بریدههایی از کتاب شازده حمام (جلد اول و دوم)
۴٫۷
(۱۴۵)
برای دیدن قویترین مردان ایران تلویزیون را به گاراژها، معادن سنگ و آهن فروشیها و ریختهگریها ببرید تا ببینید مردم برای نان خوردن شرافتمندانه چهکارها که نمیکنند.
محمد حسن
اساس پیشرفت کار در جهان سرمایه داری پنج تا «پ» (پول و پارتی، پشت کار و پررویی و پری رویی) است.
zhale
آدم وقتی جوان است شهامت نه گفتن ندارد. وقتی پیر میشود شهامت بله گفتن ندارد!
sandra
هر کسی، هر نوع عادت این مردم را تغییر دهد کارش نوعی شاهکار است.
1976
من یزدی هستم و موفقیتم اول خواست خداست. دوم زحمت کشیدن خودم. سوم به برکت زمین خریدن و فروختن. چهارم بیقانونی مملکت.
محمد حسن
باید صدها آدم روی خار و خاشاک و شکم گرسنه بخوابند، تا یکی بتواند در لحاف پر قو بخوابد
omega
من همیشه فکر میکنم که باید زنهای خانهدار بیسرپرست را بیمه کرد. مردمی که از طریق کمیتۀ امداد و جشن عاطفهها پول دریافت میکنند احساس حقارت میکنند.
1976
حسین بیبی رباب ملا میگفت نان را باید با انجیر خورد چون انجیر نه پوست دارد و نه هسته و همه چیزش خورده میشود. او با این تفکر اقتصادی در سن ۴۲ سالگی از کم غذایی مرد.
1976
این بیابانهای خشک اطراف کویر که جای تربیت اسب نبود. وقتی هم که اسب نبود جنگی هم نبود. کمبود علف باعث شد که مردم شهرهایی مثل یزد صلحطلب باشند نه جنگجو. مردمی که اسب نداشتند، گاو کاری هم نمیتوانستند نگه دارند باید از اعماق زمین آب در میآوردند و خودشان زمین را شخم میزدند. این مردم کجا وقت جنگ کردن داشتند؟ آنها دایم با طبیعت در حال جنگ بودند، دیگر چه لزومی داشت که با آدمها بجنگند؟
Hossein Amin
در مملکتی که صبح عدهای زنده باد مصدق میگفتند و بعدازظهر، همان مردم فریاد میزدند زنده باد شاه، این کارها خیلی تعجبآور نیست. این که یکی از مسئولان بلند پایه حزب توده بعد ۸ سال از شکست حزب و اعدام دهها بلکه صدها نفر از افراد حزب، سردمدار شاهیهای یزد بشود جای تعجب ندارد. جای بسی درس گرفتن است. آدمهایی که مارکسیست بودند و خدا را قبول نداشتند، وقتی زمانه عوض شد قرآن بر سر دست گرفتند و به آن سوگند یاد کردند که به شاه وفادارند. همان آدمها بعد از انقلاب هم نان را به نرخ روز خوردند. بیخود نیست عوام میگویند سیاست پدر و مادر ندارد!
zhale
تصمیم گرفتم به ایران برگردم، یکی از همکاران فرانسویام گفت: چرا به ایران میروی اینجا یک لقمه نان پیدا میشود بخوری. به او گفتم این هم کشور است که شما دارید؟ کسی نیست که مرا عصبانی کند و برای من مشکلی بیافریند. آخر این هم مملکت است که آدم حسود در آن کم است و همه کارها آسان است؟!
1976
اگر مادر من هم چهار تا بچه داشت مطمئناً من امروز نمیتوانستم خاطراتم را بنویسم چون احتمالاً هرگز به مدرسه نمیرفتم
1976
شما مردهای پدرسوخته ۳۰۰۰ سال است نگذاشتهاید ما زنها به جایی برسیم.
n re
چقدر بچهها چون با خودکار مشق مینوشتند از دست معلمها کتک خوردند یا نمره منفی گرفتند. خودکار در دهه ۱۳۳۰ در یزد مثل کامپیوتر در دهه ۸۰-۱۳۷۰ بود. بچهها از معلمها و آموزش و پرورش جلوتر بودند. همانطور که حالا هم در اکثر شهرهای بزرگ کشور و بهخصوص در تهران بچهها از نظر کاربری کامپیوتر، شناخت نرمافزارها و استفاده از اینترنت از معلمها و آموزش و پروش جلوتر هستند. آموزش و پرورش همیشه از دانشآموزان عقبتر بوده است.
n re
ثروتمندان باید مالیات خود را بدهند و دولت باید تا ریال آخر مالیات آنها را بگیرد و مردم را بیمه کند و مردم از بیمه اجتماعی حقوق دریافت کنند، نه این که احساس کنند گدا هستند و عدهای هم پز بدهند که ما هم به یاری مردم آمدیم.
