جملات زیبای کتاب کوه جادو | طاقچه
تصویر جلد کتاب کوه جادو

بریده‌هایی از کتاب کوه جادو

۳٫۶
(۲۲)
زیبا نوشتن تنها یک قدم مانده به زیبا اندیشیدن، و از آنجا تا کردار زیبا دیگر راه درازی نیست.
Nasim
انسان عجب موجودی است، و چه آسان وجدان خود را فریب می‌دهد!
Nasim
تا ما هستیم، مرگ نیست، و چون مرگ هست، ما نیستیم
mina
ساعت به ساعت دگرگونی‌هایی در انسان پدید می‌آورد که به اثرات زمان شباهت بسیار دارد، ولی به‌گونه‌ای از آن پیشی می‌گیرد. چونان زمان فراموشی می‌آورد؛ ولی این‌کار را بدین‌طریق می‌کند که پیوندهای شخص را می‌گسلد و او را در وضعیتی آزاد و بدوی می‌گذارد
lordartan
گمان می‌کنم در مجموع با آدم‌های غمگین بهتر می‌توانم کنار بیایم تا با آدم‌های شوخ و خندان، دلیلش را خدا می‌داند
یك رهگذر
هنر مطرودترین اشخاص را هم به عنوان انسان می‌ستاید.
یك رهگذر
پیری‌اش را نمی‌توان با روزها سنجید، غبار ایام که بر چهره‌اش نشسته از حساب گردش خورشید به در است، در یک کلام: درجه گذشتگی‌اش در واقع از زمان به دست نمی‌آید
ali ns
کاستی‌پذیری زندگی شخصی از زمانه به ویژه بر اندام‌های بدن انسان تأثیر می‌گذارد.
ali ns
تو دوست نداری تابوت ببینی؟ من که خیلی دلم می‌خواهد یک وقت یکیش را ببینم. به‌نظر من یک تابوت عین یک مبل زیباست، تازه وقتی خالی است، وگرنه وقتی کسی در آن باشد، آن وقت دیگر به چشم من درست شکوهمند است. مراسم تدفین تأثیر آرامش‌بخشی دارد ـ گاهی فکر می‌کنم آدم اگر بخواهد آرامش پیدا کند باید به جای کلیسا به مراسم تدفین برود. همه لباس برازنده، لباس سیاه، به تن دارند، کلاه‌ها را از سر برمی‌دارند و به تابوت نگاه می‌کنند، و حالت جدی و فکورانه‌ای به خود می‌گیرند، و کسی حق ندارد مثل مواقع دیگر شوخی‌های زشت کند. من خیلی خوشم می‌آید وقتی آدم‌ها کمی فکور می‌شوند.
asiyeah
«زمان که اصلا واقعی نیست. وقتی به نظر آدم طولانی بیاید طولانی است، و وقتی به‌نظر کوتاه بیاید آن وقت کوتاه است، ولی اینکه در واقع کوتاه است یا بلند، این را هیچ‌کس نمی‌داند.»
یك رهگذر
از میان غرائز طبیعی ناپایدارترین و آسیب‌پذیرترینش عشق است، از بنیان مایل به گمراهی و انحراف بی‌درمان، که جای تعجب هم نیست. چون این انگیزه نیرومند چیز ساده‌ای نیست، ذاتآ از عناصر بسیار ترکیب‌گشته، و در مواقع، با همه آنکه کلا موجه و برحق است، از خطاهای بسیار تشکیل شده. حال آنکه به حق پذیرفته نمی‌شود که از خطای اجزاء خطای کل را نتیجه بگیریم، پس ناگزیر لازم می‌آید بخشی از حقی را که به کل می‌دهیم، اگرنه تمامش را، در مورد جزء نیز قبول کنیم. منطق چنین حکم می‌کند
یك رهگذر
در واقع مردن ما امری است بیشتر از آن دیگران تا از آن خودمان؛ و چه بتوانیم از عهده نقل کلام آن خردمند نکته سنج برآییم چه نتوانیم، به هر حال اعتبار معنوی‌اش به جای خود باقی است، که تا ما هستیم، مرگ نیست، و چون مرگ هست، ما نیستیم؛ یعنی میان ما و مرگ هیچ رابطه واقعی وجود ندارد، و آن چیزی است که اصلا به ما مربوط نمی‌شود، و حداکثر به جهان و طبیعت ارتباط دارد ـ و به همین دلیل هم هست که همه موجودات با آرامش، خونسردی، با بی‌فکری و بی‌گناهی خودخواهانه‌ای بر آن می‌نگرند.
یك رهگذر
عدالت! کلمه‌ای شایسته پرستش؟ کلمه‌ای خدایی؟ کلمه‌ای والا؟ خدا و طبیعت عدالت نداشتند؛ اینها همیشه نظر کردگانی داشتند، در بذل رحمت خود انتخاب روا می‌داشتند، یکی را با گزینش خود تا حد خطرناکی بالا می‌بردند، و دیگری را سرنوشتی پست و حقارت‌آمیز ارزانی می‌کردند.
یك رهگذر
این مسخره بازی است! در زمستان روزها بلند می‌شود، و وقتی بلندترین روزسال رسید، یعنی بیست و یکم ژوئن، آن وقت دوباره سال سرازیر می‌شود، روزها کوتاه‌تر می‌شود، و به طرف زمستان پیش می‌رود، تو این را بدیهی می‌دانی، ولی اگر از این بگذریم که بدیهی است، آن وقت آدم ترس برش می‌دارد، ممکن است وحشت کند، در یک آن، طوری که حس کند باید دستش را محکم به جایی بگیرد. مثل اینکه دیوانه‌ای همه را دست انداخته، که اول زمستان در واقع بهار شروع می‌شود و اول تابستان پاییز... این دیگر مسخره بازی است که آدم در دایره‌ای گردانده شود، با نگاه به افقی که نقطه عطف هم هست، نقطه بازگشت... بازگشت در مدار دورانی. چون دائره از نقطه‌های عطفی تشکیل می‌شود بدون توسعه، منحنی را نمی‌شود اندازه گرفت، ادامه و استمرار جهت وجود ندارد، و راه ابدیت «همین‌طور مستقیم» نیست، بلکه «همین‌طور دورانی» است.
طلیعه
کاستی‌پذیری زندگی شخصی از زمانه به ویژه بر اندام‌های بدن انسان تأثیر می‌گذارد.
ali ns
سخن از معنویتی نگویید که با بیماری به دست می‌آید، این کار را نکنید، قسمتان می‌دهم. روح بی‌تجسم به همان اندازه شایسته انسان نیست که جسم بی‌روح، ضمن آنکه اولی استثنایی است نادر، در حالی که دومی قاعده معمول است. به طور معمول این جسم است که فزونی می‌گیرد، خود را جلو می‌اندازد، به سراسر زندگی چنگ می‌اندازد و به گونه‌ای مشمئزکننده احقاق حق می‌کند. انسانی که در زندگی چیزی نیست جز بیمار، تنها و تنها جسم است، این تحقیر انسانیت است ـ چنین کسی در بیشتر موارد با یک لاشه تفاوت چندانی ندارد...»
Sophie
در واقع مردن ما امری است بیشتر از آن دیگران تا از آن خودمان؛
طلیعه
آن مردم راه ستودن مرگ را خوب می‌دانستند. مرگ قابل ستایش است به عنوان گاهواره زندگی، به عنوان آغوش مادرانه تجدید. هرگاه جدا از زندگی به آن بنگریم تبدیل به شبح می‌شود، مترسکی می‌گردد ـ و از آن هم بدتر.
Sophie
انسان نه‌تنها بار زندگی شخصی‌اش را بر دوش می‌کشد (به عنوان موجودی منفرد)، بلکه آگاهانه یا ناآگاهانه، همچنین زندگی دوران معاصرش را
یك رهگذر
فقط جالب است ـ گرچه به مفهومی کاملا مسرت‌بخش جالب ـ که درست آن اصولی از احترام حتمی برخوردار است که با علائق اقتصادی قدرتمندان مطابقت دارد ـ در حالی که در مورد اصولی که کمتر چنین است این میل به چشم می‌خورد که کم و بیش ندیده بگیرندشان...
یك رهگذر
درباره ماهیت ملال بسیاری تصورات نادرست شایع است. در مجموع گمان می‌کنند که جالب بودن و تازگی محتوا، زمان را «می‌راند»، یعنی: کوتاه می‌کند، حال آنکه یکنواخی و خلأ، گردش زمان را دشوار می‌کند و از رفتن بازش می‌دارد. این نظر مصداق حتمی و قطعی ندارد. خلأ و یکنواختی ممکن است لحظه و زمان را کش دهد و «تمدید» کند، ولی هرگاه زمان را در ابعاد بزرگ و بزرگ‌تر در نظر بگیریم حتی کوتاهش هم می‌کند و تا سرحد نابودی می‌راند. از سوی دیگر محتوای سرشار و جالب به‌خوبی امکان دارد ساعت و حتی روز را کوتاه کند و سبکبال بپراند، ولی در اندازه بزرگ به گردش زمان وسعت، وزن و استحکام می‌بخشد، چندان که سال‌های پرحادثه بسیار کندتر می‌گذرند تا آن سال‌های تهی سبک‌مایه که به وزش باد به پرواز درمی‌آیند. پس آنچه ملال می‌نامند در واقع احساس کوتاهی زمان به خاطر یکنواختی است
