بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سرزمین آلوچه‌های نارس | طاقچه
تصویر جلد کتاب سرزمین آلوچه‌های نارس

بریده‌هایی از کتاب سرزمین آلوچه‌های نارس

نویسنده:هرتا مولر
انتشارات:نشر روزگار
امتیاز:
۳.۹از ۱۵ رأی
۳٫۹
(۱۵)
حرف که نمی‌زنیم تحمل ناپذیریم، می‌زنیم احمق. این‌ها را ادگار گفت.
MARY
به کرت هم گفتم: ارتباطت را با ترزا حفظ کن. گفت، دوستی کُت نیست که بتوانی به من تعارفش کنی. می‌توانم تنم کنم، حتی ممکنه از بیرون قواره تنم به نظر بیاد اما از درون گرمم نمی‌کنه.
MARY
هر آنچه از سرزمین خود می‌آورید، در چهره‌هایتان به جای خواهید گذاشت.
MARY
من چی؟ جوابی نداد. گفت، احساسات ربطی به عقل ندارند. همه اونها در غدد ترشحی جمعند.
MARY
بعدها این سطور را در دفترچه لولا خواندم: هر آنچه از سرزمین خود می‌آورید، در چهره‌هایتان به جای خواهید گذاشت.
رز
تنها چیزی که در نهایت حساب می‌شود مرگ است.
MARY
آن روزها هنوز نمی‌دانستم که سربازها برای پیش برد جنایاتشان به آن نفرت نیاز دارند. که آن نفرت توجیهی‌ست برای پولی که می‌گیرند. جنایات آن‌ها فقط با وجود دشمنانشان توجیه می‌شد. اعتبار آن‌ها منوط به تعداد دشمنانشان بود.
MARY
حرف که نمی‌زنیم تحمل‌ناپذیریم، بزنیم احمق.
MARY
با خود فکر کردم که تنها دهقانان می‌توانند وسط خنده به گریه بیفتند، وسط فریاد سکوت کنند
MARY
تقسیم چیزی که دیگر کامل نیست کار راحتیه.
MARY
دخترها گونه‌های سیاه خود را دوست داشتند، مادامی‌که سیاهی از دوده ریمل بود و نه از سیاهی دوده کارخانه‌ها.
محمد جواد اخباری
حماقت یا باهوشی ربطی به دونستن یا ندونستن چیزی نداره. بعضی آدم‌ها خیلی می‌دونند ولی باهوش نیستند؛ بعضی‌های دیگه خیلی چیزها رو نمی‌دونند ولی احمق نیستند. حکمت و حماقت فقط دست خداست. مطمئنم که آقای فیربند خیلی باهوشه ولی بوی عرق می‌ده. این ربطی به خدا نداره.
Mahshid.M
هدف آسان‌تر از آرزوست، آرزوها سختند.
MARY
این‌جا همه یک جورهایی دهاتی هستیم. از دهی درآمدیم، به دهی دیگه پا گذاشتیم. در یک سیستم دیکتاتوری هیچ شهری پا نمی‌گیره، چون هر چیزی که کنترل بشه نمی‌تونه رشد کنه.
MARY
زن‌ها همیشه به یک زن دیگه نیاز دارند که بهش تکیه کنند. اون‌ها با هم دوست می‌شن تا بتونند بهتر از هم متنفر بشند. هر چی از هم بیش‌تر بدشون بیاد، جدایی شون از هم سخت‌تر می‌شه.
MARY
همیشه همینطوربوده، یک چیز برای آدم‌های مختلف معانی مختلف دارد. گفتم، مثل رنگ مورد علاقه. اما پیش خودم فکر کردم: مثل نوع مردن.
MARY
روزی که پل مانند آدم‌های قبل از خودش سر کار حاضر نشد همه گفتند که بدشانسی آورده است. آن‌ها مانند کسانی که به فروشگاه می‌روند به صف ایستاده بودند. وقتی نوبت مرگ یکی فرا می‌رسید، دیگرانی هم که در صف مرگ بودند یک قدم به جلو بر می‌داشتند.
ragiking
هیچ‌گاه کسی از من نپرسید که دوست داشتم در کدام خانه، در کجا، بر سر کدام میز، به روی کدام تخت و در کدام کشور راه بروم، بخورم، بخوابم و یا یکی را با ترس دوست بدارم.
حسنا حسین
بعدها این سطور را در دفترچه لولا خواندم: هر آنچه از سرزمین خود می‌آورید، در چهره‌هایتان به جای خواهید گذاشت
fereshteh
لولا از سرزمین‌های جنوبی آمده بود و بوی فقر می‌داد. نمی‌دانم این بو در کجا لانه کرده بود، در استخوان گونه‌اش، دهانش یا گودی میان چشم‌هایش.
محمد جواد اخباری
با خود اندیشیدم که لولا زخم‌ها و خراش‌های مردان را با خود دارد اما عشقشان را هرگز.
محمد جواد اخباری
حرف که نمی‌زنیم تحمل‌ناپذیریم، بزنیم احمق.
فریبا
کلمات، جاری که می‌شوند از دهانمان، همان‌قدر زیان‌بارند که پاهامان در لگدمالی سبزه‌ها.
فریبا
هر وقت تحمل زندگی برایت سخت شد کمدت را مرتب کن. بعد نگرانی‌ها از راه دست‌هایت بیرون می‌روند و ذهنت آرام می‌گیرد.
arezou
حرف که نمی‌زنیم تحمل‌ناپذیریم، بزنیم احمق.
کاربر ۲۰۲۴۶۷۸

حجم

۱۹۴٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۹۰ صفحه

حجم

۱۹۴٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۹۰ صفحه

قیمت:
۵۰,۰۰۰
تومان