بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب ناطور دشت | طاقچه
تصویر جلد کتاب ناطور دشت

بریده‌هایی از کتاب ناطور دشت

۳٫۶
(۱۷۹)
نشونه‌ی يه آدم بی تجربه اينه كه می‌خواد شرافتمندانه برای يه هدف جون بده، اما نشونه‌ی يه آدم باتجربه اينه كه با كمال فروتنی در كنار هدفش زندگی می‌كنه.
RaHas
حتماً نبايد برای اينكه حوصله ی كسی رو سر ببری، آدم بدی باشه. آدم‌های خوب هم می‌تونن حوصله‌ی آدمو سر ببرن.
AMiR
وقتی بهش گفتم احمق، بدش اومد. همه‌ی آدم‌های احمق وقتی بشون بگی احمق، ناراحت می‌شن.
ــسیّدحجّتـــ
وقتی مسيح كشته شد، همه‌شون سر به راه شدن. اما تا وقتی زنده بود، هيچ كمكی بهش نكردن
سقف پاره کن!
مشكل دخترا اينه كه اگه پسری رو دوس داشته باشن، اصلاً براشون مهم نيست چه آدم پست و ناكسی يه
RaHas
نشونه‌ی يه آدم بی تجربه اينه كه می‌خواد شرافتمندانه برای يه هدف جون بده، اما نشونه‌ی يه آدم باتجربه اينه كه با كمال فروتنی در كنار هدفش زندگی می‌كنه.
کاربر mim_ alf
فقط دوس داشتم نه كسی منو بشناسه، نه من كسی رو بشناسم.
AMiR
اصلاً هم برام مهم نيست كه خداحافظی سخته يا اشك آدمو درمياره، چيزی كه مهمه اينه كه وقتی دارم از اينجا می‌رم، خودم بدونم كه دارم می‌رم، وگرنه حالم بد ميشه.
ツAlirezaツ
خوبی اين موزه اين بود كه همه چيز هميشه سر جای خودش بود. هيچكس از جاش تكون نمی‌خورد. اگه صد هزار بار ديگه هم بری اونجا، اون اسكيمو انگار تازه همون دوتا ماهی رو گرفته، پرنده هنوز دارن به سمت جنوب می‌رن، گوزن‌ها با اون شاخ‌های قشنگ و پاهای كشيده‌شون هنوز از اون چاه آب می‌خورن و اون زن سرخپوست هنوز داره همون پتو رو می‌بافه. هيچكس عوض نمی‌شه. فقط ماييم كه عوض می‌شيم.
مهلا
از اون دخترايی بود كه توی همون نگاه اول دل آدمو می‌برد.
ツAlirezaツ
خودمم می‌زنم به كری تا مجبور نباشم به هركسی دهن به دهن بشم. اونوقت هركی می‌خوست بام حرف بزنه، بايد حرفاشو روی يه تكه كاغذ می‌نوشت و بهم می‌داد. اونوقت بعد از يه مدت خودشون خسته می‌شدن و تا آخر عمرم از حرف زدن باشون خلاص می‌شدم.
AMiR
پسر می‌دونی! تا آدم می‌ميره، همه مثل پروانه دورش جمع ميشن. كاش وقتی مردم، يه آدم درست و حسابی پيدا بشه جسد منو بندازه توی آب. خدايی به هر چيزی راضی‌ام الاّ همين زير خاك رفتن. يكشنبه كه شد، همه ميان و روی سينت گل می‌ذارن و از اين رسم و رسوم. آدم كه زنده نباشه، گل می‌خواد بزنه توی سرش؟ برای چيشه؟
قوقه نازم
دوس داشتم يه كتابی بخونم كه وقتی تمومش می‌كنم، بگم كاش نويسندش دوست صميميم بود تا هروقت می‌خوام باش تماس بگيرم و احساس واقعيم رو بهش بگم.
راحله
می‌خوام از روزی شروع كنم كه از دبيرستان پنسی زدم بيرون. پنسی يه مدرسه‌س توی آگرزتاون پنسيلوانيا. شايد اسمشو شنيده باشيد. اگه هم اسمش به گوشتون نخورده، حتماً ديگه تبليغاتشو ديدين. توی هزارتا مجله آگهی می‌زنن و هميشه هم عكس يه پسر زبر و زرنگه كه داره با اسب از روی حصار می‌پره. انگار كه آدم توی پنسی هيچ كاری نداره الّا چوگان بازی. تا حالا يه بار هم محض رضای خدا يه اسب اون طرفا نديدم. هميشه زير عكس پسر اسب سوار هم نوشته: «ما از سال ۱۸۸۸ تا حالا بچه‌های روشنفكر و مفيدی تحويل جامعه داده‌ايم.» ارواح عمه‌شون.
