بریدههایی از کتاب من چگونه اروین یالوم شدم
نویسنده:اروین د. یالوم
مترجم:اعظم خرام
انتشارات:بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه
دستهبندی:
امتیاز:
۴.۱از ۸۵ رأی
۴٫۱
(۸۵)
هرچه بیشتر احساس کنید که زندگی نکردهاید، بیشتر از مرگ خواهید ترسید.
شراره
ایوان ایلیچ، در جایی میگوید: «میدانم که خیلی بد خواهم مُرد چون خیلی بد زندگی کردهام.»
phoenix
«بعضیها نمیتوانند خود را از زنجیر رها کنند، با اینحال دوستانشان را از زنجیر رها میکنند.»
imaanbaashtimonfared
«تاریخ، داستانی است که اتفاق افتاده است درحالیکه داستان، تاریخی است که ممکن است اتفاق بیفتد.» این کلمات برایم تکاندهنده بود.
lale shafiee
در کمال تعجب و ناباوری، بهتدریج ایمیلهایی از طرف دانشجویان و درمانگرها و حتی بیماران ایرانی دریافت کردم. نمیدانم چند جلد از کتابهایم در ایران فروخته شده چون ایران تنها کشوری است که بدون اجازه و بدون رعایت کپیرایت کتابهای مرا چاپ میکند
آسمان
«اگر هدف ومعنای خلقتم، رسیدن به همین زندگیای است که به آن رسیدهام، خب پس دلم میخواهد یکبار دیگر زندگی کنم.»
lale shafiee
«اینکه شما اشتباهی را مرتکب شوید مهم نیست، مهم این است که با آن اشتباه چه میکنید.»
محمدحسین
وابستگیهای اول زندگی، یک عمر در ما پایدار میمانند
شراره
«خاطرات گذشته و آرزوهای آینده تنها باعث تشویش و اضطراب ما میشوند»
faezeh namjoo
چقدر از خواندن جملهای از نمایشنامۀ مکبث حیرتزده میشوم؛ آنجا که میگوید: «زندگی چیزی نیست جز سایهای متحرک از بازیگری ناتوان که روی صحنه میخرامد و صحنه را میآراید و پردهها را کنار میزند و بعد بدون هیچ حرف و نمایشی صحنه را ترک میکند.»
شراره
«با این نقشه، شما و بیمارتان هر دو برنده شده اید. اگر بیمار بداند که شما به حرفهایش علاقهمند شدهاید و میخواهید از او چیزی یاد بگیرید، اعتمادبهنفسش بالا میرود و درنهایت همۀ چیزهایی را که باید در مورد بیماری او بدانید خواهید فهمید.»
yumi
«خود» شما مهمترین ابزاری است که در دست دارید. دربارۀ این «خود واقعی» تا آنجا که میتوانید اطلاعاتتان را زیاد کنید.
کاربر ۲۳۶۸۹۹۱
باید در لحظه زندگی کنیم، فقط در زمان حال، چون خاطرات گذشته و آرزوهای آینده، تنها باعث اضطراب و تشویش ما میشن.
Shakiba
«من یک انسانم و هیچ انسانی برایم بیگانه نیست».
imaanbaashtimonfared
من همیشه دانشجویان روانپزشکی را تشویق میکنم که در درمانهایشان از نظرات شخصی خودشان هم استفاده کنند و فقط متکی به متنهای پزشکی نباشند. «خود» شما مهمترین ابزاری است که در دست دارید. دربارۀ این «خود واقعی» تا آنجا که میتوانید اطلاعاتتان را زیاد کنید. اجازه ندهید نقاط کور شما در درک مشکل بیمارانتان، اثر بگذارد یا بیماریشان را شدیدتر از آنچه هست به شما نشان بدهد.
شراره
تمام کتابهایی که خوانده و تجربیاتی که کسب کردهام، به من اهمیت چگونه زیستن را یاد دادهاند
آسمان
یکی از تضادهای زندگی روانپزشکان این است که آنها در حین کار کردن هرگز تنها نیستند ولی خیلی از آنها تنهایی عمیقی را در وجود خود تجربه میکنند.
شراره
به این باور رسیدم که آنچه در درمان بیشترین اهمیت را دارد، صداقت و شفافیت است نه اقتدار و ظاهر و نام حرفهای.
