بریدههایی از کتاب سعادت بشری
۳٫۸
(۱۲)
محبت و نفرت سیمای انصاف را دگرگون مینماید.
plato
بزرگی انسان از معرفت او بر ضعفش ناشی میشود: یک درخت از ضعف خویش آگاه نیست.
این که فردی بر ضعف خویش آگاه شود، نوعی ضعف و رنجوری به همراه دارد، اما معرفت بر ضعف خویش، ارجمندی است.
a
حساسیت بشر به امور جزئی و لاقیدی او نسبت به بزرگترین امور، نشانه بارز یک اختلال حیرت انگیز است.
a
تمام اجزای جهان چنان به یکدیگر وابسته و درهم تنیدهاند که گمان میکنم بعید است بتوان به شناخت یکی از آنها را بدون شناخت دیگری و بدون شناخت کل دست یافت.
k.t
عصر معجزه هنوز به پایان نرسیدهاست.
plato
بیهودگی علم- احاطه بر دانش علوم مادی نمیتواند در غیاب اخلاقیات به هنگام ورود مصایب، تسلی بخش من باشد، اما علم اخلاق به هنگام غیبت علوم مادی، تسلی بخش من میباشد.
plato
ملالت- هیچ چیز برای انسان تحمل ناپذیرتر از قرار گرفتن در وضعیت استراحت مطلق بیآنکه علاقه، پیشه، سرگرمی و کاری داشته باشد، نیست.
سپس او با پوچی، تنهایی، عدم کفایت، بی یار و یاور بودن خود مواجه میشود.
و ناگهان در اعماق روحش آوار ملالت، اندوه، یأس و خشم بر سرش آوار میشود.
a
معرفت [خطی است] که دو نقطه بینهایت دارد؛ یکی از آنها جهل مطلق طبیعی است که اغلب انسانها به هنگام تولد واجد آن هستند، دیگر نقطه بینهایت، نقطهای است که تنها عقول والایی که تمام مدارج معرفتی انسان را گذراندهاند، بدان دست مییابند، و در آن نقطه است که در مییابند هیچ نمیدانند وبه همان جهلی بازمیگردند که از آن آغاز کرده بودند، اما این بار جاهل حکیمی است که بر خود شناسی رسیده است.
Bahareh Sh
معنای احترام گذاشتن: خودت را آزار بده. شاید این کلام بیمعنا به نظر برسد، اما کاملا درست است، زیرا احترام به این معناست که: اگر شما نیاز دارید؛ من یقینا باید خودم را آزار دهم، زیرا من این کار را انجام میدهم تا شما انجام ندهید؛ علاوه بر این، احترام در جهت تمییز دادن [فرد] بزرگ نیز به کار میآید. اگر احترام به معنای نشستن بر روی یک صندلی راحتی است، ما بایستی احترام خود را به همگان ابراز داریم، هر چند در این صورت دیگر معیاری برای تفاوت وجود نخواهد داشت، اما ما با آزردن خود تفاوتی کاملا آشکار را ابراز نمودهایم.
plato
هیچ چیز نمیتواند حقارتآمیزتر از یأس و ناامیدیی باشد که بلافاصله پس از زائل شدن شور و نشاط، بر فرد غالب میشود و راه بازگشتی نیز بدان وجود ندارد.
usofzadeh.ir
ما به جهت دیدن زوال اموری که باعث شادیمان هستند دچار آزردگی میشویم، پریشانی بر ما غلبه میکند، و این موضوع همیشه درباره هزاران موضوع واقع میشود. هرکس که به راز لذت بردن از مسائل بیآنکه به هنگام زوالشان دچار اندوه شود، پی ببرد، به شادی واقعی دست یافته است.
