بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب گمشده شهرزاد | طاقچه
تصویر جلد کتاب گمشده شهرزاد

بریده‌هایی از کتاب گمشده شهرزاد

نویسنده:سوزان فلچر
انتشارات:نشر پیدایش
امتیاز:
۴.۳از ۵۲ رأی
۴٫۳
(۵۲)
اگر قصه‌هایمان را با هم قسمت نکنیم و آنها را چون ادویه و عاج و ابریشم، آزادانه از مرزهایمان عبور ندهیم، تا ابد همه باهم بیگانه خواهیم ماند.
mah_s
در این دنیا هیچ‌کس نمی‌داند چه بر سر آدم‌ها خواهد آمد.
s
خاله‌خاور همیشه می‌گفت که آرزو، نیرویی نهفته در دل خود دارد. می‌گفت وقتی کسی آرزویی می‌کند، تمام هوش و حواسش را روی آن آرزو متمرکز می‌کند. و هنگامی‌که تمام توجه خود را روی چیزی متمرکز کرد، به رخ دادن آن چیز، کمک می‌کند. از این‌رو باید به هنگام آرزو کردن بسیار دقت کرد.
Sara.iranne
گاه آدمی، پس از آنکه به آرزویش می‌رسد، می‌بیند چنان‌که باید و شاید به‌عاقبت کار نیندیشیده است.
Sara.iranne
اگر کلمه‌ها را مثل زنبور از دهانت رها کنی، برمی‌گردند و خودت را نیش می‌زنند.
n re
وقتی کسی، مثل شهرزاد، قصه‌های قدیمی را تعریف می‌کند، کم‌کم حافظ دانش گذشتگان می‌شود. چنین آدمی خِرَد گیتی را جمع‌آوری می‌کند و آن را به‌خاطر می‌سپارد. او گرد و غبار قصه‌ها را پاک می‌کند، چین‌وچروکشان را می‌گیرد، ای‌بسا یکی دو وصله هم به آنها می‌زند و بعد آنها را به شنوندگان قصه‌هایش هدیه می‌کند.
Somayeh
شهرزاد ادامه داد: «به‌هرحال قصه‌گو حق ندارد آن بخش‌هایی از قصه را که با آن موافق نیست حذف کند و بقیه آن را شسته‌رفته و پاکیزه کند. در آن‌صورت جوهر قصه را از بین برده است. قدرت نهفته در آن را ربوده است
Somayeh
قصه‌گوها، توی قصه‌هایشان حرف‌هایی می‌زنند که اگر خارج از قصه‌ها بود، به دردسر می‌افتادند.
Somayeh
قصه‌هایی هستند که با صدای بلند تعریف نمی‌شوند. آدمی‌زاد این قصه‌ها را می‌سازد و آنها را آهسته برای خودش تعریف می‌کند. قصه‌های خصوصی. او آن‌قدر آنها را بازگو می‌کند که پس از مدتی دیگر نیازی به وجودشان احساس نمی‌کند.
فایزه . ح!
خاله‌خاور توی سایه‌ها، جلو دو لنگه در چوبی و بلند، ایستاد و با نگهبان‌های دَمِ در صحبت کرد. نگهبان‌ها با کلاهخودهای بلندی که بر سر داشتند و خنجر و شمشیری که به کمر بسته بودند، عبوس و ترشرو به نظر می‌آمدند. از هنگامی که یکی از کشتی‌های تجاری غرق شده و عمواِلی داروندارش را از دست داده بود، سال‌ها می‌گذشت.
Aboozar Shakibafard
گاه آدمی، پس از آنکه به آرزویش می‌رسد، می‌بیند چنان‌که باید و شاید به‌عاقبت کار نیندیشیده است. از این نمونه در قصه‌های قدیمی، هنگامی‌که دیوی آرزوی انسانی را برآورده می‌کند، بسیار است. در این قصه‌ها کسانی‌که آرزوهایشان برآورده شده است ناگهان متوجه می‌شوند آنچه را که به آن رسیده‌اند ابداً نمی‌خواهند.
Somayeh