Mähi
تو بین دو دنیای متفاوت گیر افتادهای. نه میتونی دنیای قدیمیات رو بپذیری و بهش احترام بگذاری و نه راه ورود به دنیای جدید و تازه رو بلدی و همین باعث میشه که دچار اضطراب و افسردگی بشی.
flora
«خود» شما مهمترین ابزاری است که در دست دارید.
محمدحسین
اگر به دیگران توجه کنیم، همین اعمال دلسوزانه و سخاوتمندانه، هر محیطی را که در آن باشیم غنیتر و زیباتر میکند.
محمدحسین
«اگر پزشک به خودش کمک کند، بدینشکل در واقع به بیمارانش هم کمک کرده است. بگذارید این بهترین کمک شما به بیمار باشد. اینکه او به چشم خودش ببیند که پزشکش خودش را التیام میدهد.»
شراره
«شما قادرید مخلوقی برتر و والاتر از خودتان خلق کنید ولی اول باید خودتان را بسازید. باید جسم و روحتان ستونی محکم باشد. در این صورت، نهتنها خودتان را خلق کردهاید بلکه چیزی والاتر از خودتان را هم آفریدهاید.»
شراره
وایتهورن بلند شد و به سمت میکروفن رفت و با لحنی شمرده و رسمی گفت:
گفته میشود که شخصیت هر کس را از طریق دوستان و آشنایان نزدیکش میتوان قضاوت کرد، اگر اینطور باشد، بنابراین...
او سکوت کرد و خیلی آرام و تعمداً تمام جمعیت را از چپ به راست نگاه کرد و ادامه داد:
نتیجه میگیریم که من حتماً آدم خیلی خوبی هستم.
کاربر ۱۸۰۶۰۵۷
نه تحقیق بدون عمل و نه عمل بدون تحقیق
Mähi
من اغلب وقتها آن جمله را به این شکل مطرح میکنم: «گرچه مرگ ما را نابود میکند و با مرگ از بین میرویم ولی فکر کردن به مرگ میتواند زندگی ما را نجات بدهد».
کاربر ۱۹۲۳۵۰۳
خیلی وقتها از من میپرسند آیا فقدان اعتقادات مذهبی در زندگی و کارم مشکلی ایجاد کرده یا خیر؟ و پاسخ من همیشه منفی است. من دینباور نیستم و این خیلی بهتر از دینستیزی است.
الهام راگا
یادم میآید کتابی دربارۀ نجوم از آنجا خریدم. اصلاً بحثهای مربوط به عدسیها را نمیفهمیدم ولی درواقع این کتاب را به منظور دیگری خریده بودم. کتاب را جایی گذاشتم که دوستان خواهرم آن را ببینند و امیدوار بودم با دیدن آن از رشد عقلانی زودهنگام من حیرتزده شوند.
parisa_msi
حتی الان که در هشتاد و پنج سالگی این کلمات را دارم مینویسم، برای خواندن بقیۀ داستانی که شبها میخوانم بیقرارم... دلم میخواهد تمام کتاب را یکشبه بخوانم ولی با این میل شدید میجنگم و کتاب را بخشبخش میکنم و هر شب بخشی از آن را میخوانم؛ مخصوصاً وقتی که داستانی حرفی بیشتر از حکایت سادۀ یک زندگی داشته باشد؛ داستانهایی که آرزوها و ترسهای بشری را به رشتۀ تحریر درمیآورند یا نویسندگانی که معنای زندگی را جستجو میکنند. در این صورت، من شیفته و مفتون داستان میشوم چون این نوشتهها از دو جهت مرا بندۀ خود میکنند؛ آنها نهتنها داستانی را خلق کردهاند بلکه همسو و موازی با جریانات فرهنگی و اجتماعی حرکت کردهاند مثل داستان «امپراتوری اتریش ـ مجارستان» که دربارۀ وقایع پیش از جنگ جهانی اول است.
z.gh
من از طرز برخورد آنها با بیماران شگفتزده میشدم؛ پزشکانی علاقهمند و دلواپس و نگران و بخشنده و دلسوز...
سیستماتیک
حجم
۱٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۴۴۰ صفحه
حجم
۱٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۴۴۰ صفحه
قیمت:
۱۴۰,۰۰۰
۴۲,۰۰۰۷۰%
تومان