- طاقچه
- داستان و رمان
- رمان
- کتاب مَحرم
- بریدهها
بریدههایی از کتاب مَحرم
۲٫۲
(۶)
«کار پاکان را قیاس از خود مگیر
گرچه باشد در نوشتن شیر و شیر»
فاطمه
«مردم عقلشان در چشمشان است.»
فاطمه
حضرت لوت به روبهرویش نگاه کرد و با عصبانیت فریاد زد: «چرا برگشتی و به شهری که گرفتار مجازات خداوند شده نگاه کردی؟ چرا به شهری که آن را پشت سر گذاشتهای برگشتی و نگاه کردی؟ بگو ببینم، انسان چرا برای آخرین بار برمیگردد و به چیزی که آن را ترک کرده نگاه میکند؟»
رامین
زمان همیشه بهسمت سرانجام خویش میرود و به این دلیل هر بالنی بالاخره میترکد و روزی میرسد که هر رازی خودش را لو میدهد.
رامین
فراموش کردن همهچیز ممکن نیست. چشم میتواند در این زندگی همهچیز را فراموش کند، اما نمیتواند دیدههایش را از ذهن بیرون بکشد. اگر شاهدها نباشند، انسان میتواند گذشتهاش را فراموش کند.
اگر شاهدها باشند، وضع فرق میکند. چراکه هرکدام از نگاههای آنها یک اتهام است؛ وجودشان مانعی در فراموش کردن است.
رامین
چیزی که به آن عشق میگویند، از لحظهای که بودنش دلیلی پیدا میکند، محکوم به نابودی است.
رامین
نگاه مردم به یک آدم چاق، با نگاهشان به یک آدم با ظاهری عادی متفاوت است.
فاطمه
سرانجامِ هر فشاری گشایشی وجود داشت. زندگی آنجایی که بهپایان میرسید، آغاز میشد.
رامین
«گیرم که خاطرات برانگیخته شوند، یاد کردن از گذشته به چه دردی میخورد؟ هیچچیز. بهیاد آوردن گذشته، جز درد و رنج چیزی به ارمغان نمیآورد.»
رامین
«فراموش کردن، پاک کردن چشم است. باید هر بهار این کار را کرد. اگر فراموش نکنیم، نمیتوانیم زندگی کنیم! اگر فراموش نکنیم، نمیتوانیم زندگی ببخشیم!»
رامین
گاهی دل انسان منقلب میشود. درحالیکه آرام میتپد، ناگهان فشاری به سینهات وارد میشود. بر روی زمین واژگونت میکند. آدم حس میکند که ارگانی در بدنش بدجوری شکسته. سعی میکند بلند شود اما نمیتواند. بدنش را وارسی میکند اما زخمی که از بیرون دیده شود پیدا نمیکند. با تمام وجود فریاد میزند: «باید فوراً بیرون بروم، باید بیرون بروم!» بهزحمت سرپا میایستد.
رامین
حجم
۲۸۲٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۲۸ صفحه
حجم
۲۸۲٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۲۸ صفحه
قیمت:
۷۵,۰۰۰
۲۲,۵۰۰۷۰%
تومان