بریدههایی از کتاب سه شنبه ها با موری
۴٫۴
(۲۴۱)
من تصمیم گرفتم که زندگی کنم- یا حداقل سعی کنم آنگونه که میخواهم زندگی کنم؛ با شرافت، شجاعت، شوخطبعی و آرامش.
مخاطب تنهای باد های جهانD:
همه میدانند که یک روز میمیرند اما هیچکس این امر را باور ندارد
fereshteh
«همه میدانند که یک روز میمیرند اما هیچکس این امر را باور ندارد. اگر ما این موضوع را باور داشتیم، زندگی، رنگ دیگری داشت.»
swda.slz28
«هر جامعهای مشکلات خودش را دارد. بعید میدانم فرار کردن راهحل خوبی باشد. تو باید روی ساختن فرهنگ خودت کار کنی.
Azar
«حقیقت این است که امروزه هیچ بنیان و هیچ زمین محکم و امنی وجود ندارد که مردم بتوانند روی آن بایستند مگر خانواده. این موضوع از زمانی که مریض شدم برای من روشنتر شده است. اگر حمایت، عشق و توجه و نگرانی که از خانواده میگیری وجود نداشته باشد، چیز زیادی در دست نخواهی داشت. عشق بینهایت مهم است. همانطور که شاعر بزرگ ما اودِن گفته بود: یا به هم عشق بورزید یا بمیرید.»
فوراً آن را یادداشت کردم «یا به هم عشق بورزید یا بمیرید.» اودن این را گفته بود؟
موری گفت: «یا به هم عشق بورزید یا بمیرید. زیباست، مگر نه؟ و این حرف یک حقیقت محض نیز هست. بدون عشق، ما پرندگانی با بالهای شکسته هستیم.
vafa
بگذار عشق وارد وجودت شود. ما فکر میکنیم که لایق عشق نیستیم، فکر میکنیم اگر عشق در ما نفوذ کند حساس و آسیبپذیر میشویم
مـَهسـا
زمانی که چگونه مردن را یاد بگیری، چگونه زیستن را هم میآموزی.»
؟
«پذیرای هر آنچه باشکه قادر به انجام آن هستی و هرآن چه که قادر به انجامش نیستی. گذشته را همانگونه که گذشته بپذیر، بی آنکه سعی در نفی آن داشته باشی، بی آنکه آن را نادیده بگیری؛ بیاموز که خود را ببخشی و از بخشش دیگران غافل نشو؛ و هیچگاه تصور نکن که برای انجام این کارها دیر شده است.»
مخاطب تنهای باد های جهانD:
بخشی از مشکل این است که همه یکجورهایی عجله دارند. مردم معنای زندگیشان را درنیافتهاند بنابراین دائماً به دنبال آن میدوند. آنها به ماشین بعدی، به خانهی بعدی و کار بعدی فکر میکنند. بعد متوجه میشوند که این چیزها هم خالی و بیمعنی است و به باز هم میدوند و میدوند.»
Azar
«مهربان باشید! و خودتان را مسئول یکدیگر بدانید. اگر ما فقط همین درسها را آموخته بودیم، دنیا جای خیلی بهتری بود.»
fereshteh
«قبل از مرگ ابتدا خودت را ببخش و بعد دیگران را.»
مریم صادقی
«زمانی که بچه بودم مادرم را از دست دادم...و این ضربه سختی برای من بود...آرزو میکردم که ای کاش من همگروهی مثل شما داشتم تا بتوانم دربارهی غمهایم با آنها صحبت کنم. من عضو گروهتان میشدم چون...»
صدایش مدام قطع میشد.
«...چون من خیلی تنها و بیکس بودم...»
vafa
حداقل از این طریق زنده هستم.
؟
«من... خوبم... فقط... چند لحظه صبر کن.»
؟
«بگذار عشق وارد وجودت شود. ما فکر میکنیم که لایق عشق نیستیم، فکر میکنیم اگر عشق در ما نفوذ کند حساس و آسیبپذیر میشویم؛ اما یک مرد خردمند به نام لِوین حرف خوبی زد. او گفت: عشق تنها عملکرد منطقی بشر است.»
دوباره حرفش را تکرار کرد و این بار برای تأثیرگذاری بیشتر روی هر کلمه مکث کرد: «عشق تنها عملکرد منطقی بشر است.»
