
بریدههایی از کتاب نجیبزادهای در مسکو
۴٫۲
(۷۷)
و اینکه اگر مردی بر اوضاع خود مسلط نشود محکوم است به اینکه اوضاع بر او مسلط شود.
z. h
آنچه در زندگی اهمیت دارد این نیست که دیگران یک دور ما را تشویق کنند، آنچه اهمیت دارد این است که علیرغم اینکه معلوم نیست دیگران ما را تحسین میکنند یا نه جرئت و جسارت پیشرفتن داشته باشیم.
shogun
مگر شراب با گذر سالها بهتر نمیشود؟ مگر گردش سالیان نبود که به اسباب و اثاثیه درخشش و جلایی دلافروز میبخشید؟ عاقبت کار، تمام تلاشهایی که مدرنترین انسانها آنها را اضطراری قلمداد میکردند (مانند قرار با صَرّافان و رسیدن به قطار)، احتمالاً میتوانستند به تعویق بیفتند و آنهایی که سبک فرض میشدند (مانند نوشیدن چند فنجان چای و گپوگفتهای دوستانه) شایستهٔ توجه فوری بودند.
taravat
کنت به پوشیدن کت خوشدوخت مباهات میکرد اما بیشتر به دانستن این مباهات میکرد که وجود نجیبزادهبهتر است با بردباری، گفتار و کِردارش جلوه کند نه با بُرِش و دوختِ کتش.
Z.SH
اگر کسی بر شرایط خود مسلط نباشد محکوم است به اینکه شرایط بر او مسلط شود
taravat
اولین برداشت ما از کسی که همین الان بهمدت یک دقیقه در سرسرای هتلی او را دیدهایم میتواند چهچیزی را به ما را نشان دهد؟ و به همان دلیل، اولین برداشت در مورد هیچکسی نمیتواند چیزی به ما نشان دهد. خب، مگر ما چیزی بیشتر از زِهِ ساز در مورد بتهوون میدانیم یا بیش از قلممو در مورد بوتیچِلّی. انسانها، بهواسطهٔ ماهیتشان آنقدر دمدمیمزاج، آنقدر پیچیده، و بهنحو دلپذیری آنقدرمتناقض هستند که نهتنها شایستهٔ توجه ما، بلکه شایستهٔ توجهات دوباره و دوبارهٔ ما و عزم راسخ ما هستند برای اینکه در موردشان نظر ندهیم؛ مگراینکه در تمام مکانهای ممکن و در تمام زمانهای ممکن با آنها نشستوبرخاست کرده باشیم.
taravat
اما اگر سرنوشت همان چیزی را رقم میزد که پیشبینی میشد، آن آوازهای که اکنون دارد را نمیداشت.
missmary
اما تجربه نمیتواند به ما بیاموزد که چگونه با عزیزترین داراییهایمان بدرود بگوییم؛ و اگر میتوانست ما از چنین آموزشی استقبال نمیکردیم چون دست آخر، ما عزیزترین دارییهایمان را نزدیکتر از دوستانمان نگه میداریم.
vesal_d
حقیقتی معروف است که از میان تمام گونههای روی زمین حیوان ناطق از همه انطباقپذیرتر است. اگر قبیلهای از آنها را در بیابانی ساکن کنی خود را با پنبه میپوشانند، در چادر میخوابند و سوار بر پشت شتر سفر میکنند؛ آنها را در قطب شمال مستقر کنی خود را با پوست فُک میپوشانند، در کلبهٔ یخی میخوابند و با سورتمهای سفر میکنند که سگها آن را میکشند. و اگر آنها را در اقلیم شوروی سُکنی دهی یاد میگیرند وقتی در صف منتظر ایستادهاند با غریبهها به گفتوگویی دوستانه بپردازند؛ یاد میگیرند که لباسهایشان را مرتب در نیمی از فضایِ کشوی گنجهٔ خود جا دهند؛ و یاد میگیرند که در دفتر طراحیشان ساختمانهایی خیالی بکشند. خلاصه اینکه سازگار میشوند.
Aa
اگر مردی بر اوضاع خود مسلط نشود محکوم است به اینکه اوضاع بر او مسلط شود.
hosseyn rad
مصیبت به اشکال مختلف رخ مینماید؛ و اینکه اگر مردی بر اوضاع خود مسلط نشود محکوم است به اینکه اوضاع بر او مسلط شود.
