بریدههایی از کتاب داستانهایی از شاهنامه
نویسنده:ابوالقاسم فردوسی
گردآورنده:فاطمه پایمرد، عباس حضرت
انتشارات:انتشارات طلایه
دستهبندی:
امتیاز:
۳.۸از ۲۴ رأی
۳٫۸
(۲۴)
ز گفتار نیکو و کردار زشت
ستایش نیابی نه خرم بهشت
امیر
کسی که به دنیا و لذتهای آن امیدوار است و تصور کند که دنیا پایانناپذیر است، مثل کسی است که از درخت بید انتظار خرما را داشته باشد! و به چیزهای بیهوده دلش را امیدوار سازد.
هر آن کس که دارد ز گیتی امید
چو جوینده خرماست از شاخ بید
امیر
«ای سپاهیان؛ بدانید و آگاه باشید، کسی که میخواهد پهلوان شود، باید هنر و اصل و نسب داشته باشد و در سرش عقل و خرد باشد و علم و دانش راهنمای او باشد. هر کس این چهار خصلت که نشانهٔ چهار گوهر باارزش هستند را دارا باشد، قادر است با دلیری و شهامت، جهان را تحت سلطهٔ خودش قرار دهد».
marzieh
که گر خر نیاید به نزدیک بار
تو بار گران، سوی پشت خر آر
امیر
به جویی که یکبار بگذشت آب
نسازد خردمند او جای خواب
امیر
مکن کاری که بر پا سنگت آید
جهان با این فراخی تنگت آید
چو فردا نامهخوانان نامه خوانند
تو را از نامه خواندن ننگت آید
امیر
هر آنگه که گویی رسیدم به جای
نباید ز گیتی مرا رهنمای
چنان دان که نادان ترین کس تویی
اگر پند دانندگان نشنوی
امیر
«انسان عاقل و شایسته، کسی است که در هر کاری با دوستان دانا و افراد عاقل مشورت کند اما اگر مرد در هنگام عمل تنبلی و سستی کند، روزگار برخلاف میل او میگردد و هیچ لذتی از خوشیهای دنیا نمیبرد.
ahmad_abbasi_1
به هرکار هنگام جستن نکوست
زدن رای با مرد هشیار و دوست
چو کاهل شود مرد هنگام کار
از آن پس نیابد چنان روزگار
🌸📚💖Shamim💖📚🌸
همیشه در نیک و بد هست باز
تو سوی در دیگری شو فراز
امیر
بزرگی سراسر به گفتار نیست
دو صد گفته چون نیم کردار نیست
امیر
چو عیب تن خویش داند کسی
ز عیب کسان یاد نارد بسی
امیر
نباید که گردد به گرد تو بد
که از بد ترا بیگمان بد رسد
امیر
«این غصه و ماتم حاصل خلق و خوی بد توست و این غم و ناراحتی که به ایرانیان رسیده است، از بیعقلی توست. عشق سودابه بیدین، تو را اسیر خود کرد. به حدی که فرزند خود را هم فدای هوسرانیهای او کردی. ای پادشاه؛ چشمانت را باز کن و با دقت ببین، این همه بلا و مصیبت حاصل کارهای نسنجیدهٔ توست. تو زیان بزرگی به ایرانیان وارد ساختی. پادشاهی که فرمانروای سرزمین بزرگ است، اگر به دستور یک زن، مملکت را ادراه کند، بهتر است که بمیرد، زیرا چنین فرمانروایی برای او ننگ است».
marzieh
ابا دانشی مرد بسیار هوش
همه چادر آزمندی مپوش
که تخت و کله چون تو بسیار دید
نخواهد بسی با کسی آرمید
امیر
جواب خوبی و بدی را با عدالت پاسخ بده.
گر از دشمنت بدرسد یا ز دوست
بد و نیک را داد دادن نکوست
امیر
زبان را نگه دار باید بُدَن
روان را نباید به زهر آزُدن
که بر انجمن مرد بسیار گوی
بکاهد ز گفتار خویش آبروی
امیر
شایسته نیست در زمان پیری، همانند جوانان به عیش و نوش و خوشگذرانی مشغول شویم.