خاله‌خاور همیشه می‌گفت که آرزو، نیرویی نهفته در دل خود دارد. می‌گفت وقتی کسی آرزویی می‌کند، تمام هوش و حواسش را روی آن آرزو متمرکز می‌کند. و هنگامی‌که تمام توجه خود را روی چیزی متمرکز کرد، به رخ دادن آن چیز، کمک می‌کند. از این‌رو باید به هنگام آرزو کردن بسیار دقت کرد.
Somayeh
مردم برای انتخاب هندوانهٔ رسیده، شیوه‌های مختلفی به کار می‌گیرند. گروهی به هندوانه ضربه می‌زنند تا صدای پوکی از درون آن بشنوند. گروهی آن را بو می‌کنند و فکر می‌کنند با این روش می‌توانند هندوانه‌های رسیده را تشخیص بدهند. گروهی هم به آن نگاه می‌کنند و معتقدند اگر زیر راه‌راه‌های پوست، ته‌رنگی از زردی به چشم بخورد، میوهٔ رسیده است. (گرچه این شیوه فقط در مورد طالبی و خربزه به‌کار می‌رود.) اما خاله‌خاور به من یاد داده است تا به سر هندوانه یعنی به محل کنده شدن آن از بوته‌اش نگاه کنم. اگر سر هندوانه سفت و فرو رفته باشد، هندوانه رسیده و شیرین است.
Somayeh
قصه‌ها سرشار از معنی هستند. ای‌بسا به‌خاطر آنچه شما فکر می‌کنید در قصه‌ای نهفته است، شیفته آن قصه می‌شوید اما از آنچه قصه با شنوندگان شما می‌کند، هرگز نمی‌توانید مطمئن باشید.
Somayeh
خاله‌خاور همیشه می‌گفت که آرزو، نیرویی نهفته در دل خود دارد. می‌گفت وقتی کسی آرزویی می‌کند، تمام هوش و حواسش را روی آن آرزو متمرکز می‌کند. و هنگامی‌که تمام توجه خود را روی چیزی متمرکز کرد، به رخ دادن آن چیز، کمک می‌کند.
maryam
قصه مرا به دنیای خود برد، درهای خود را به روی من گشود و شگفتی‌هایی از دنیای دلربای خود به من نشان داد که پیش از آن، با وجود آن‌همه تکرار، هرگز ندیده بودم.
Asa
عیب انتظار این است که ذهن آدمی به کاری مشغول نمی‌شود و وقتی ذهن به کاری مشغول نشد، فکرهای نگران‌کننده به آن راه می‌یابند.
az_kh
انسان از قلب هم ممکن است فلج شود.
az_kh
مرجان، من از دوست داشتن او شرمسار نیستم. دوست داشتن دیگری هیچ ایرادی ندارد. آنچه ایراد دارد، تنفر است.
Somayeh
معلولیت فقط یک شکل ندارد. منظورم این نیست که آدم‌ها به اشکال مختلف، مثلاً از دست یا از پا یا از زانو، فلج می‌شوند. منظورم این است که انسان از قلب هم ممکن است فلج شود. انسان ممکن است با تمام وجود به کسی خشم بگیرد. در آن‌صورت سنگینی چنین خشمی بر قلب خود او هم فشار می‌آورد و آن را به‌چنان شکل غیرعادی و غریبی درمی‌آورد که زیر سنگینی آن همیشه عذاب خواهد کشید.
Somayeh
گاه آدمی، پس از آنکه به آرزویش می‌رسد، می‌بیند چنان‌که باید و شاید به‌عاقبت کار نیندیشیده است.
n re
خاله‌خاور همیشه می‌گفت قبل از اینکه حرفی را به زبان بیاورم آن را خوب سبک و سنگین کنم. می‌گفت: «مرجان، حرفت را هفت‌بار توی دهان بگردان. هفت‌بار.» همیشه می‌گفت اگر کلمه‌ها را مثل زنبور از دهانت رها کنی، برمی‌گردند و خودت را نیش می‌زنند.
