بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب انگشت مجسمه | طاقچه
تصویر جلد کتاب انگشت مجسمه

بریده‌هایی از کتاب انگشت مجسمه

دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۹از ۹ رأی
۳٫۹
(۹)
ـ اشتباه پشت اشتباه! رسیدی به خط آخر دایی جان! باز هم کیش! دست دایی به طرف شاه سیاه رفت؛ به نیت فرار. چشم گرداند و اطرافش را برانداز کرد؛ امّا راهی برای فرار نیافت.
سرگیو
دایی دست کرد و یکی از مهره‌ها را برداشت. نگاهش کرد و گفت: «کاشکی ما مهرهٔ واقعی شطرنج بودیم. چوبی یا لاکی, فرقی نداره. لااقل توی بازی بعدی شرکت می‌کردیم.»
سرگیو

حجم

۲۱۶٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۰۸ صفحه

حجم

۲۱۶٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۰۸ صفحه

قیمت:
۳۲,۰۰۰
تومان