ضحاک با سپاهی که از ایرانیان و تازیان گرد آورده بود، جمشید را شکست داد و پیروزمندانه وارد «تختجمشید» شد. شاه بختبرگشتهٔ ایران، صد سال پنهان از همه، در آوارگی و بیپناهی میزیست تا آنکه سرانجام در کنار دریای چین به چنگ ضحاک افتاد و آن سلطان ماردوش وی را بیدرنگ با اره به دو نیم کرد و خود را از گزند او آسوده ساخت.
مهدی تمدن رستگار
داستان جنگ منوچهر با سلم و تور
چندی که گذشت، فریدون دریافت کنیزکی به نام «ماهآفرید» که ایرج او را دوست میداشت، از وی باردار است. فریدون شادمان شد و دلش آرام گرفت، زیرا امیدوار بود که فرزند ایرج ببالد و کین پدر را از آن دیوخویان، بستاند. از قضا ماه آفرید دختری به دنیا آورد که چهرهای زیبا همچون روی ایرج داشت، فریدون خدا را سپاس گفت و شاهدخت کوچک را به ناز پرورد تا آنکه بزرگ و بزرگتر شد.
مهدی تمدن رستگار
از فرانک میآموخت که دوست داشتن، تعبیر مهرورزیست و از پیرمرد پارسا، فراگرفته بود که بالندگی و سرافرازی در آموختن و دانستن است.
مهری
«هممیهنان دلاورم! دیرگاهی است که بیداد ضحاکیان، آرام و قرار از مردمان این سرزمین ربوده است. در چشم مادران اشک، بر لب کودکان مویه و بر قلب مردان اندوه آشیان دارد. اینک زمان برخاستن است. سرزمین ایران، کنام (جایگاه درندگان) شیران و جایگاه دلیران است. شایسته نیست که سپاه اهریمن در سرزمین یزدانیان بیاساید.»
کحال
درود بر کاوه دلاور. درود بر کاوه دلاور
کاربر ۹۵۹۴۰۸۴
هر کجا کارت گیر کرد این پرها را آتش بزن من فوراً حاضر میشوم
کاربر ۹۵۹۴۰۸۴