در آوریل سال ۱۹۷۸، بازرگان در مصاحبه ی خود با یکی از خبرنگاران اروپایی صریحاً اعلام می کند که بودن شاه با آزادی های مردمی در تعارض است. وی در سپتامبر همان سال قبل از هر رهبری در داخل ایران، اعلام می کند که تنها راه نجات کشور رفتن شاه است.
پریماه
“بیگانه رفت، بیگانگی هم رفت، دیگر یگانه باشیم”
پریماه
بازرگان انقلاب اسلامی را در دو حرکت توصیف می کند: حرکت اول تحت عنوان شعار “همه با هم” یا به اصطلاح ریاضی حرکت رو به مرکز یا سانتریپت، که در آن همآهنگی، همکاری، ائتلاف، تمرکز رهبری و وحدت حاکم بوده است. حرکت دوم فرار از وحدت یا حرکت گریز از مرکز یا سانتریفوژ است که “شعار همه با من” جای شعار اول رامی گیرد و طی این حرکت جامعه به تدریج از ائتلاف و اتحاد و وحدت کلمه دور شده و هر کس و هر گروهی تنها خود را محق و موظف دانسته و خواسته است با هر زور و تزویری سلطه ی خود را بر دیگری تحمیل نماید و تفرق و تشتت و تخالف و تخاصم و طرد حاکم گشته است
پریماه
حاصل و دستاورد سفرش به اروپا: “اعتقاد و علاقه ی فزون یافته به اسلام، ولی نه اسلام خرافی و انحرافی، تشریفاتی و فردی، بلکه اسلام اصلی، اجتماعی، زنده و زنده کننده” بود.
پریماه