بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب الف‌های غلط | طاقچه
تصویر جلد کتاب الف‌های غلط

بریده‌هایی از کتاب الف‌های غلط

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۰از ۲ رأی
۴٫۰
(۲)
در صدایت بهترین آهنگ‌ها را جمع کن نغمۀ تنهایی دلتنگ‌ها را جمع کن خسته‌ام از جلوه‌های رنگ‌رنگ روزگار نازنین! جارو بیاور، رنگ‌ها را جمع کن رودم، آری می‌روم، اما تو محض عاشقی از مسیلم بغض‌ها و سنگ‌ها را جمع کن با تو اقیانوسی آرامم، فقط از ساحلم دانه دانه لاشۀ خرچنگ‌ها را جمع کن!
M.M. SAFI
پوسیده کنج خانه‌ام، آن‌قدر گل که هی چون دیده‌ام شبیه تو، آن را خریده‌ام
M.M. SAFI
تا با حسین غرقه این خونم، شعرم جز انتظار نمی‌گوید
khorasani
در ابتدا و انتهایش ابر بگذار تشنه است سال من؛ برایش ابر بگذار خشک است دنیایم، کمی دیوانه‌اش کن! دور سر دیوانه‌هایش ابر بگذار
M.M. SAFI
دلم رازی است بی‌اندازه رسوا گفتن‌اش سخت است چنان توفان که جز در گوش دریا گفتن‌اش سخت است نه، از بن‌بست طبعم نیست اخلاق غزل این است تماشایش دل‌انگیز است اما گفتن‌اش سخت است
M.M. SAFI
عاشق شو که عشق است سؤالی که بپرسند فردا که قیامت شود از ظالم و عادل
M.M. SAFI
تنت مانند ماهی‌هاست؛ می‌لغزد به چشمانم تو می‌رقصی و توفان می‌شود دریاچۀ جانم
M.M. SAFI
چه می‌دانست برکه، کز چهل سویش شغالان نیز مهیایند و در تدبیر استقبال مرغابی به جز کشتن نمی‌شاید، نکشتم من، خطا کردم شغالی را که چشمش تیز شد دنبال مرغابی کنون دل کنده‌ام از دهر، حتی از دل خود هم بماند این لجن‌آلوده دریا مال مرغابی!
M.M. SAFI
خورشیدم و به دوزخ تن کرده‌ام رسوب یک روز می‌شود که بیایم بر از خودم
M.M. SAFI
عاشق شو که عشق است سؤالی که بپرسند فردا که قیامت شود از ظالم و عادل
khorasani
نه که طلوع غزل چشم‌های روشن توست غزل‌سرایی‌ام از طرز راه رفتن توست خلاصۀ غزل و موج و حرکتی و سپید هزار گونۀ تاریخ شعر در تن توست
M.M. SAFI
در ابتدا و انتهایش ابر بگذار تشنه است سال من؛ برایش ابر بگذار خشک است دنیایم، کمی دیوانه‌اش کن! دور سر دیوانه‌هایش ابر بگذار
raziyeh
شاید هنوز زنده‌ام، اما به صد امید قبری برای این دل تنها خریده‌ام
زینب هاشم‌زاده
شاید دروغ است شاید، این قصه افسانه باشد امکان ندارد که مردی، این‌قدر مردانه باشد باور ندارم که یک تن، در بزم پولاد و آتش وقتی که از تیر سیر است، این گونه مستانه باشد سلانه سلانه دارد، از کشتگان می‌شود رد انگار در حلقه‌ای از مستان میخانه باشد رقصی از این گونه سرمست؛ هم‌دوش یاری قبول است اما نه وقتی که نعش یاری سر شانه باشد می‌بوسد و می‌نوازد خونین‌رخ کودکش را باید که آلاله این طفل، وین مرد پروانه باشد! دیوانه‌ام من! به قرآن! پای کسی در میان است لیلی خودش پای رقص است، عاشق که دیوانه باشد
khorasani
انارستان عصری، عصر شیرین انارستان! نه، پر پاییزی است این وصف؛ خاتون بهارستان! نمود روح ایرانی‌ستی، جسمیت شعری! تو جشن رنگ‌های اصفهانی در نگارستان! ببوس آن چشم را هر بار در آیینه می‌بینی که با جان من دیوانه کاری کرده کارستان! مبارک‌شعله! ای پندار نیک خلق زردشتی! بیا آتش بزن در خشک‌مغزی‌های خارستان خراسان وجودم را، بیا تضمین کن، آهوجان! که بی‌چشم تو در چشمم، جهان بی‌اعتبارستان
کاربر ۷۶۳۷۸۶۹
تنت مانند ماهی‌هاست؛ می‌لغزد به چشمانم تو می‌رقصی و توفان می‌شود دریاچۀ جانم گریبانت سر است از معجزات حضرت موسی از این سحر است اگر همچون عصا سر در گریبانم شکستی نیل قلبم را که از من بگذری آیا؟! مبادا لحظه‌ای ایمن شوی از مکر توفانم
کاربر ۷۶۳۷۸۶۹
در صدایت بهترین آهنگ‌ها را جمع کن نغمۀ تنهایی دلتنگ‌ها را جمع کن خسته‌ام از جلوه‌های رنگ‌رنگ روزگار نازنین! جارو بیاور، رنگ‌ها را جمع کن
کاربر ۷۶۳۷۸۶۹

حجم

۳۷٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۷۲ صفحه

حجم

۳۷٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۷۲ صفحه

قیمت:
۲۱,۰۰۰
۱۰,۵۰۰
۵۰%
تومان