ای کاش همان سال ۱۹۹۵ که رمان نوشته شده، به فارسی برگردانده شده بود. تا ما بیست سال پیش از پیدایش بنیادگرایانی چون داعش خبر داشتیم. هرچند خبر داشتن از آیندهای ویران، تنها بر اندوه امروز ما میافزاید. وقتی این رمان را میخوانیم بهدرستی درمییابیم که نقشهی سیاسی امروز خاورمیانه را بهاء طاهر سال ۱۹۹۵ با کنکاش و تحلیل نشانههای موجود در منطقه و جهان رسم کرده و پیش چشم ما گذاشته است. حالا ما این امکان را داریم که با خواندن این رمان پیشبینی نویسنده را با واقعیت روی داده بسنجیم و بر پیشبینیاش آفرین بگوییم.
arash
خانم خبرنگاری که جلو من نشسته بود بلند شد تا از صورت پدرو که با خجالت و سرگردانی ویژهای به پزشک و ما نگاه میکرد، عکس بگیرد. بعد از اینکه عکس گرفت، نشست و با صدایی بلند گفت: نفرین خدا بر این شغل!
«برنار»، روزنامهنگاری که در سمت دیگر سالن نشسته بود، همینطور که از روی صندلیاش بلند میشد گفت: کدام شغل؟... روزنامهنگاری یا ادارهی امنیت ملی یا پزشکی یا برق یا رانندگی تاکسی؟
بعد با پایش لگدی به صندلی فلزی زد و گفت: یا این دنیا؟
تلق تلوق صندلی فلزی چند ثانیه ادامه پیدا کرد و بعد آرام گرفت.
وحید
عشق در تبعید درباره روزنامهنگاری و روزنامهنگاران است و مسایل گوناگون روزنامهنگاری را هم به چالش میکشد. آزادی مطبوعات، روزنامهنگاران در خدمت قدرت، افرادی که به قصد رسیدن به قدرت راه روزنامهنگاری را انتخاب میکنند، مسؤولیت اجتماعی گمشدهی روزنامهنگاری، برجستهسازی در رسانهها و نقش غولهای رسانهای را در رمان میشود دید. و نیز روزنامهنگارانی را که نوشتن و اطلاعرسانی اتفاقات برای آنها گاهی از نجات جان انسانها در جنگ دشوارتر است و گاهی مرگ، زندان، تبعید و مهاجرت پاداش انجام مسوولیت حرفهایشان میشود.
arash