بریدههایی از کتاب زنی سی ساله
۳٫۱
(۱۷)
دختران شانزده ساله
صحنهٔ رقص را به مادران زیبا
و سی سالهتان واگذارید!
نیلوفر🍀
یکی از خطبا گفتهٔ نغزی دارد: دوزخ از حسن نیت مفروش شده است.
Fereshteh Radmanesh
در واقع گاهی یک حرکت و اشاره، درامی را آشکارا میسازد، لحن گفتاری سراسر یک زندگی را نابود میکند، بیقیدی و بیحالی یک نگاه سعادتمندترین عشق و عواطف را از میان میبرد.
Kiyarash Tavakoli
بسیار خوب، فرزندم. گوش کن. دختران اغلب تصاویری دلربا و سرشار از نجابت و صورتهایی خیالی برای خودشان میآفرینند و درباره مردان و احساسات و دنیا خیالهای هوس انگیز در سر میپرورانند، بعد با پاکدلی کمال مطلوب خود را که خیالهای خوشی دربارهاش دارند، در شخصی مییابند و خود را به پناه او میکشانند، آنها در مردی که بر گزیدهاند، به آن موجود خیالی دلبستگی دارند، اما بعدها هنگامی که دیگر نمیتوان از سدّ بدبختی گذر کرد، آن ظاهر فریبکارانه که آنها را فریفته است، آن بت اولی آنها، بالاخره به اسکلت نفرتانگیزی مبدل میگردد. ژولی بیشتر دوست دارم که تو را عاشق پیرمردی ببینم و تو را پایبند کلنل نبینم.
maiizi
مردم تربیت یافته و مخصوصاً زنان احساسات خود را تنها با شیوهای نامرئی بیان میکنند
نارسیس
قلب مادر چون گردابی است که در اعماق آن همیشه گذشت و بخشایش را میتوان یافت.
نارسیس
هر چند درامهای عوامانه احساسات را زیاد تهییج میکنند، اما در پاریس آن را درخور کودکان و برای آنها بیزیان و ضرر میدانند، زیرا در این درامها، بیگناهی و پرهیزکاری همیشه پیروز میگردد.
Fereshteh Radmanesh
خوشبختی برای یک دختر، هرگز در یک زندگانی خیالی و قهرمانی بیرون از حد افکار متداول و عادات و رسوم و مخصوصاً دور از مادر وجود ندارد.
Fereshteh Radmanesh
مردم تربیت یافته و مخصوصاً زنان احساسات خود را تنها با شیوهای نامرئی بیان میکنند
Fereshteh Radmanesh
پیرمردان میخواهند از غم و غصه خود به آینده جوانان سهمی بدهند.
kimiya.kh
آلام واقعی در بستر عمیقی که حفر کردهاند، در ظاهر آرام مینمایند و به نظر میرسند که در آنجا خفتهاند، اما مانند اسید مخوفی که شیشه را در خود حل و سوراخ میکند، دائم روح را میخورند!
Kiyarash Tavakoli
اجتماع نمیتواند وجود داشته باشد مگر با فداکاریهای انفرادی که قوانین خواهان آن است. اگر بخواهیم از اجتماع بهره برگیریم، آیا نبایست خود را ملزم کنیم تا از شرایطی که دوام و بقای اجتماع به آن بسته است، حفظ و حراست نماییم؟
Fereshteh Radmanesh
مرگ به جوانان عشوه و ناز میفروشد: پیش میآید و پس میرود، ظاهر میشود و نهان میگردد، درنگ و آهستگیاش آنها را از خود بیخود میکند و دلواپسی و دلهرهای را که به آنها میدهد فردای آن روز که دوباره آنها را به هیاهوی دنیا کشانید، پایان مییابد، دنیایی که درد و رنج برایشان میآورد و بیرحمتر از مرگ، بیاینکه فرصت نفس کشیدن بدهد، آنان را از پای در میآورد.
Fereshteh Radmanesh
ما زنها بیشتر از تمدن کجرفتاری میبینیم تا از طبیعت.
