راه بروید و همیشه به پیش بروید. فقط حرفش را نزنید. راه را بپیمایید و به پیش بروید
chinooth
چگونه دوستت بدارم؟
بگذار شیوهها را بشمارم
تو را دوست دارم، به آن اندازه از عمق و وسعت و طولی که روحم میتواند ...
Felani
برای این که به من نشان دهد که ساختمانی با آن همه کتاب چه قدر میتوانست قوی باشد میگفت: « خطرناکترین جای دنیا، کتابخانۀ عمومی است ».
پویا پانا
یک اصل اقتصاد بیرحم را یاد گرفتم: هر چه بیشتر دربیاوری، بیشتر خرج میکنی.
پویا پانا
او میتوانست هر چیزی را به تو بفروشد، حتی کفشهای خودت را در حالی که آنها را به پا داشتی.
پویا پانا
این همان چیزی است که باید از نسلی به نسل دیگر منتقل شود: پدرها با پسرهایشان توپبازی کنند، کنار هم بنشینند و با هم کتاب بخوانند.
پویا پانا
هر کس که اعتقاد دارد پول همه را نجات میدهد، هرگز پولی نداشته است
پویا پانا
آقای اودوم هیچ احمقی را تحمل نمیکرد.
پویا پانا
طبق دانستهها و نقلهای عمومی که از مردم عادی شنیده بودم کریسمس میبایست مناسبتی باشد برای خانوادهها تا دور هم جمع شوند و غذا بخورند و نوشیدنی بنوشند و شادکام باشند. ولی در خانوادۀ ما خیر. روال این بود که همه دور هم جمع شوند و بخورند و بیاشامند و بعد دعوا کنند.
پویا پانا
فقر و بیسوادی، نژادپرستی را تشدید میکند.
پویا پانا
کی از تجربۀ کار کردن با یک مشت احمق رودهدراز! بدش میآید؟!
پویا پانا
بعضیها یا معلول ذهنی بودند یا معتاد، یا در یک قدمی افتادن در شکافهای زندگی. نمیخواهم قضاوت بکنم، ولی هیچ سنخیتی با آنها نداشتم.
پویا پانا
« اصلاً تا حالا فکر کردهاید؟ شماها هیچ وقت فکر میکنید؟! »
پویا پانا
بعد از این که بارها شنیده بود که چه طور مثل مایلز دیویس خواهم شد گفته بود: « کریس، تو نمیتوانی مایلز دیویس بشوی، چون خود او قبلاً شده است! » از آن موقع فهمیدم که کار من این است که کریس گاردنر شوم، هر قدر که زحمت بطلبد.
پریسا
سکون تنها دفاع مادرم در برابر صیاد بود. همان طور که طعمه با سکون، گویی که نامرئی است، از حملۀ مار کبرا، صیاد، یا کوسه حذر میکند. شاید در همان لحظۀ سکون بود که تصمیم گرفت زمان آن رسیده که طعمه راه دیگری برای خلاص شدن از شر صیاد پیدا کند،
عباس