1976
یکی دو نفر از معلمها و بهخصوص ناظم که معلم قرآن هم بود بدون آن که اظهار کند بچهها را به ترتیب ثروت پدرانشان در کلاس مینشاند. پولدارها ردیف جلو و بچههایی که پدرشان عمله بودند یا کارگر کارخانه یا شاگرد آشپز ردیف آخر.
1976
مردی با لباس روحانی بود. سلام کردم. مرد گفت بچه اینجا چه میخواهی؟ گفتم کتاب. او پرسید: چه کتابی میخواهی؟ جواب دادم کتاب حکمت افلاطون. به محض شنیدن این نام مرد نعرهای زد که: بچه برو گردو بازی کن، کتاب حکمت افلاطون میخواهی؟ برو بیرون.
من میخواستم گریه کنم و از کتابخانه بروم. آخر من هم کتاب خواندن را دوست داشتم، هم به مادرم قول داده بودم که روزها به کتابخانه میروم. بیش از یکساعت پیادهروی کرده بودم و حالا این آشیخ این طور با من برخورد میکرد. صدای بلند کتابدار در همۀ سالن پیچید. مرد ۵۵-۵۰ سالهای با کت و شلوار منظم و ریش جوگندمی از خواندن دست کشید. او بلند شد و با صدای ملایمی پرسید پسرجان چه میخواهی؟ به طرف من حرکت کرد و ضمن حرکت گفت: آشیخ محمدباقر با بچهها ملایمتر باشید.
1976
عشق صدها کار میکند
n re
ترس از جهنم چه زمینه خوبی را برای بهرهکشی انسانها توسط آدمهای سودجو فراهم میآورد.
n re
معلمیکه برای اولین دفعه وارد کلاس میشود اولین بچهای را که جلو دستش میرسد میزند و میگوید بدانید من اینطور آدم میزنم اصلاً معلم نیست. سروکار این آدم با علم و دانشآموز و دانشجو نیست. کسی که سر کلاس شاگردانش را تحقیر میکند، معلم نیست. معلم باید مشوق باشد و سعی کند شاگردش از خودش، هم از نظر علمیو هم از نظر اخلاقی، بهتر باشد. معلمیکه شاگردش ازخودش بهتر نباشد، معلم بدبختی است. معلم موفقی نیست. باید بگویم بیچاره آن استادی که شاگردانش از خودش بهتر نشوند.
سیستم آموزشی اساس پیشرفت و توسعه فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی کشور است. هر کشوری که دارای سیستم آموزشی، تحقیقاتی، مستبد، حقیر و فقیر باشد نباید انتظار توسعه در هیچ زمینهای داشته باشد. معلم که فقیر و حقیر شد کل مملکت فقیر و حقیر است. حالا هر چه سیاستمدارها میخواهند داد و فریاد بزنند "آهای توسعه یافتیم". همه به آنها میخندند. معلم که حقیر شد آزادی میرود و استبداد میآید. معلم هم اگر زیادهروی کرد و وظایف معلمیخود را درست انجام نداد. وارث انبیاء نیست، وارث شیطان است.
zahra.n
یکی از اصلاحات اساسی که مملکت نیاز دارد اجرای اصل ۲۹ قانون اساسی است که میگوید همۀ آحاد کشور باید بیمه باشند.
محمد حسن
غذا هم همان اندازه پخته میشد که خورده میشد و اصلاً دورریزی در کار نبود. اصلاً غذا کمتر از نیاز آدمها در اختیار بود. چیزی نبود که کسی دور بریزد، حتی اعیان و اشراف محله هم زباله نداشتند.
