بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب دیوان اشعار محتشم کاشانی | طاقچه
تصویر جلد کتاب دیوان اشعار محتشم کاشانی

بریده‌هایی از کتاب دیوان اشعار محتشم کاشانی

انتشارات:طاقچه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۸از ۸۹ رأی
۴٫۸
(۸۹)
ای چرخ غافلی که چه بیداد کرده‌ای وز کین چها درین ستم آباد کرده‌ای بر طعنت این بس است که با عترت رسول بیداد کرده خصم و تو امداد کرده‌ای
فاطمه
ای دل سخن از شه نجف کن
ادریس
دارد ز خدا خواهش جنات نعیم زاهد به ثواب و من به امید عظیم من دست تهی میروم او تحفه به دست تا زین دو کدام خوش کند طبع کریم
S
باز این چه شورش است که در خلق عالم است باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است این صبح تیره باز دمید از کجا کزو کار جهان و خلق جهان جمله در هم است گویا طلوع می‌کند از مغرب آفتاب کاشوب در تمامی ذرات عالم است
Basil
روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار خورشید سر برهنه برآمد ز کوهسار
شمع
سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است جن و ملک بر آدمیان نوحه می‌کنند گویا عزای اشرف اولاد آدم است خورشید آسمان و زمین نور مشرقین پروردهٔ کنار رسول خدا حسین کشتی شکست خوردهٔ طوفان کربلا در خاک و خون طپیده میدان کربلا
S
باز این چه شورش است که در خلق عالم است باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
چڪاوڪ
گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست این رستخیز عام که نامش محرم است
علیرضام
دارد ز خدا خواهش جنات نعیم زاهد به ثواب و من به امید عظیم من دست تهی میروم او تحفه به دست تا زین دو کدام خوش کند طبع کریم
S
گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست این رستخیز عام که نامش محرم است
°•. MaryaM .•°
کاش آن زمان ز آه جهان سوز اهل بیت یک شعلهٔ برق خرمن گردون دون شدی کاش آن زمان که این حرکت کرد آسمان سیماب‌وار گوی زمین بی‌سکون شدی کاش آن زمان که پیکر او شد درون خاک جان جهانیان همه از تن برون شدی کاش آن زمان که کشتی آل نبی شکست عالم تمام غرقه دریای خون شدی گر انتقام آن نفتادی بروز حشر با این عمل معاملهٔ دهر چون شدی
S
این ماهی فتاده به دریای خون که هست زخم از ستاره بر تنش افزون حسین توست
°•. MaryaM .•°
تا دم آخر به سوی توست شاها روی من وای جان من اگر آن دم نه بینی روی من ای سلام حق ثنایت یا امیرالمؤمنین وی ثنا خوان مصطفایت یا امیرالمؤمنین در رکوع انگشتری دادی به سایل گشته است مهر منشور سخایت یا امیرالمؤمنین
مهدی
از آب هم مضایقه کردند کوفیان خوش داشتند حرمت مهمان کربلا بودند دیو و دد همه سیراب و می‌مکید خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا
سیّد جواد
باز این چه شورش است که در خلق عالم است
ali
در باغ دین چه با گل و شمشاد کرده‌ای با دشمنان دین نتوان کرد آن چه تو با مصطفی و حیدر و اولاد کرده‌ای
سپیده دم اندیشه
ای دل سخن از شه نجف کن مداحی غیر برطرف کن بگشای منقبت زبان را بگذار حدیث این و آن را تا رشحه‌ای از سحاب غفران شوید ز رخت غبار عصیان از رهبر خود مباش غافل کز بحر گنه رسی به ساحل سر نه به ره اطاعت او تا بر خوری از شفاعت او جرم تو ز کوه اگر چه کم نیست چون اوست شفیع هیچ غم نیست
S
لرزه بر دست نسیم افتد اگر برگیرد به سر انگشت خیال از رخ او طرف نقاب
چڪاوڪ
نگرفت دست دهر گلابی به غیر اشک زآن گل که شد شکفته به بستان کربلا از آب هم مضایقه کردند کوفیان خوش داشتند حرمت مهمان کربلا
مادربزرگ علی💝
فریاد از آن زمان که جوانان اهل بیت گلگون کفن به عرصهٔ محشر قدم زنند
Hhhhhh
فکر ملک دل ما کن که خرابست خراب
اِیْ اِچْ|
جن و ملک بر آدمیان نوحه می‌کنند گویا عزای اشرف اولاد آدم است
|قافیه باران|
از آب هم مضایقه کردند کوفیان خوش داشتند حرمت مهمان کربلا بودند دیو و دد همه سیراب و می‌مکید خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا
شمع
باز این چه شورش است که در خلق عالم است باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
شمع
سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است جن و ملک بر آدمیان نوحه می‌کنند گویا عزای اشرف اولاد آدم است خورشید آسمان و زمین نور مشرقین پروردهٔ کنار رسول خدا حسین کشتی شکست خوردهٔ طوفان کربلا در خاک و خون طپیده میدان کربلا گر چشم روزگار بر او زار می‌گریست خون می‌گذشت از سر ایوان کربلا
مادربزرگ علی💝
ناگاه چشم دختر زهرا در آن میان بر پیکر شریف امام زمان فتاد بی‌اختیار نعرهٔ هذا حسین او سر زد چنانکه آتش از او در جهان فتاد پس با زبان پر گله آن بضعةالرسول رو در مدینه کرد که یا ایهاالرسول این کشتهٔ فتاده به هامون حسین توست وین صید دست و پا زده در خون حسین توست
سیّد جواد
گسست رابطهٔ ما ز هم دریغ
LiLy !
ناگاه چشم دختر زهرا در آن میان بر پیکر شریف امام زمان فتاد بی‌اختیار نعرهٔ هذا حسین او سر زد چنانکه آتش از او در جهان فتاد پس با زبان پر گله آن بضعةالرسول رو در مدینه کرد که یا ایهاالرسول این کشتهٔ فتاده به هامون حسین توست وین صید دست و پا زده در خون حسین توست این نخل تر کز آتش جان سوز تشنگی دود از زمین رسانده به گردون حسین توست این ماهی فتاده به دریای خون که هست زخم از ستاره بر تنش افزون حسین توست این غرقه محیط شهادت که روی دشت از موج خون او شده گلگون حسین توست
السلام علیک یاقمربنی هاشم
کز خون او زمین شده جیحون حسین توست این شاه کم سپاه که با خیل اشگ و آه خرگاه زین جهان زده بیرون حسین توست این قالب طپان که چنین مانده بر زمین شاه شهید ناشده مدفون حسین توست چون روی در بقیع به زهرا خطاب کرد وحش زمین و مرغ هوا را کباب کرد کای مونس شکسته دلان حال ما ببین ما را غریب و بی‌کس و بی‌آشنا ببین اولاد خویش را که شفیعان محشرند در ورطهٔ عقوبت اهل جفا ببین
السلام علیک یاقمربنی هاشم
خاموش محتشم که از این شعر خونچکان در دیده اشگ مستمعان خون ناب شد
narvan

حجم

۵۰۱٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۳۵۴ صفحه

حجم

۵۰۱٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۳۵۴ صفحه

قیمت:
رایگان