نماز شام غریبان چو گریه آغازم
به مویههای غریبانه قصه پردازم
دختر دریا
قصّه هایت، غصّه دارم میکند
لحن چشمت داغدارم میکند...
ای اسیر قصّه های نیمه شب
ای دلیل گریه های بیسبب...
قصّه را با بغض چشم عاشقت از بر بخوان...
قصّه را با بغض چشم عاشقت از بر بخوان...
تقدیم با شادمانه ترین درد دنیا...
چیستا یثربی
Romina
اونایی که خوشبختن، رو سیان، اونایی که رو سفیدن بدبخت
elnaz
از کرانه های سرخ آفتاب،
شعری باید اتفاق میافتاد،
اسبی با یال سپیدش در باد،
شتابان به سوی خانه من میرفت،
خبر زود رسید،
افشاء شد،
همه گفتند لعنت،
و من گفتم،
پیش از به دنیا آمدنت،
عاشقت بودم...
Romina
محسن: د... د... درخته، مگه نه؟
ایمان: آره، مثلا".
محسن: خو... خو... خوشگله.
ایمان: واقعا"؟ (کاغذ را مچاله میکند و گوشهای میاندازد. )
محسن: دِ دِ، چ... چرا همچین کردی؟ اون... اون که خوشگل بود.
ایمان: مشکلش همینه، فقط خوشگله، اما روح توش نیست.
محسن: ب... برو خ... خدا رو شکر کن که دست کم خوشگله. بعضیها روح که ندارن هیچی، تازه خوشگلم نیستن.
Shireen