‌ای از افراد پیاده - ۲۳ نفر - حرکت کردند و به تعقیب جوانان روستا پرداختند، اما کاری از پیش نبردند. آن‌ها توانسته بودند جلوی حرکت لشکر را بگیرند. فرمانده لشکر توبیخ شد. ژنرال هشام فخری [فرمانده سپاه چهارم] گفت: «آن‌ها تعدادی بچه‌اند، از سبیل‌هایتان خجالت نمی‌کشید؟»
محمد

حجم

۸۷٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۷

تعداد صفحه‌ها

۹۶ صفحه

حجم

۸۷٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۷

تعداد صفحه‌ها

۹۶ صفحه

قیمت:
۲۸,۰۰۰
۱۴,۰۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد