بریدههایی از کتاب من و استادم
۳٫۵
(۳۱)
آموختن همیشه کشف چیزهای تازه نیست. بعضیوقتها بهخاطر آوردن دانستنیهایی است که فراموش شده است.
sayna.s
در یکی از روزها با دختری چون پنجهی آفتاب آشنا میشد. جهان او را از یک خطر نجات میداد، از خفه شدن یا از دست راهزنان و یا از چنگال حیوانی درنده. قسمتی از این رؤیا همیشه تغییر مییافت. هنگام نگریستن به یکدیگر همیشه نگاههایشان طعم باران میداد. عاشق هم میشدند. نوازشهای دختر مانند آبهای معطر بر تنش جاری میشد. چهل شبانهروز جشن میگرفتند.
معدهشان را پر از باقلوا و دهانشان را پر از قهقهه میکردند. چنان سعادتمند میشدند که سالها بعد در این دنیای فانی مردم از آنها بهعنوان زوجهای خوشبخت یاد میکردند. این رؤیایی بود که برای هیچکس تعریف نکرده بود.
بی او
به جای اینکه با تقوایت فریبکاری کنی، بهتر است با گناهت صادق باشی
Marie Rostami
ظالمانی مثل او قدرتشان را نه از توان ذاتی خود، بلکه از ضعفهای دیگران میگیرند.
Marie Rostami
اگر زندگی ما نقشهای داشته باشد، آن نقشهی راهها نیست بلکه نقشهی خطوطی است که دوراهیها را از هم جدا کرده است. در آن لحظههای کوتاهی که میان دو چیز یکی را ترجیح میدهیم، تقدیری که در یک چشم به هم زدن با گرفتن یک تصمیم عوض میشود.
Tandis.A
«چهقدر عجیب است، نه؟ انسانهایی از جنس خودمان خطرناکترین دشمنان ما هستند. معمار دشمن معمار است، حکیم دشمن حکیم... یک انسان هرچهقدر هم به تو نزدیک باشد، به همان اندازه احتمال تنفرش از تو بیشتر است.»
Marie Rostami
نه تمساح، نه شیر، هیچکدامشان به اندازهی ما انسانها وحشی نیستند.
sayna.s
کسی که با گذشتهاش زندگی کند زود از بین میرود و نمیتواند به راهش ادامه دهد.
sayna.s
«زیرا کسی که میخواهد در کارش استاد شود باید کارهای اولیهاش را کنار بگذارد. اگر از آثارت زیادی راضی باشی، دیگر یاد نخواهی گرفت. اگر فکر کنی استاد شدهای، در همان مرحله میمانی و درجا میزنی. بهتر از هر چیزی آن است که هر بار کار را با جدیت از ابتدا شروع کنی.»
Marie Rostami
در این ساعات خلوت و خاموشی تنها دو گروه از مردم بیدار بودند، یا عابدان یا معصیتکنندگان.
سَعَیِدہِ
غایت کائنات انسان است، غایت انسان آموختن. چرا باید مثل یک حشرهی ناتوان پشت پردهی ترسها و محدودیتها پنهان شویم. چرا بدون فهمیدن و سؤال کردن فقط تکرار میکنیم؟ حقیقت آن است که در معنی قرآن تأمل کنیم و در خود دنیا و در دنیا خود را کشف کنیم.
Marie Rostami
«درطول زندگی سعی کن جزو آن دسته از انسانهای فرومایهای نباشی که یا به دنبال جمع کردن دشمن برای خویشاند و یا در پی جلب ستایش این و آن.»
Marie Rostami
«به هر چیزی که اجازهی شنیدنش داده شود، همان را خواهی شنید.»
Marie Rostami
نه اینکه زمین از کدام نقطه به حرکت خواهد افتاد، نه میدانم شرق در کدام سمت است و نه میدانم غرب در کدام سمت است. تنها چیزی که میدانم این است:
زندگیمان به عشق آموختن تمام شد. حتی اگر عشق را نیاموخته باشیم...
Marie Rostami
«به خاطر اینکه با او مخالفت کردم. ظاهراً مرا نبخشیده است. کسانی که اطرافشان پر است از افرادی که هر سخن آنان را با بارها بله گفتن تأیید میکنند، کسی را که رُک و پوستکنده حرفش را میزند خیانتکار میپندارند.»
sayna.s
کجاست قدرشناسی؟ کسی خودش را مدیون نمیداند! هرچهقدر که میبخشی بیشتر میخواهند.
sayna.s
بیایید از شادی نترسیم.
sayna.s
عشق تنها باعث اضطراب میشد. دوست داشتن کافی بود.
sayna.s
به من گوش بده، هیچکس را بیشازاندازه دوست نداشته باش
sayna.s
صورتت را بپوشان، بر قلبت مُهر بزن پسر. وگرنه هر دویشان را از دست میدهی، گفته باشم.
سَعَیِدہِ
هرچهقدر که میبخشی بیشتر میخواهند.
Marie Rostami
«من هم همین سؤال را از او پرسیدم. گفت پس از مردنم مرا دفن خواهند کرد. حشرات در خاکم فرو خواهند رفت. از خاکم گُلها خواهند رویید. زنبورها عسل خواهند ساخت. من چمن خواهم شد. تو بر رویم قدم خواهی زد. میگفت قطرهای خواهم شد و به آسمان خواهم رفت. ابرها را در آغوش خواهم کشید و منتظر خواهم ماند. باران خواهم شد و بر روی بینیات خواهم بارید.
Marie Rostami
اگر انسانها هم مثل حیوانها میتوانستند بیآنکه به آینده یا گذشته بیاندیشند، بیآنکه زیر پای یکدیگر را خالی کنند، با ماندن در زمان حال، با چشیدن طعم جرعهای آب در کنار هم زندگی کنند، دنیا جای شادابتری برای زیستن میشد.
میمی
میگفت: «انسان وقتی به مرتبهی بالایی از شناخت میرسد نه از حرام دم میزند نه از حلال، نه بهشت میخواهد نه از جهنم میهراسد. اصل خودِ ایمان است، نه شکل و شمایل و پوسته و لباس ظاهریاش.»
sayna.s
«چرا باید از خدا بترسیم وقتی میتوانیم او را دوست بداریم؟»
sayna.s
انگار برای هرکس دو مرحله در زندگی وجود داشت. حال آن شخص میخواهد پادشاه باشد یا یک مربی اسب. درحالیکه با گفتار و اعمال خودمان به مراتب بالا میرسیم، باز با گفتار و اعمالمان به پستی میرسیم.
sayna.s
«نعمتها برای ما از آسمان نازل نمیشوند، از خاک میآیند.
sayna.s
تکتک انسانها معمایی بزرگ هستند.
sayna.s
«اینکه همهی کسانی را که دوست داری به خاک بسپاری و به زندگیات ادامه بدهی خودش نفرین است.»
sayna.s
هرکسی در این دنیا نمایش خود را به اجرا میگذارد. روی صحنه برخی کوتاهاند و بعضیها بلندتر دیده میشوند. اما درنهایت هر انسانی با حس مشترک سیریناپذیری و نقصان، آرام از در پشتی خارج میشود.
sayna.s
حجم
۴۸۸٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۵۰۴ صفحه
حجم
۴۸۸٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۵۰۴ صفحه
قیمت:
۸۰,۰۰۰
۲۴,۰۰۰۷۰%
تومان