مخاطب تنهای باد های جهانD:
یا به هم عشق بورزید یا بمیرید.
ghazale
زمانی که چگونه مردن را یاد بگیری، چگونه زیستن را هم میآموزی.»
؟
موری گفت: «در کشور ما یک تضاد بزرگ بین آنچه ما میخواهیم و آنچه بدان نیازمندیم وجود دارد. تو به غذا نیاز داری اما دسر شکلاتی میخواهی. باید با خودت صادق باشی. تو به جدیدترین ماشین ورزشی نیاز نداری؛ تو به بزرگترین خانه نیاز نداری. واقعیت این است که این چیزها تو را راضی نخواهد کرد. میدانی چه چیزی احساس رضایت واقعی را در تو ایجاد میکند؟»
چی؟
«سهیم شدن هر آنچه داری با دیگران.»
Melika_SA
«پذیرای هر آنچه باشکه قادر به انجام آن هستی و هرآن چه که قادر به انجامش نیستی. گذشته را همانگونه که گذشته بپذیر، بی آنکه سعی در نفی آن داشته باشی، بی آنکه آن را نادیده بگیری؛ بیاموز که خود را ببخشی و از بخشش دیگران غافل نشو؛ و هیچگاه تصور نکن که برای انجام این کارها دیر شده است.»
آلیس در سرزمین نجایب
او مصمم بود تا به همگان ثابت کند که واژهی مرگ با ازکارافتادگی و بیخاصیت بودن هممعنا نیست.
°•●☆ آسمان شب ☆●•°
عشق تنها عملکرد منطقی بشر است
°•●☆ آسمان شب ☆●•°
«هر شب، زمانی که به خواب میروم، میمیرم؛ و صبح روز بعد، زمانی که بیدار میشوم، از نو متولد میشوم.»
ارغوان:)
«بگذار عشق وارد وجودت شود. ما فکر میکنیم که لایق عشق نیستیم، فکر میکنیم اگر عشق در ما نفوذ کند حساس و آسیبپذیر میشویم؛ اما یک مرد خردمند به نام لِوین حرف خوبی زد. او گفت: عشق تنها عملکرد منطقی بشر است.»
soniya
اولین واحد درسی با او را تمام میکنم و برای یکی دیگر ثبتنام میکنم. او خیلی خوب نمره میدهد و درواقع نمره هیچ ارزشی برایش ندارد. میگفتند که یک سال، در زمان جنگ ویتنام، به تمام دانشجویانش نمره الف داده بود تا به آنها کمک کند که راهی خدمت نظام نشوند.
°•●☆ آسمان شب ☆●•°
عشق بینهایت مهم است. همانطور که شاعر بزرگ ما اودِن گفته بود: یا به هم عشق بورزید یا بمیرید.»
وصال
اگر بتوانی معنای زندگیات را پیدا کنی، دیگر هیچگاه نمیخواهی به گذشته برگردی. دلت میخواهد روبهجلو حرکت کنی. دلت میخواهد چیزهای بیشتری ببینی، کارهای بیشتری انجام بدهی.
fereshteh
«درست است که من در بستر مرگ هستم اما اطرافم را روحهای پر از عشق و محبت فراگرفته است. چند نفر از مردم میتوانند چنین ادعایی داشته باشند؟»
mozhdeh
یادت هست چه چیزی در مورد جداسازی به تو گفته بودم؟ رهایش کن. به خودت بگو: این حسادت است، حالا خودم را از آن جدا میکنم؛ و بعد فاصله بگیر.»
Azar
«موج کوچک میگوید: خدای من این خیلی وحشتناک است. ببین قرار است چه بلایی سرم بیاید!
«دراینبین یک موج دیگر سر میرسد. موج اول را با دقت نگاه میکند. نگرانی او را حس میکند و به او میگوید: چرا آنقدر غمگینی؟
«اولین موج میگوید: تو نمیفهمی! همهی ما نابود میشویم! ما موجها همهمان به هیچ تبدیل میشویم! این وحشتناک نیست؟
«موج دوم میگوید: نه تو نمیفهمی! تو یک موج نیستی، تو بخشی از اقیانوس هستی!»
پریوش
«این بخشی از مفهوم خانواده است؛ اینکه خانواده فقط عشق نیست، بلکه این است که به سایر اعضا نشان بدهی که مراقبشان هستی.
؟
حجم
۱۸۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
حجم
۱۸۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
قیمت:
۲۹,۹۹۹
۸,۹۹۹۷۰%
تومان