بریدههایی از کتاب مامان و معنی زندگی (داستانهای رواندرمانی)
۳٫۲
(۱۰۹)
برای بقیه هم خوب است که بتوانند به تو کمک کنند. با این همه خوب بودن، به بقیه اجازه نمیدهی از طریق کمک به تو، به خودشان کمک کنند.
آلوین (هاجیك) ツ
افرادی که بیش از همه از مرگ میترسند، کسانی هستند که تا حد قابل قبولی زندگی نکردهاند و اکنون مشاهده میکنند دارند به مرگ نزدیک میشوند.
محمدرضا
به گفتهٔ نیچه ما به هنر، نیاز داریم تا حقیقت نابودمان نکند.
RaHas
«ما مخلوقاتی در جستوجوی معنا هستیم که باید با دردسر پرت شدن به جهانی دست و پنجه نرم کنیم که ذاتآ معنایی ندارد.
samar
من نویسندهام و مامان نمیتواند بخواند. با این حال هنوز هم برای معنا بخشیدن به ماحصل زندگیام به او متوسل میشوم.
RaHas
«دوران طلایی زمان آزادی بزرگ است ـ زمانی که آزاد هستی به تمام تعهدات کماهمیت «نه» بگویی، خود را کاملا وقف چیزهایی کنی که بیش از همه برایت مهم هستند: حضور دوستان، تغییر فصل، امواج خروشان دریا.»
Fereshte
سرانجام یک خدا لازم است و بدون آن نمیتوان جنگید.
Martha'e Dark
«به حرفهای بیمارانت گوش بده؛ بذار به تو بیاموزن. برای حکیم شدن، باید دانشجو باقی بمونی.» و منظورش چیزی فراتر از این حقیقت پیشپا افتاده بود که شنوندهٔ خوب، چیزهای بیشتری در مورد بیمار میداند. منظورش دقیقآ این بود که ما باید اجازه دهیم بیماران به ما چیز بیاموزند.
Fereshte
برای مرگ چیزی نگذار به جز رسوبها، چیزی به جز زمین سوخته.
محمدرضا
اغلب ما با غرق کردن خودمان در وظایف بزرگسالی، آگاهی خودمان از مرگ را از بین میبریم یافتن شغل و تشکیل خانواده، رشد فردی، خرید املاک، اعمال قدرت، بردن مسابقه.
محمدرضا
«ما بر بسیاری چیزها باید چشم فروبندیم تا چیزی دیگر را ببینیم.»
کاربر ۱۱۱۵۶۲۴
هر فرد در دنیا اساسا تنهاست. سخته اما روش دنیا همینه و ما مجبوریم با آن روبهرو بشیم. به همین خاطر میخوام افکار و رویاهای خودمو داشته باشم. تو هم باید رویاهای خودت رو داشته باشی.
Emma
مردم خود را دوست دارند به شرط آنکه تصویر دوستداشتنی بودن خود را به شکلی بازتاب یافته در چشم فردی ببینند که واقعا برایشان مهم است.
seyed ali mirferdos
«اگر به بیمارانتان اجازه دهید به قدر کافی از زندگی و علایقشان برای شما بگویند، شما و آنها، هر دو برندهاید. از زندگیشان بیشتر بدانید؛ نه تنها به معلوماتتان اضافه میشود، بلکه در نهایت تمام چیزهایی را میفهمید که باید در مورد بیماری آنها بدانید.»
phoenix
یک بار بیماری سرطانی به من گفت وقتی فهمید مرگش نزدیک است که دکترش به جای آنکه مانند همیشه معاینه فیزیکی بدنش را با ضربهیی آرام و از روی شوخی بر باسنش تمام کند، آن بار دست او را صمیمانه فشرده بود.
هر کس بیشتر از مرگ، از انزوای محض همراه با آن میترسد. میکوشیم زندگی را دو نفره پیش ببریم اما هر یک از ما باید تنها بمیرد ـ هیچ کس نمیتواند همراه ما یا برای ما بمیرد.
