
بریدههایی از کتاب کارت پستال هایی از گور
نویسنده:امیر سولیاگیچ
مترجم:میثم میرهادی
انتشارات:انتشارات کتابستان معرفت
دستهبندی:
امتیاز:
۴.۲از ۱۰ رأی
۴٫۲
(۱۰)
من معتقدم محل تولد در مقایسه با محل مرگ اصلاً اهمیتی ندارد. اولی هیچ چیز خاصی را در مورد ما بیان نمیکند؛ جز مشتی اطلاعات جغرافیایی. اما محل مرگ میتواند چیزهای زیادی را در مورد تفکرات، اعتقادات و انتخابهایی که کردیم و تا آخر به آنها پایبند بودیم را، بیان میکند.
s.latifi
من معتقدم محل تولد در مقایسه با محل مرگ اصلاً اهمیتی ندارد. اولی هیچ چیز خاصی را در مورد ما بیان نمیکند؛ جز مشتی اطلاعات جغرافیایی. اما محل مرگ میتواند چیزهای زیادی را در مورد تفکرات، اعتقادات و انتخابهایی که کردیم و تا آخر به آنها پایبند بودیم را، بیان میکند.
سیّد جواد
من زنده ماندم. اسمم میشد هرچیزی باشد؛ محمد، ابراهیم، اسحاق، مهم نیست. مهم این است که زنده ماندم، خیلیهای دیگر زنده نماندند. من همانطور ی زنده ماندم که خیلیها همانطور ی مردند! بین زنده ماندن من و مرگ آنها هیچ تفاوتی وجود ندارد. من ماندم، ماندم تا در جهانی زندگی کنم که مرگ دیگران بر آن، داغی ابدی و جبرانناپذیر نهاده بود.
سیّد جواد
همسایهها، خود را تسلیم نیروهای جدید صرب کردهاند و در عوض صربها هم قول دادهاند تا امنیت و آزادی آنها را تا رسیدن به شهر توزلا تامین کنند. مادربزرگم، (مادر پدرم)، هم روز گذشته به مخفیگاهمان در جنگل رفته و دنبالمان گشته بود تا ما را هم متقاعد کند که خودمان را تسلیم کنیم. سه ماه بعد فهمیدیم که تمام اقواممان، همانهایی که خودشان را تسلیم کرده بودند، تیرباران شدهاند.
کاربر ۸۴۰۶۰۸
من معتقدم محل تولد در مقایسه با محل مرگ اصلاً اهمیتی ندارد. اولی هیچ چیز خاصی را در مورد ما بیان نمیکند؛ جز مشتی اطلاعات جغرافیایی. اما محل مرگ میتواند چیزهای زیادی را در مورد تفکرات، اعتقادات و انتخابهایی که کردیم و تا آخر به آنها پایبند بودیم را، بیان میکند.
شاید همه اینها اشتباه باشد، شاید انسان نتواند خودش محل مرگش را انتخاب کند، همانطور که محل تولدش را نمیتواند انتخاب کند.
احسان رضاپور
اینجا همانجایی است که بسیاری از اولین اتفاقات زندگیام در آن روی داده است. جایی که یک حس میان همه ما مشترک بود، حس تنها بودن در این کهکشان. حسی که تنها یک انسان محکوم به مرگ میتواند آن را درک کند. نگاه هر کدام از ما به دیگری حکایت از آن داشت که به احتمال زیاد فردا یکدیگر را نخواهیم دید. حسی ناشی از شکست، انگار که قرار نیست هیچ چیز تغییر کند.
احسان رضاپور
بعضی وقتها درحالیکه هنوز درگیریها در جریان بودند با کوبیدن روی قابلمه و ظروف و هرچیزی که دم دستشان بود، چنان سر و صدایی به راه میانداختند که مو را بر بدن سیخ میکرد. و بعد صدای هماهنگ هزاران گلو که فریاد میزدند: «الله اکبر»، این صدا، هم صربها را میترساند و هم باعث غلبه بر احساس ناتوانی خود رزمندگان میشد.
زهرا سادات
«غیرنظامیکردن» واژهای بود که از بهار ۱۹۹۳ وارد زندگی روزمره مردم شد. درحالیکه یک دسته از مردم فکر میکردند این واژه مترادف تسلیم شدن است، اکثریت بر این باور بودند که این لغت به معنای خاتمه جنگ است. هیچکس هیچ تصوری از اینکه غیرنظامیکردن و خلع سلاح میتواند چگونه و چه شکلی باشد، نداشت. اما معنا و مفهوم این اصطلاح این بود که تمامی سربازان میبایست سلاحهای خود را تحویل میدادند و از منطقه تحت محاصره خارج میشدند.
زهرا سادات
«غیرنظامیکردن» واژهای بود که از بهار ۱۹۹۳ وارد زندگی روزمره مردم شد. درحالیکه یک دسته از مردم فکر میکردند این واژه مترادف تسلیم شدن است، اکثریت بر این باور بودند که این لغت به معنای خاتمه جنگ است. هیچکس هیچ تصوری از اینکه غیرنظامیکردن و خلع سلاح میتواند چگونه و چه شکلی باشد، نداشت. اما معنا و مفهوم این اصطلاح این بود که تمامی سربازان میبایست سلاحهای خود را تحویل میدادند و از منطقه تحت محاصره خارج میشدند.
زهرا سادات
سرانجام به سازمان ملل اطمینان کردیم. ما که از نبرد برای زنده ماندن خسته و فرسوده شده بودیم، مراقبت از خودمان را به دیگران سپردیم.
زهرا سادات
حجم
۲۳۶٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۸۰ صفحه
حجم
۲۳۶٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۸۰ صفحه
قیمت:
۷,۰۰۰
تومان