1976
مرد و زن هر دو باید به همسایهها پاسخ میدادند که چرا حمام نرفتهاند. آقای پیشنماز بالاخره بازخواست میکرد که جوان تو تازه دامادی، چرا حمام نمیروی؟ بسیاری از مردان و زنان الکی حمام میرفتند و الکی غسل میکردند تا کافر تلقی نشوند
1976
حمام یک جایگاه اجتماعیـ اطلاعاتی ویژه داشت و محل مبادلۀ اخبار و اطلاعات بود. حمام عمومی بود و همه لخت میشدند. خبر همه چیز هم را داشتند. بهخصوص زنها دقت لازم را در بدن دخترها میکردند و موقع خواستگاری تمام جزئیات را میدانستند. حمام عمومی جایی بود که همه چیز آدمها از جسم و روح آنها لخت و عور میشد. دیوارهای زندگیهای شخصی افراد میشکست
1976
آن زمان حتی فقیرترینشان برای خود بساطی داشتند و روی مخدههای هرچند پاره، مینشستند و آتش منقل را گل میانداختند و چای پررنگ را در استکان لب طلایی سرمیکشیدند. مثل حالا نبود که یک میل داغ کنند و توی مستراح و خرابه تریاک بکشند. هر چیزی پرستیژی و تشریفاتی لازم دارد. تریاک کشیدن هم برای خودش تشریفاتی داشت. تریاک کشیدن توی مستراح هم شد تفریح و اوقات فراغت؟!
محمد حسن
در سوار کردن مسافر اتفاقهای خندهداری هم میافتاد. گاه مردمی میخواستند با اتوبوس مسافرت کنند، ولی تا آن زمان هرگز سوار اتوبوس یا وسیله نقلیهای که صندلی داشته باشد نشده بودند. آنها اصلاً هرگز روی صندلی ننشسته بودند. بارها میشد یکی دو نفر که اول سوار اتوبوس میشدند برعکس روی صندلی اتوبوس مینشستند. یعنی چهارزانو میزدند و صورت خود را به طرف پشتی صندلی میکردند و آرام مینشستند. باید به آنها یاد میدادند که برگردند و پاهای خود را آویزان کنند و به پشتی صندلی تکیه دهند. مردمیکه پادشاهانشان (کوروش و داریوش) ۲۵۰۰ سال قبل روی صندلی مینشستند، بعد از قرنها روی صندلی نشستن را بلد نبودند.
1976
قدیم در یزد پوشیدن چادر مشکی رسم نبود. اصلاً پوشیدن چادر مشکی عیب و بد بود. حتی در عزاداری هم زنها چادر مشکی نمیپوشیدند. در یزد چادر مشکی بعد از انقلاب باب شد. همه زنها چادر نماز رنگی میپوشیدند. یا چادر شبهای ابریشمی چهارخانۀ رنگی به سر میکردند.
1976
اسم فراشاه و خراشاه هم از اسمهای خیلی قدیمی است. آبادی بالاتر از تفت و سر راه شیراز است. بعد از انقلاب به خاطر آن که کلمه شاه در آن بود اسم چند هزار سالۀ این آبادی را عوض کردند. به نظر من این کارها جز هدر دادن وقت و نیرو و بیهویتی فرهنگی نتیجه دیگری ندارد. آخر هر شاهی که منظور پادشاه نیست! اگر اینطور است اسم شاهرگ، شاهتوت، شاهراه را هم عوض کنند.
محمد حسن
دکتر امین علیزاده سیوکی استاد ممتاز دانشگاه فردوسی مشهد که برخی از کتابهایش به چاپ چهلم رسیده است، میگفت وقتی بچه بوده خودش ماجرای مردی روستایی را شاهد بوده است. روزی در اول سال زراعی که زارعین بیزمین ده به دهقانی میرفتند مردی دهقان که کسی او را به کار نگرفت (به کار نگرفتن یک مرد به عنوان دهقان در سیستم قدیم نسق یعنی بیکاری یک مرد در طول سال) به قدری ناراحت شد که همان لحظه خود را با سر داخل آب انبار خالی انداخت و خودش را کشت. در دهۀ ۱۳۲۰ که علیزاده از آن حرف میزند، شهرها نیاز به کارگر نداشتند و مهاجرت به شهر هم معنا نداشت یا معنایش گدایی و رسوایی بود.
Z.SH
اساس پیشرفت کار در جهان سرمایه داری پنج تا «پ» (پول و پارتی، پشت کار و پررویی و پری رویی) است.
anahita.bdbr
حجم
۹۵۶٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۶۳۴ صفحه
حجم
۹۵۶٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۶۳۴ صفحه
قیمت:
۶۰,۰۰۰
تومان