به پیری به مستی میازید دست
نه نیکو بود پیر باده پرست
امیر
فردوسی به افراد سادهدل هشدار میدهد و میگوید: «ای انسان؛ همواره خودت را برای روبهرو شدن با نامردیهای زندگی آماده کن و گمان نکن که همیشه تیر کمانت به هدف اصابت میکند. دنیا پستی و بلندیهای زیادی دارد که تو باید شهامت آن را داشته باشی که با آنها مقابل کنی. آری روزگار همیشه بر وفق مراد تو نیست. اگر با زمانه دشمنی کنی او با تو دوست میشود و اگر او را دوست خود قرار دهی، روی خود را از تو برمیگرداند!!! پس با او مدارا کن و پند من را بپذیر و به دنیا و ظواهرات آن دلبسته نشو، زیرا خوشیهای آن پایدار نیست...».
مبر خود به مهر زمانه گمان
نه نیکو بود راستی از کمان
بدین گونه گردد به ما بر سپهر
بخواهد ربودن چو بنمود چهر
چو دشمنش گیری نمایدت مهر
و گر دوست خوانی نبینیش چهر
یکی پند گویم ترا من دُرست
دل از مهر گیتی ببایدت شُست
🌸📚💖Shamim💖📚🌸
فریدون فرُخ فرشته نبود
ز عود و ز عنبر سِرِشته نبود
به داد و دِهِش یافت این نیکویی
تو داد و دِهِش کن، فریدون تویی
سارا
اما افسوس که در حضور پادشاه، انسانهای فتنه و حسود همواره وجود دارد، زیرا آنها افرادی فرصتطلب هستند که به طمع رسیدن به قدرت و برای حفظ مقام و موقعیت خود از پادشاه اطاعت میکنند!
امیر
بکوشید و خوبی به کار آورید
چو دیدید سرما بهار آورید
امیر
نه مردی بود خیره آشوفتن
به زیر اندر آورده را کوفتن
امیر
به نیکی گرای و میازار کس
ره رستگاری همین است و بس
همه داد کن تو به گیتی درون
که از داد هرگز نشد کس نگون
به هر جایگه یار درویش باش
همین راد بر مردم خویش باش
ببخش و بیارای و فردا مگوی
چه دانی که فردا چه آید به روی
امیر
دل مرد طامع بود پر ز درد
به گرد طمع تا توانی مگرد
امیر
بدیدم چو یک دل دو اندیشه کرد
ز هر دو برآورد ناگه گرد
چنان چون به یک شهر دو کدخدای
بود، بوم ایشان نماند به جای
امیر
«آنچه برای خود نمیپسندی، برای دیگران نیز مپسند»، با دیگران آن چنان رفتارکن که دوست داری آنها با تو رفتار کنند.
هر آن چیز کانت نباشد پسند
تن دوست دشمن بدان در مبند
امیر
ز کمی بود دل پر از درد و خشم
به بیشی نهادست مردم دو چشم
نه آن ماند ای پیر دانا نه این
ز گیتی همه شادمانی گزین
اگر چند بفزاید از رنج گنج
همه گنج گیتی نیرزد به رنج
امیر
اگر کسی برای آزمایش و امتحان کردن میزان اثر بخشی زهر، آن را بنوشد، با دست خودش باعث نابودی خود خواهد شد زیرا از این آزمایش حاصلی جز مرگ و درد نخواهد داشت.
و گر آزمون را کسی خورد زهر
از آن خوردنش درد و مرگ است بهر
امیر
«ای انسان؛ تو از خاکی بیارزش آفریده شدهای، پس مثل آتش تندخوی مباش! شراب سرخوشی را بنوش زیرا در نزد من، غافل شدن از دشواریهای زندگی، بهتر است از این که خون بیگناهی را به ناحق بریزی و نفرین مادران پیر را گریبانگیر خود کنی!!!».
Somayeh
حجم
۶۰۶٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۷۱۲ صفحه
حجم
۶۰۶٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۷۱۲ صفحه
قیمت:
۱۰۰,۰۰۰
تومان