بیتا
زندگی است دیگر... وسوسهگر است.
ت ت
اگر چیزی را هدر ندهی نیازمند نخواهی شد؛
ت ت
نه قرض بگیر و نه قرض بده.
ت ت
فرق است بین کنارآمدن با شرایط و سازگارشدن با آن.
ت ت
تصورکردن اینکه اگر اوضاع آدم متفاوت میبود چه اتفاقاتی میتوانست بیفتد یگانه راه مطمئن بهسوی دیوانگی است.
Zohreh
اگر چیزی را هدر ندهی نیازمند نخواهی شد؛ نه قرض بگیر و نه قرض بده.
پوریا
اگر کسی قرار است افقهای دیدش را وسیع کند بهتر است جسارت بهخرج دهد و فراتر از افق پا بگذارد.
Márma
نقش پدر و مادر این است که نگرانیهای خود را بیان کنند و بعد سه گام عقب بکشند؛ نه یک گام، حواست باشد، نه دو، بلکه سه گام، یا شاید هم چهار (اما پنج گام نه.) بله، والدین باید تردیدهایشان را بیان کنند و بعد سه یا چهار گام عقب بکشند تا فرزند بتواند خودش تصمیم بگیرد (حتی وقتی که آن تصمیم ممکن باشد به ناامیدی منجر شود).
Aa
مهمترین نشانهٔ خرد، شادمانی دائمی است.
Aa
تمام خانوادههای شاد مانند یکدیگر هستند؛ اما هر خانوادهٔ غمگینی به شیوهٔ منحصر به خود غمگین است.
je suis jay
تمام خانوادههای شاد مانند یکدیگر هستند؛ اما هر خانوادهٔ غمگینی به شیوهٔ منحصر به خود غمگین است.
ت ت
یکی از حقایق زندگی انسان این است که باید سرانجام برای خود فلسفهای برگزیند
ت ت
پیروزی در میدان نبرد از برق چکمهها آغاز میشود
ت ت
وقتی پسربچهای در شرق گرجستان بودم رؤیای مسکو در سر میپروراندم؛ و حالا که مردی سیونهساله در مسکو هستم آرزوی شرق گرجستان در سر دارم.
ت ت
مردانی که هدف دارند معمولاً سحرخیز هستند.
ت ت
هیچکس بهتر از غریبهها با آدم همدلی نمیکنند
ت ت
هرسال که سپری میشد انگار چیز بیشتری از او ناپدید میشد؛ و کَمکم ترس بَرَم داشته بود که روزی بهکلی او را از خاطر ببرم. اما حقیقت این است که: هرچقدر هم که زمان بگذرد آنهایی که عاشقشان بودیم هرگز بهطور کامل از نظر ما محو نمیشوند
ت ت
این کتاب اثری داستانی است. اسامی، شخصیتها، مکانها و رویدادها یا زاییدهٔ تخیل نویسنده هستند و یا بهصورت عاریتی مورداستفاده قرار گرفتهاند و هرگونه شباهت با اشخاص حقیقی (خواه در قید حیات باشند یا خیر)، مشاغل، شرکتها، حوادث، پیشامدها، یا محل وقوع آنها کاملاً اتفاقی است.
بهخاطر اِستاکلی و اِزمی
mj
ساعت ششونیمِ بیستویکم ژوئن سال ۱۹۲۲، زمانیکه کنت الکساندر ایلیچ رُستوف را داشتند از دروازههای کاخ کرملین به میدان سرخ مشایعت میکردند بسیار شکوهمند و البته آرام بود. کنت با شانههای عقبکشیده و گامهای استوار هوا را مانند کسی نفس میکشید که با طراوت تمام از شنا برگشته است. آسمان چنان آبی بود گویی که گنبدهای کلیسای جامع سِنت باسیل را روی آن نقاشی کردهاند. رنگهای صورتی، سبز و طلایی چونان درخششی داشتند گویی که یگانه هدف دین این بود که الوهیت آن را هلهله کند. حتی دختران بلشویک که داشتند جلوی ویترین مرکز خرید دولتی با یکدیگر صحبت میکردند گویی طوری لباس پوشیده بودند که آخرین روزهای بهار را جشن بگیرند.
vahid
حجم
۵۸۶٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۵۹۶ صفحه
حجم
۵۸۶٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۵۹۶ صفحه
قیمت:
۸۷,۵۰۰
تومان