ح.ق
ریههای جنین انسان نفس نمیکشند و چشمانش نیز نمیبینند. به همین خاطر جنین آمادهٔ حیاتی میشود که هنوز نمیتواند تصورش کند. پائولا در آن نامه به پسرش گفته بود: «آیا ما نیز آمادهٔ حیاتی فراتر از فهم خود و حتی فراتر از رویاهایمان نمیشویم؟»
ح.ق
من و تو فقط همسفرانی در زندگی هستیم که هر دو به نواختن ناقوس گوش میدهیم»،
ellanica
مرگ جزیی از زندگی است. نادیده گرفتن و ناآگاهی نسبت به آن، از دست دادن یکی از ماجراهای بزرگ زندگی است.»
Razi Pouri
کودکانی که مورد بدرفتاری قرار گرفتهاند، اغلب با سختی از خانوادههای نا کارآمد خود جدا و مستقل میشوند، در حالی که کودکانِ بزرگ شده با والدین خوب و بامحبت، درگیریهای کمتری هنگام جدایی دارند. گذشته از اینها، آیا فراهم آوردن امکان ترک خانه برای کودک، وظیفه والدین خوب نیست؟
نسیم رحیمی
زندگی را نمیتوان به تعویق انداخت؛ باید اکنون آن را زندگی کرد، نه اینکه به هفتهٔ بعد، مسافرت بعد، بعد از تمام شدن کالج بچهها، پس از سالهای تحلیل رفتهٔ بازنشستگی به تاخیرش انداخت.
daily.marya
برخی افراد آنچنان از دِین مرگ میترسند که وام زندگی را نمیپذیرند.
فاطمه
«میخواهید بدنتان را با مواد مخدر از بین ببرید؟ میخواهید با مشروب، حشیش و کوکائین خود را نابود کنید؟ میخواهید با ماشین، بدنتان را خرد و خمیر کنید؟ بکشیدش؟ آن را از پل گلدن گِیت به پایین پرت کنید؟ بدنتان را نمیخواهید؟ خب پس آن را به من بدهید! بگذارید مال من باشد. من برمیدارمش، من میخواهم زندگی کنم!»
phoenix
«برخی افراد امانت زندگی را رد میکنند تا از زیر دین مرگ بیرون آیند»
phoenix
«درمانگر خوب باید برای هر بیمار، شیوه درمانی جدیدی تدوین کند.»
phoenix
ـ و بعد از مرگ من، هزارهها خواهد گذشت. درست است؟
مرخس دوباره به تایید سر تکان داد.
ـ به همین خاطر زندگیام را به عنوان جرقهٔ درخشانی بین دو قلمرو وسیع و مشابه از تاریکی تصور میکنم: تاریکی موجود پیش از تولدم و تاریکی پس از مرگم.
کاربر ۱۱۱۵۶۲۴
«رها کنید، خشم را، درد را، ترحم به خود را. به کانون، به ژرفای آرامش درونی خود برسید، و خود را پذیرای عشق، بخشش، خدا کنید.»
لیلی مهدوی
نکتهٔ طلایی، مردن نیست بلکه بهره بردن کامل از زندگی با حضور مرگ است.
Martha'e Dark
دوران طلایی زمان آزادی بزرگ است ـ زمانی که آزاد هستی به تمام تعهدات کماهمیت «نه» بگویی، خود را کاملا وقف چیزهایی کنی که بیش از همه برایت مهم هستند
احسان رضاپور
هر کس بیشتر از مرگ، از انزوای محض همراه با آن میترسد
phoenix
گفتهٔ نیچه ما به هنر، نیاز داریم تا حقیقت نابودمان نکند.
moonchild
حجم
۲۷۵٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
حجم
۲۷۵٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
قیمت:
۵۵,۰۰۰
تومان