بریدههایی از کتاب ستون دنیایم باش
۳٫۸
(۵۱)
بعد به چیزیکه مادرم همیشه میگفت فکر میکنم، دربارهٔ اینکه چقدر رفتن دنبال رؤیاها ترسناکه، اینکه نرفتن دنبال رؤیا حتا از اینم ترسناکتره.
farez
مردمِ کوچیک، مردمی که از درون کوچیکن، دوست ندارن تو اینقدر بزرگ باشی.
farez
همه تو تاریخ یه لحظه دارن که بهطور خاص متعلق به خودشونه.
ساکت
دبیرستان بدترین تجربهایه که تو عمرت میتونی داشته باشی.
Friba
بعضی وقتا مردم خیلی ساده عوضی میشن. بعضی وقتا عوضی میشن چون میترسن. بعضی وقتا انتخاب میکنن که قبل از اینکه بقیه باهاشون عوضیبازی دربیارن، اونا خودشون عوضی شن. درست مثل یه جور عوضیبودن بهعنوان سیستم دفاعی.
farez
ولی اونقدر اونو میشناسم که بدونم فقط جورجه که تصمیم میگیره کی وقت مردن جورجه. رو به من پلک میزنه.
تو این لحظه، فکر میکنم که بهم میگه نفس بکش.
پس نفس میکشم.
خیلی تو نفسکشیدن ماهر شدم.
(:Ne´gar:)
نمیذاشتم قلبم بشکنه، چون بیش از این میترسیدم که حتا بخوام دوستداشتن رو تجربه کنم. و با اینکه درد دلشکستگی مثل چی عذابآوره، بازم خیلی بهتر از اینه که هیچی رو حس نکنی.
farez
همیشه بهتره شکارچی باشی تا شکار.
میرالماسی
مجبور میشی به خدا رشوه بدی و باهاش معامله کنی، با اینکه اصلاً مطمئن نیستی که اون وجود داشته باشه.
farez
اینو یادتون باشه: شما خواستنی هستین. بزرگ، کوچیک، بلند، کوتاه، زیبا، بیمزه، دوستانه و خجالتی. اجازه ندین کسی، حتا خودتون، شما رو پایین بیاره.
خصوصاً خودتون.
faezehswifti
آدم هیچوقت دلتنگیش برای آدمهایی که رفتن کم نمیشه و از بین نمیره.
میرالماسی
اگه خاطراتت رو تماشا نکنی، اونا شروع میکنن به محوشدن. نه یهویی با هم، بلکه یواشیواش، یه تیکه از اینجا، یه تیکه از اونجا.
farahani
هیچی دیگه هیچوقت مثل قبل درست نمیشه، ولی من بهش عادت میکنم. شاید بالاخره بتونم به اون زندگی معمولی دست پیدا کنم.
Friba
«بهتر شکارچی باشی تا شکار. حتا اگه خودتو شکار کنی.»
farez
ما نمیتونیم تو جنگ یه شخص دیگه شرکت کنیم، مهم هم نیست که چقدر دلمون بخواد این کارو بکنیم.
Aa
بعضی وقتا کل قضیه دربارهٔ یه نفر دیگهست و تو فقط اتفاقی اونجایی.
Fatima
من آدم آشغالی نیستم، ولی قراره یه کار آشغالی بکنم،
عباس علی یراگدیاد
«تو فقط سرت رو بگیر بالا و مشتهاتو پایین نگه دار.
faezehswifti
سوزش کلمه رو احساس میکنم، درست مثل فرورفتن سوزن توی پوست، انگار خود کلمه داره سعی میکنه منو مثل حبابِ افکارم، بترکونه.
narges
یه فشار عجیب تو سینه و سرمه، انگار که یه مار بوآ در حال خفهکردنم باشه.
Fatima
چرا اونا اینو نمیبینن؟ چرا یکی نمیگه "آهای به نظر میآد بار دنیا رو شونههاته. بذار یه چند وقت اونو ازت بگیرم تا مجبور نباشی دائما با خودت حملش کنی."
نــےآیش🐋
ولی من زندهام و الان اینجام.
ما هیچوقت نمیدونیم که چقدر وقت داریم. فردای ما هیچوقت تضمینشده نیست. من میتونم همین الان، همینجا بمیرم.
همهچیز میتونه تو یه لحظه تموم شه.
faezehswifti
مشکل این کار اینه که آدم فراموش میکنه کجا خود واقعیش شروع و کجا خود تقلبیش، اونی که تلاش میکنه برای همهکس، همهچیز باشه، تموم میشه.
faezehswifti
من آدم آشغالی نیستم، ولی قراره یه کار آشغالی بکنم، و تو ازم متنفر میشی و بعضیهای دیگه هم ازم متنفر میشن، ولی بههرحال، میخوام برای مراقبت از تو و همینطور خودم، این کارو بکنم.
𝓝𝓮𝓰𝓪𝓻
تا روزی که زنده هستی، همیشه یه چیزی منتظرته؛ و حتا اگه اون چیز بد باشه و تو بدونی که اون بده، چیکار میتونی بکنی؟ تو نمیتونی دست از زندگیکردن برداری.
𝓝𝓮𝓰𝓪𝓻
به نظر میآد هر کتابی که خوندم و فیلمی که دیدم همین پیام رو میدن: دبیرستان بدترین تجربهایه که تو عمرت میتونی داشته باشی.
𝓝𝓮𝓰𝓪𝓻
خیلی راحته که به آدما هرچی که میخوان رو بدی. چیزیکه ازت انتظار میره. مشکل این کار اینه که آدم فراموش میکنه کجا خود واقعیش شروع و کجا خود تقلبیش، اونی که تلاش میکنه برای همهکس، همهچیز باشه، تموم میشه.
AFI
این چیزیه که من دربارهٔ فقدان میدونم:
با گذشت زمان بهتر نمیشه. آدم فقط یهجورایی بهش عادت میکنه.
narges
«عصبانیم، ولی دارم نفس میکشم.»
Fatima
«تو هیچوقت کاری نکردی که ازش پشیمون بشی؟»
جیوی میگه: «عکس گروهی سال قبل مدرسه هم جزوش حساب میشه؟»
Fatima
حجم
۲۸۳٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۸۴ صفحه
حجم
۲۸۳٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۸۴ صفحه
قیمت:
۵۹,۰۰۰
۲۹,۵۰۰۵۰%
تومان