بریدههایی از کتاب سنگی بر گوری
۳٫۹
(۳۳۳)
یا باید زندگی کرد یا فکر. دوتائی با هم نمیشود.
Nika
کثرت اولاد مرض مزمن فقرا است
Masoumehh
یا باید زندگی کرد یا فکر. دوتائی با هم نمیشود.
farez
کثرت اولاد مرض مزمن فقرا است
ف_حسنپوردکان
تنعم از آزادی پائین تنه ای.تنها تجربه ای که ما شرقیها در فرنگ از آزادی میکنیم.
Marie Rostami
دنیا دارد از دست خوش تخمی اهالی خودش به عذاب میآید و تو داری غم بی تخم و ترکه ماندن را میخوری!
Mm.ao
در همان حوزهی اخلاق یک عمل خیر روی دیگر سکهی شر است. شری باید باشد تا خیر من در کفهی مقابلش جابگیرد.
farez
-بجای دق کردن بهتر است به پیشباز واقعه برویم.
ف_حسنپوردکان
تنعم از آزادی پائین تنه ای.تنها تجربه ای که ما شرقیها در فرنگ از آزادی میکنیم.
ف_حسنپوردکان
باید گرفتار بود و دید که آدم چه براحتی تن به هر وسوسه ای میدهد؛ و دنیای ذهنش به هر امایی چطور از اساس خراب میشود.
هانا
حالا تو باید با آنچه پشت سرداری نفر آخر این صف بایستی و گذر دیگران را به حسرت تماشا کنی
Zahra.kazemi6
عدالت پایین تنه ای. تنها عدلی که در ولایت ما سراغ میتوان گرفت.
Eli Sh
گنده گوزی نکن. قرارشد بی خودنمایی و شهیدنمایی…
Agha_M@hdiar
عبث که نیست این دوام خلقت و این تکرار تولدها. هر تولدی دنیایی است. عین ستاره ای.تو ورای پدرت زاده ای.او زاد و مرد. ستارهاش از آسمان افتاد. اما تو هنوز نمرده ای.و ستارهات هنوز کورسو می زند. درست است که از پدر چیزها در تو است ولی ببینم آیا تو فقط گوری هستی بر پدری؟
پرویز
قضا و قدر و سرنوشت و همهی اینها را با همان توجیه علمی، همه را میفهمم. اما تحملش ساده نیست.
پرویز
رجوع کنید به دستمال شب زفاف و به بوق و کرنای دهات روی بام حجله. و اینها یعنی اینکه من حتی در خصوصیترین روابط با زنم بندهی همان مقرراتی هستم که قرنها پیش از من وضع شده. و بی دخالت من. عین همان داغ باطله. و تازه اسم همهی اینها تمدن است و مذهب است و قانون است و عرف و اخلاق است. اینجاهاست که آدم دلش میخواهد یک مرتبه بزند زیر همه چیز.
من
همهی چیزها را آزمودیم و همه ایده آلها را. اما کدام ایده آل است که ارزش یک تن آدمی را داشته باشد تا بتوانی خودت را فدایش کنی – به پایش پیر کنی -. و تو که به هر صورت باید پیر بشوی و زنت – چه دلیلی برای پیر شدن دارید؟ و اصلاً چه موجبی برای بودن – برای قدرت پیری را ذخیره کردن …نه اینکه صبح تا شام زن و شوهر جلوی روی هم بنشینیم، درست همچو دو آینه، و شاهد فضایی پراز خالی باشیم یا پر از عیب و نقص. آخر یک چیزی در این وسط، میان دو آینه، باید بدود تا بی نهایت تصویر داشته باشیم.
آسمان
آنها هر دو روحانی بودند. نان ایمان مردم را میخوردند. حافظ سنت بودند.
کِــــلارآ
یا باید زندگی کرد یا فکر. دوتائی با هم نمیشود.
حسن
میدانی؟ من اصلاً از همین اندازه علاقه هم که به این دنیا پیدا کردهام بیزارم. اصلاً وقتی من نمیتوانم مسؤولیت خودم را بپذیرم – با همهی ناامنیها و با همهی فرداهای تاریک- چطور میتوانم مسؤولیت دو نفر دیگر را بپذیرم؟
Aliye
حجم
۵۵٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۶۰
تعداد صفحهها
۴۴ صفحه
حجم
۵۵٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۶۰
تعداد صفحهها
۴۴ صفحه
قیمت:
۵,۰۰۰
تومان