n re
گریه کردم. برای زینب، برای شهرزاد، برای دختری که در اتاق من توی کاخ زندگی کرده و اکنون مرده بود، گریه کردم. برای تمام زنانی که مرده بودند برای تمام بدبختی‌هایی که به دلیل رنج و عذاب شهریار از همسر اولش، بر سر شهر آمده بود، گریه کردم. گویی در این جهان عذاب بر عذاب، تنفر بر تنفر و باز عذاب بر عذاب انباشته می‌شود. گذشت. ما گذشت نداریم. ما به هنگام عذاب فقط احساس تنفر می‌کنیم. و بدین‌سان در چرخه‌ای هولناک، عذاب و تنفر دوباره آغاز می‌شود.
تسنیم
وقتی کسی آرزویی می‌کند، تمام هوش و حواسش را روی آن آرزو متمرکز می‌کند. و هنگامی‌که تمام توجه خود را روی چیزی متمرکز کرد، به رخ دادن آن چیز، کمک می‌کند. از این‌رو باید به هنگام آرزو کردن بسیار دقت کرد.
Asa
قصه‌ها می‌توانند جانِ آدم‌ها را هم نجات بدهند.
کاربر ۱۴۲۱۸۶۰
گاهی‌که آدم به قصه‌ای گوش می‌کند ناگهان از آنچه در جهان امکان وقوع دارد، به فکری نو دست می‌یابد. گرچه از رسوم عجیب و غریب یا جاهای بسیار دور جهان هم می‌توان خیلی چیزها یاد گرفت اما منظورم فقط آنها نیست. منظورم این است که آدم از آنچه برایش امکان وقوع دارد، می‌تواند به فکری تازه، به‌چیزی که هرگز به آن نیندیشیده یا در زندگی واقعی ندیده، دست بیابد.
Somayeh
قصه‌ها اغلب از قصه‌گوها فرزانه‌ترند.
Somayeh
گاه شگفت‌زده با خودم فکر می‌کنم آیا قصه‌هایی که افراد تعریف می‌کنند، کم‌کم بر زندگی خود آنها سایه نمی‌اندازد و آن را به‌نحوی مرموز دگرگون نمی‌کند. گرچه افراد از قصه‌ها نیز می‌آموزند، اما منظورم این نیست. منظورم چیزی بسیار عمیق‌تر است. می‌خواهم بگویم آیا آدمیان با انتخاب قصه‌های مشخص نمی‌خواهند حوادث آنها را به زندگی خود بکشانند؟ چنان‌که زندگی‌شان کم‌کم پژواک قصه‌هایشان شود؟
Somayeh
درسی برای قصه‌گویی، درسی برای زندگی قصه‌ها سرشار از معنی هستند. ای‌بسا به‌خاطر آنچه شما فکر می‌کنید در قصه‌ای نهفته است، شیفته آن قصه می‌شوید اما از آنچه قصه با شنوندگان شما می‌کند، هرگز نمی‌توانید مطمئن باشید. اگر دارید قصه‌ای برای کودکان تعریف می‌کنید تا به آنها سخاوت و گشاده‌دستی بیاموزید، شاید آنها به جای آنچه منظور شماست، توجهشان را به بخشی از قصه که قهرمان آن درون خمره‌ای از روغن زیتون پنهان می‌شود، متمرکز کنند و بعد تمام فردایشان را به کشمکش در این‌باره بگذرانند که کدام‌یک از آنها زودتر از دیگران دست به چنین تجربه‌ای بزند. مردم آنچه را که نیاز دارند از قصه‌ها می‌گیرند. قصه‌ها اغلب از قصه‌گوها فرزانه‌ترند.
فایزه . ح!
در این دنیا هیچ‌کس نمی‌داند چه بر سر آدم‌ها خواهد آمد
n re

حجم

۲۱۵٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۳۷۲ صفحه

حجم

۲۱۵٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۳۷۲ صفحه

قیمت:
۹۹,۶۰۰
تومان