یك رهگذر
صدای عشق را نمی‌توان خاموش کرد، به آن نمی‌شود زور رواداشت، عشق سرکوب گشته نمرده است. جان دارد و در تیرگی اعماق اختفا همچنان در پی ارضاء خویش است؛ بندهای عفت را می‌گسلد و دوباره ظاهر می‌شود، هرچند دگرگون گشته و بازناشناختی...
یك رهگذر
زیبا نوشتن تنها یک قدم مانده به زیبا اندیشیدن، و از آنجا تا کردار زیبا دیگر راه درازی نیست.
یك رهگذر
ـ شما درباره تجزیه نظر خوشی ندارید؟ ـ همیشه نه. بسیار بد و بسیار خوب، به تناوب، مهندس. ـ از چه لحاظ؟ ـ تجزیه خوب است به عنوان ابزار کار روشنگری و تمدن، خوب است تا آنجا که اعتقادات احمقانه را متزلزل می‌کند، تصورات باطل را از بین می‌برد، ایمان بی‌چون و چرا را سست می‌کند، به عبارت دیگر خوب است که رها می‌سازد، تلطیف می‌کند و انسانیت می‌بخشد و بردگان را برای آزادی آماده می‌کند. بد است، بسیار بد، آنجا که جلو کار و فعالیت را می‌گیرد، زندگی را از ریشه تباه می‌کند، چون توانایی سازندگی ندارد. تجزیه ممکن است بسیار ناخوش آیند باشد، ناخوش آیند همچون مرگ: که اصولا هم امکان تعلقش به آن وجود دارد ـ آشنای گور و با کالبد شکافی خویشاوند...
یك رهگذر
مربیان چنینند. خود به آنچه جالب است رو می‌کنند، چرا که خود را حریفش می‌دانند، و در همان حال جوانان را از آن منع می‌کنند و اندرزشان می‌دهند که خود را حریف نپندارند.
یك رهگذر
وظیفه دانش حقیقی آن نیست که در پی معرفت‌های ناصواب به جستجو بپردازد، بلکه باید آنچه را زیان‌آور است یا تنها بدون اهمیتی معنوی است، اساسآ از میان بردارد
یك رهگذر
عاقلانه است که آدم به زنی که دوست دارد اظهار عشق کند، در حالی که آن زن هیچ عنایتی به او ندارد ـ اظهار عشقی بیهوده، نظر آقایان دراین باره چیست؟ او به سهم خود بیشترین اعتقاد را به آن دارد، و معتقد است که سعادت بی‌پایان از آن حاصل می‌آید. چون گرچه چنین اعترافی تحقیر نفرت‌انگیز خویشتن است، باز برای لحظه‌ای وصال معشوق را فراهم می‌آورد، به دائره اعتماد محض و درون حوزه احساسات خود می‌کشاندش، و هر چند همه چیز را به پایان می‌رساند، ولی لذت نومیدانه لحظه‌ای را به حرمان جاودان می‌توان خرید؛ چه معنی اعتراف قدرت است، و هر چه ترس و وحشت از آن بیشتر، لذتش فزون‌تر...
یك رهگذر
دادگاه الهی منحل شده بود، چون دیده بودند که هر کس قدرتمندتر باشد پیروز می‌شود، حتی اگر حق با او نباشد.
یك رهگذر
رسم روزگار همین بود، همیشه هم گفته و نوشته شده بود. آدم دور خودش می‌چرخید، پدر خودش را در می‌آورد، به خیال بهتر شدن اوضاع دلخوش، و نمی‌دانست که مشغول گشتن در مسیری دایره‌وار و احمقانه است که بالاخره به نقطه آغازش برمی‌گردد، مثل گردش پر مرارت سال. این‌گونه آدم دور خودش چرخ می‌زد، و راه بازگشت را نمی‌یافت.
یك رهگذر
هیچ وقت به انجمن‌های هنرپیشگان می‌رفته‌اید؟ مقلدانی را نمی‌شناسید که چهره‌های سزار، گوته و بتهوون را یکجا جمع کرده باشند، ولی همین که دهان بازکنند بیمایه‌ترین آدم‌هایی را ببینید که زیر آسمان کبود وجود دارند؟
یك رهگذر

حجم

۱٫۱ مگابایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۱۰۱۶ صفحه

حجم

۱٫۱ مگابایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۱۰۱۶ صفحه

قیمت:
۳۷۳,۰۰۰
تومان