Dexter
اينم بگم كه خوبی‌های زيادی داشت. مثلاً هيچ وقت از دست كسی عصبانی نمی‌شد.
a.m
باور كنيد هرچقدر مدرسه گرون‌تر باشه، دزد هم توش بيشتره.
.
بعد از اينكه در رو بستم و برگشتم پذيرايی، آقای اسپنسر داد زد و يه چيزی بهم گفت، اما من نشنيدم. مطمئنم كه گفت: «موفق باشی!» اميدوارم اينو نگفته باشه. آخه من هيچ وقت سر كسی داد نمی‌زنم و بگم «موفق باشی!» واقعاً وحشتناكه.
Mostafa Talebi
جدی جدی داشتم می‌رفتم و خودم باور نمی‌كردم. اصلاً هم برام مهم نيست كه خداحافظی سخته يا اشك آدمو درمياره، چيزی كه مهمه اينه كه وقتی دارم از اينجا می‌رم، خودم بدونم كه دارم می‌رم، وگرنه حالم بد ميشه.
.
گفتم از ديدنش خوشحالم. مسخره‌س. هميشه مجبورم به كسی كه اصلاً از ديدنش خوشحال نيستم، بگم «از ديدنتون خوشحال شدم.» اگه می‌خوای اسمت سر زبون‌ها باشه و همه بشناسنت، مجبوری اين چرندياتو به زبون بياری.
azar
مردم هميشه فكر می‌كنن همه چيز درسته.
یك رهگذر
يه قطار رو تصور كنيد با چراغ‌های روشن، در عوض بيرون از پنجره همه چيز سياه، بعد يكی از توی راهروی قطار مياد قهوه و ساندويچ و مجله می‌فروشه.
AMiR
بازی چيه؟ سرشو بخوره.
yazdaan
منظورم اينه كه تموم اون چيزی كه درباره‌ی دی بی گفتم همين بود.
علیرضا
از چيزی كه بدم مياد، همين سينماست. دوس ندارم كسی اصلاً درباره‌ی سينما و فيلم بام حرف بزنه.
.
«مشكلی كه توش افتادی، خيلی خاصّه. خيلی مشكل بزرگيه. از اوناش كه آدم اصلاً خودش نمی‌فهمه داره سقوط می‌كنه و به قهقرا می‌ره. همينطور می‌ره تا نابود بشه. اينم آخر و عاقبت كسايی يه كه توی زندگی دنبال چيزی می‌گردن، اما اونو به دست نمی‌يارن. يا اينكه فكر می‌كنن زندگی نمی‌تونه اونو بهشون بده. برای همين ديگه بی‌خيال گشتن می‌شن. قبل از اينكه دست به كار بشن، نااميد شدن و ديگه دنبالشو نمی‌گيرن. حواست با منه؟»
RaHas
هيچ وقت چيزی به كسی نگيد. اگه بگيد، دلتون براشون تنگ ميشه.
یك رهگذر
به نظرم بهترين دخترها اونهايی هستن كه دوس نداری سر به سرشون بذاری.
نهال
به خدا اگه من بازيگر، پيانيست يا هرچيز ديگه‌ای بودم و اونا فكر می‌كردن كارم حرف نداشت، عق می‌زدم. حتی نمی‌ذاشتم برام دست بزنن. اصلاً مردم هميشه غلط دست می‌زنن.
Elentari
جای خيلی خوب و آرومی بود. بعد يه دفعه بگيد چی ديدم؟! دوباره روی ديوار نوشته بودن «دهنت سرويس.» با مداد شمعی قرمز درست زير قسمت شيشه‌ای ديوار، زير سنگ‌ها نوشته بودن. بدبختی همينجاس. هيچ وقت آدم نمی‌تونه يه جای خوب و آروم پيدا كنه. آخه اصلاً يه جايی كه هم خوب باشه هم آروم، معنی نداره. بالفرض هم همچين جايی پيدا كنی و بری، درست جايی كه انتطار نداری، يه دفعه می‌بينی جلوی چشمت نوشتن «دهنت سرويس» امتحانش مجانيه. فكر كنم اگه بميرم و ببرنم قبرستون و يه سنگ قبر هم داشته باشم، روش نوشته «هولدن كالفيلد»، بعد سال تولد و سال مرگ، بعد زيرش هم نوشته «دهنت سرويس.» مطمئنم.
قوقه نازم
مردم هيچ وقت هيچی رو نمی‌بينن.
یك رهگذر

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۲۳۱ صفحه

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۲۳۱ صفحه

قیمت:
۴۹,۰۰۰
۳۴,۳۰۰
۳۰%
تومان