Fereshteh Radmanesh
«طبیعت، دردهای جسمانی را به ما تحمیل کرده است که شما نتوانستهاید آن را تسکین دهید و تمدن، احساسات ما را گسترش داده و تند و تیز کرده و شما دائم آن را فریب میدهید. طبیعت، موجودات ضعیف را نابود میکند، شما آنها را به زیستن مجبور میکنید تا آن را در یک بدبختی دائمی رها کنید. ازدواج کانونی که پایه و اساس اجتماع امروز بر روی آن قرار گرفته، تمام بار سنگین مسئولیتش را بر شانههای ما گذاشته شده است: برای مرد آزادی، برای زن انجام وظیفه.
Fereshteh Radmanesh
«ما همهٔ زندگی خویش را به شما اختصاص میدهیم، شما لحظات کوتاهی از آن را صرف ما میکنید. بالاخره، مرد در جایی که ما کورکورانه باید اطاعت کنیم، میتواند انتخاب کند و برگزیند.
«آه، آقا، به شما میتوانم همه چیز را بگویم. خوب! به نظرم میرسد ازدواج، آنچنان که امروز انجام میشود، یک فحشای قانونی و مشروع است.
Fereshteh Radmanesh
دلیل آوردن و تعقل در جایی که باید حس کرد، خصیصهٔ روحهای بیاستعداد و ناتوان است.
Fereshteh Radmanesh
آیا در سربازان که بدبختی زندگی را زیاد آزمودهاند تا توانستهاند مصیبتهای زور و قدرت و برتری و امتیاز ضعف و ناتوانی را دریابند، همیشه اندکی علاقه و عشق به دوران کودکی دیده نمیشود
Fereshteh Radmanesh
کنیز بود و ملکه، میخواست فرمان ببرد زیرا راه فرمانروایی کردن را میدانست.
Fereshteh Radmanesh
سربازان این امپراطور ظالم و جابر همه نادان پستی هستند. خشونت را به جای ظرافت و ریزهکاری به کار میبرند، چون نمیتوانند زنان را دوست بداند،
AS4438
خاله گریه نکرد، زیرا انقلاب، اشکی در چشمان مردم عصر گذشته اشرافیت باقی نگذاشته بود. ابتدا عشق و بعد وحشت آنها را به تغییر کشندهٔ سرنوشت آشنا کرده بود،
AS4438
یکی از خطبا گفتهٔ نغزی دارد: دوزخ از حسن نیت مفروش شده است.
نغمه میلانی
اما ژولی بیچارهام، تو هنوز بسیار جوان، ضعیف و زودرنجی، نمیتوانی غم و غصه و کشمکشهای زندگی زناشویی را تحمل کنی، همان طور که تو را پدر و مادرت عزیز دردانه بار آوردهاند، پدر و مادر اگلمون هم او را. چگونه میتوان امید داشت که شما با امیال مختلف که نتیجهاش استبداد رأی است یکدیگر را بفهمید؟ تو یا مظلوم خواهی شد یا ظالم، هر یک از این دو امر یک مقدار مساوی غم و بدبختی در زندگانی یک زن به بار میآورد. اما تو ملایم و سر به زیر هستی، ابتدا سر تسلیم فرود میآوری و پشت را در زیر بار ناملایمات خم میسازی. بالاخره تو ... _ با صدای لرزانی ادامه داد _ عواطف و احساسات لطیفی داری که ناشناخته میماند ...
maiizi
بسیار خوب، فرزندم. گوش کن. دختران اغلب تصاویری دلربا و سرشار از نجابت و صورتهایی خیالی برای خودشان میآفرینند و درباره مردان و احساسات و دنیا خیالهای هوس انگیز در سر میپرورانند، بعد با پاکدلی کمال مطلوب خود را که خیالهای خوشی دربارهاش دارند، در شخصی مییابند و خود را به پناه او میکشانند، آنها در مردی که بر گزیدهاند، به آن موجود خیالی دلبستگی دارند، اما بعدها هنگامی که دیگر نمیتوان از سدّ بدبختی گذر کرد، آن ظاهر فریبکارانه که آنها را فریفته است، آن بت اولی آنها، بالاخره به اسکلت نفرتانگیزی مبدل میگردد. ژولی بیشتر دوست دارم که تو را عاشق پیرمردی ببینم و تو را پایبند کلنل نبینم.
maiizi
حجم
۲۱۵٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۸۶ صفحه
حجم
۲۱۵٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۸۶ صفحه
قیمت:
۷۸,۰۰۰
تومان