Bahareh Sh
پس باید محدودیتهای خود را بشناسیم. ما فرد هستیم و کل نیستیم. در چنین کالبدی همان طور که ما معرفت مفاهیم [اصول] اولیه از که نیستی برمیخیزد را از خود پنهان میکنیم، حقارت وجودمان نیز لایتناهی را از منظر ما مخفی مینماید.
k.t
اپیکتتوس با طرح سوالی از این هم فراتر میرود: چرا هنگامی که کسی به ما میگوید دچار سردرد هستیم، عصبانی نمیشویم، در حالی که اگر کسی به ما بگوید که آیا مطمئنیم استدلال و یا انتخابمان هیچ ایرادی ندارد، از کوره به در میرویم؟
۹۹. استدلالش این است که ما کاملا یقین داریم که سردرد نداریم و یا افلیج نیستیم، اما از این که انتخاب درستی انجام میدهیم، مطمئن نیستیم. در نتیجه، تنها چیزی که ما را به یقین میرساند، گواهی قابل استناد برایمان محسوب میشود، اما به هنگامی که این گواه در اختیار دیگری است و او را قادر میسازد که مخالف آن را نیز درک نماید، ما مردد و غافلگیر میشویم. اما اوضاع هنگامی بدتر میشود که دیگران انتخاب ما را مورد ریشخند قرار دهند زیرا متعهد شدهایم که رای خود را بر نظر افراد دیگر ترجیح دهیم
plato
هیچ چیز نمیتواند حقارتآمیزتر از یأس و ناامیدیی باشد که بلافاصله پس از زائل شدن شور و نشاط، بر فرد غالب میشود و راه بازگشتی نیز بدان وجود ندارد.
plato
حق محل منازعه است، قدرت به سهولت قابل شناسایی است و جای مشاجره ندارد. به همین دلیل حق نمیتواند قدرتمند باشد زیرا قدرت، حق را به مبارزه میطلبد. آن را ناعادلانه میخواند و خود را مدعی عدالت میداند.
عاطفه
امروزه حقیقت بسیار مبهم است و در چنان جایگاهی واقع شده که امکان ندارد آن را بشناسیم مگر آن که عاشقش باشیم.
a
کسانی که دنبالهروی بینظمی هستند، آنانی که بر مسیر منظم پیش میروند را متهم به انحراف از طبیعت مینمایند، و بر این گمانند که خود از طبیعت تبعیت میکنند؛ همانند کسانی که بر کشتی در حال حرکتی سوار شده و بر این تصورند که مردمی که در ساحل ایستادهاند از ایشان فاصله میگیرند. زبان در همه یکسان و مشابه است، ما به نقطه اتکایی برای قضاوت درباره آن نیاز داریم. بندرگاه، معیار قضاوت کسانی است که سوار بر کشتی هستند، اما کدامین بندرگاه معیار ما برای اخلاقیات خواهد بود؟
a
خویشتن فرد تنها چیزی است که او دارد، زیرا با مرگش همه چیز برای او پایان میپذیرد. به همین علت هم است که هر یک از ما بر این تصوریم که تنها دارایی همگان هستیم. ما نباید از دید خودمان به قضاوت درباره طبیعت بپردازیم، بلکه با معیارها و ضوابط خود طبیعت میبایست به این کار مبادرت ورزیم.
a
آدمی به گونهای است که اگر مکررا به او گفته شود که احمق است، [پس از مدتی] آن را باور خواهد کرد. و اگر به هنگامی که با خود خلوت مینماید این امر را مکررا تکرار نماید، به آن متقاعد خواهد شد،
Bahareh Sh
جهانیان، که از این امر آگاهی ندارند که این [ترس و احترام] تنها ناشی از عادت است، بر این باورند که پادشاهان واجد نیرویی درونی هستند، و از این روست که گفته میشود"منشی الهی را میتوان در سیمای او مشاهده نمود. "
plato
حجم
۹۶٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۳۰ صفحه
حجم
۹۶٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۳۰ صفحه
قیمت:
۲۵,۰۰۰
تومان