بریدههایی از کتاب فلسفه ترس
۳٫۵
(۶۹)
دولتی که مشروعيتش و اطاعت شهروندانش را با استفاده از ترس به دست میآورد اساسا نمیتواند خالق دموکراسی باشد، چون استراتژی ترس، آزادی را که رکن رکين دموکراسی است از ميان میبرد.
FerFerism
ترس منشأ اصلی خرافات است و يکی از منشأهای اصلی سنگدلی.
غلبه بر ترس نقطه آغاز حکمت در راه رسيدن به حقيقت و در تلاش برای پيدا کردن روش ارزشمندی برای زيستن است.
Bertrand Russell
FerFerism
کارتمان: «من از ترس استفاده میکنم تا مردم رو وادار کنم گوش به فرمان من باشن»
بارت سيمپسون: «آهان، اين يه جورهايی شبيه تروريسم نيست؟»
کارتمان: «نه عزيز، شبيه تروريسم نيست! خودِ خود تروريسمه!»
3pidm
هر آن کس که بتواند ترس را در جامعه در مهار خود داشته باشد ديگر پس از آن به راحتی مهار و زمام کلّ جامعه را در دست میگيرد.
FerFerism
ترس از جمله دستاويزهای خيلی مهم مقامات عمومی، احزاب سياسی، و گروههای فشار است. در روزگاری که ايدئولوژیهای کهنه ديگر آن قدرت انگيزشیشان را ندارند، ترس بدل به نيرومندترين عامل در گفتمان سياسی شده است. ترس راه را برای ارسال پيامهای سياسی هموار میکند و میتوان با توسل به آن مخالفان را با يادآوری مدام خطر به قدرت رسيدن آنها از ميدان به در کرد.
FerFerism
در فرهنگ ترس و فرهنگ قربانيان، مفهوم پيشرفت امری محال است. حداکثر چيزی که میشود فکرش را کرد اين است که شايد بتوان جلوی هرچه بدتر شدن اوضاع را گرفت. اگر کسی اين احساس را نداشته باشد که زمام زندگیاش را در دست دارد و به خودش هم اعتماد نداشته باشد که میتواند جهان را جای بهتری برای زيستن کند، آينده اصلاً نمیتواند جذاب و جالب باشد.
FerFerism
ترس را تا حدود زيادی میتوان عادتی توصيف کرد که مشروط و منوط به فرهنگ است.
FerFerism
آدمی میتواند هر چيزی را در درون خودش بکشد، عشق، نفرت، و اعتقاد و ايمان و حتی ترديد را؛ اما تا زمانی که آويخته به زندگی است نمیتواند ترس را بکشد:
آتیلا
مونتنی میگويد: «آسيبپذيری و شکنندگی ما بدان معناست که بيش از آن چيزهايی که میکوشيم به دست آوريم چيزهايی هست که میخواهيم از آنها بگريزيم.»
ائمه
آنچه از آن میترسيم، و به چه ميزان از آن میترسيم، بستگی به درک و برداشت ما از جهان دارد، درک و برداشت ما از نيروهای خطرزايی که در آن هستند و اينکه چه امکاناتی برای حفاظت خودمان در برابر آنها داريم. شناخت و تجربه ما از احساسات، مستقل از بستر اجتماعیمان، که اين احساسات در آنها تجلّی پيدا میکنند، نيستند.
FerFerism
چه تجربهای است زيستن در ترس، مگرنه؟
بردگی همين است و بس
Roy Batty, Blade Runner (۱۹۸۲)
ائمه
برای آنکه ترس خودش را عيان کند، تهديدی که به تصور درمیآيد بايد جدّی باشد. من علاوه بر احساس خطر بايد معتقد باشم که به اين راحتی نمیتوان از اين خطر اجتناب کرد.
البته ممکن است در حالتی قرار بگيريم که شبيه ترس است امّا نتوانيم بگوييم که آن چيزی که ما را میترساند چيست. در اين صورت بهتر است اين حالت را به جای ترس اضطراب بناميم. ترس و اضطراب دو حالت بسيار نزديک و مرتبط به هم هستند. در هر دو حالت انديشه خطر يا صدمه احتمالی وجود دارد. امّا تهديد میتواند کاملاً خاص و واضح يا به عکس گنگ و مبهم باشد. يکی از تمايزات معمول ميان ترس و اضطراب دقيقا همين است که ترس هميشه ترس از يک چيز معين و مشخص است، حال آنکه در اضطراب چنين نيست.
FerFerism
ارسطو میگويد ترس نوعی احساس ناراحتی و بیقراری است که از فکر مواجه شدن با بداقبالیهای ويرانگر يا دردناک در ما ايجاد میشود
عاطفه✨
بايد هنر را بر زندگی مرّجح داشت:
چون هنر آسيبی به ما نمیرساند. اشکهايی که به هنگام تماشای يک نمايش از چشمانمان سرازير میشود از آن نوع احساسات سترونِ عالی دلپذير هستند که کار هنر بيدار کردن آنهاست. ما گريه میکنيم، امّا دلمان زخمی نمیشود. ما غرق اندوه میشويم، امّا اندوه ما تلخ نيست... از طريق هنر، و فقط از طريق هنر، است که میتوانيم کمالمان را محقق کنيم؛ از طريق هنر، و فقط از طريق هنر، است که ما از خودمان در برابر خطرهای نفرتانگيز و شرربار زندگی واقعی حفاظت به عمل میآوريم.۳
mahdi
دولتی که مشروعيتش و اطاعت شهروندانش را با استفاده از ترس به دست میآورد اساسا نمیتواند خالق دموکراسی باشد،
آتیلا
میگويند ترس عقل را زائل يا تضعيف میکند. مونتنی میگويد: «هيچ احساسی بيش از ترس نمیتواند بدين سرعت قدرت داوری ما را از تعادل خارج کند.»۳۷ ادموند برک هم همين مطلب را پی میگيرد و تأکيد میکند که هيچ چيز به اندازه ترس آگاهیمان را از ما نمیربايد و عقلمان را زائل نمیکند.
FerFerism
«آنچه انسان را آشفته و بهوش میکند چيزها نيستند، بلکه عقايد و خيالهای خودش درباره چيزها هستند.»
FerFerism
چه تجربهای است زيستن در ترس، مگرنه؟
بردگی همين است و بس
Reza.golshan
آنچه من آن را اعتماد احمقانه مینامم شکلی از اعتماد است که شخص علیرغم اينکه میداند چه خطری با اين اعتماد تهديدش میکند باز اين خطر را ناديده میگيرد و اعتماد میکند. مثال اين نوع اعتماد احمقانه اعتماد مطلقا بیچون و چرای اعضای يک فرقه به رهبرانشان است. از سوی ديگر، اعتمادی که بايد پرورانده شود اعتماد متأملانه است، که هميشه به آگاهی از خطر پيوند خورده است، که هميشه ردّی از بیاعتمادی در آن هست. اعتماد متأملانه هميشه محدود و مشروط است.
FerFerism
يکی از روانشناسان، آيزاک مارکس، که از نظريهپردازان سرآمد در حوزه اختلالات ترس و اضطراب است، معتقد است که بسياری از فوبياها تا حد زيادی اکتسابی هستند.۶۵ مثلاً رفتار هراسآلود مادر يا پدر میتواند به فرزندانشان هم منتقل شود.
FerFerism
حجم
۱۶۶٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۲۳۷ صفحه
حجم
۱۶۶٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۲۳۷ صفحه
قیمت:
۴۹,۰۰۰
تومان