بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب عشق نامرئی | طاقچه
تصویر جلد کتاب عشق نامرئی

بریده‌هایی از کتاب عشق نامرئی

۴٫۰
(۱۰)
قهرمان کسی است که در تمام زندگی‌اش سعی می‌کند انسان باشد، گاهی در تقابل با دیگران گاهی در تقابل با خودش.
Dexter
«وقتی آدم‌ها می‌توانند در یک نگاه عاشق شوند چرا نتوانند همان‌طور از عشق فارغ شوند؟»
پویا پانا
احترام او، از من آدم خوبی ساخت
Baseer Koushan
قهرمان کسی است که در تمام زندگی‌اش سعی می‌کند انسان باشد، گاهی در تقابل با دیگران گاهی در تقابل با خودش.
rain_88
. دکتر همه چیز بود به جز تنبل! درواقع این مرد اصلاً استراحت نداشت: در سن هشتاد سالگی هنوز چند ساعت در روز با سگش قدم می‌زد، هیزم‌هایش را خودش می‌شکست، چند انجمن را اداره می‌کرد و به باغ وسیع اربابی با عمارت سنگی پیچک‌پوشش رسیدگی می‌کرد.
Dexter
او زندگی را دوست داشت، از هستی لذت می‌برد
پویا پانا
دوباره وجد و شعف کودکی را بازیافت، حس ذره بودن در پهنهٔ طبیعت، بدون تعهد، دست نیافتنی، درخطر... لذت‌بخش بود.
بانيشا
باز هم قهوه درست کردم. احتیاج به حرف زدن نداشتیم: به درجه‌ای از آرامش رسیده بودیم که وقتی بر اسراری دست می‌یابیم به آن می‌رسیم نه وقتی حقیقتی را کشف می‌کنیم.
Baseer Koushan
مهم نبود کجا باشم، مادامی که سگم کنارم بود، در مرکز جهان بودم
Baseer Koushan
نمی‌شود این چیزها را در ملاء عام اعتراف کرد: هر کس ادعا کند یک سگ شعور را به او آموخته، مجنون قلمداد می‌شود. ولی این اتفاقی بود که برای من افتاد.
Dexter
قهرمان کسی است که در تمام زندگی‌اش سعی می‌کند انسان باشد، گاهی در تقابل با دیگران گاهی در تقابل با خودش.
پریسا
او همیشه رفتارش با من بدون اشتباه بود اما همیشه یک غریبه بود. این تنها گلهٔ من است: او همه کار برایم کرد جز اینکه بگوید که بوده.
Baseer Koushan
بدون چای نمی‌توانم ادامه دهم.
پویا پانا
آدم از آینده خبر ندارد چون خودش آن را می‌سازد.
پویا پانا
حس ذره بودن در پهنهٔ طبیعت، بدون تعهد، دست نیافتنی، درخطر... لذت‌بخش بود.
پویا پانا
هرگونه خردی با پذیرش رنج آغاز می‌شود.
پویا پانا
قهرمان کسی است که در تمام زندگی‌اش سعی می‌کند انسان باشد، گاهی در تقابل با دیگران گاهی در تقابل با خودش.
میکائیل
قهرمان کسی است که در تمام زندگی‌اش سعی می‌کند انسان باشد، گاهی در تقابل با دیگران گاهی در تقابل با خودش.
فریبا
صبح با احساسی متفاوت بیدار شدم، با انزجاری که در روزهای آتی به بارقه‌ای دیگر تبدیل شد: امید.
پویا پانا
جزو آن دسته مردان جوگندمی بود که بیشتر پیشانی را به نمایش می‌گذارند تا صورت، آدم‌های بدون اسکلتی که جسم ندارند فقط حجمی لباس‌شان را باد کرده است
پویا پانا
اشتباهاتش بسیار بزرگ بودند و محاسنش در عمق
پویا پانا
مثل تمام وقت‌هایی که اینجا می‌آمد، متوجه گذشت بعدازظهر نشده بود! آیا برای این نبود که به روزهای کودکی برمی‌گشت، روزگاری که به نظر می‌رسید تا ابد ادامه دارد، مثل بازتاب جاودانگی؟
پویا پانا
ما، همه دو زندگی را زندگی می‌کنیم ـ یکی واقعی، یکی خیالی. و این دو زندگی مثل دوقلوهای به هم چسبیده‌اند، بیشتر از آن‌چه فکرش را کنیم به هم زنجیر شده‌اند، چون آن دنیای موازی اغلب واقعیت را دوباره شکل می‌دهد و حتی موجب تغییر آن می‌شود.
پویا پانا
«بر شاخساران درخت غار دو کبوتر عریان دیدم یکی دیگری بود و هر دو هیچ نبودند.
Mary gholami
قهرمان کسی است که در تمام زندگی‌اش سعی می‌کند انسان باشد، گاهی در تقابل با دیگران گاهی در تقابل با خودش.
Mary gholami
وقتی آن سگ به من نشان داد که چقدر از دیدنم خوشحال است، دوباره یک انسان شدم. بله، به محض اینکه او مرا نگاه کرد، با همان علاقه و اشتیاقی که نگهبان‌ها را، انسانیتم را به من برگرداند. به چشم او من هم به اندازهٔ نازی‌ها آدم بودم.
بانيشا
قهرمان کسی است که در تمام زندگی‌اش سعی می‌کند انسان باشد، گاهی در تقابل با دیگران گاهی در تقابل با خودش.
بانيشا
بی‌باکی و ترس بسیار به هم نزدیک‌اند، دو روی یک سکهٔ احساسند.
nargess
جوناس گفت: «نباید بلند این را بگویم ولی من عاشق بلایای طبیعی هستم.» «دیوانه‌ای؟» «عاشق قدرت طبیعت، اینکه ما را تحقیر می‌کند، که قدرتش را به رخ‌مان می‌کشد، که ما را سرِ جایمان می‌نشاند.»
nargess
با وجود تمام تلاش‌های من، صحبت‌های ما هیچ‌وقت به مسائل شخصی کشیده نشد. نتیجه‌گیری کردم «او از خودش محافظت می‌کرد.»
فریبا

حجم

۱۵۸٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۰۴ صفحه

حجم

۱۵۸٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۰۴ صفحه

قیمت:
۳۰,۰۰۰
تومان