بریدههایی از کتاب ماه عسل در پاریس
۴٫۲
(۱۲۲)
گاهی احساسات آنقدر قوی میشوند که تو ناخواسته تسلیمشان میشوی.
مروارید
باید هر روز از ازدواجمون فقط ماهعسل باشه.»
زهرا
«من باید تو رو نقاشی میکردم، چون نمیتونستم نبودنت رو تحمل کنم و این تنها راهی بود که میتونستم دوباره تو رو کنار خودم داشته باشم.»
Roghaye
بعد از چند دقیقه دیوید میگوید: «متنفرم، متنفرم از اینکه تو خوشحال نباشی.»
Yasaman
ازدواج یعنی هنر مهم سازش.
کاربر ۳۹۴۴۹۵۴
وقتی نتونی به چیزها نزدیک بشی و مجبور باشی همهچیز رو از پشت سر آدمها ببینی، وقتشه بیایی بیرون
🌟 najme🌟
و قهوهاش را تکانی میدهد و میگوید: «واقعاً دور از تمدنه که اینجور چیزها پیش بیاد، اما من دو زن طلاقداده دارم که هر دوشون زیبا و فوقالعاده بودند؛ فقط شرمآوره که من این موضوع رو وقتی باهاشون زندگی میکردم، نفهمیدم.»
مهدی فیروزان
ازدواج یعنی هنر مهم سازش
ونوشه
ماهعسل در پاریس
جوجو مویز
ala
«همسر عزیزم، فقط یادت باشه که من تا قبل از دیدن تو خوشبختی رو اصلاً نمیشناختم.»
reyhane
وقتی نیمهشب برای قدمزدن به خیابانهای اطراف میدانِ لاتین رفتم، باران ریزی باریدن گرفته بود. بعد از گذشت چند ساعت، کلاه پشمیام خیس شده بود و قطرات آب از یقهی لباسم به پایین میغلتیدند؛ اما من احساسشان نمیکردم و کاملاً غرق در فکرهای آشفتهام بودم.
مهدی فیروزان
«و در واقع، همیشه به این فکر میکردم که باید یه روزی توی زندگیمون ما هم ناخوشاحوال باشیم؛ ماهعسلمون که نمیتونه تا ابد ادامه پیدا کنه.»
او گفت: «چرا، میتونه.» او همانطور ماند تا پابرهنه به سمتش بروم. سرش روی بالش بود و با لبخند غمناکی که بر لب داشت، به من خیره شده بود. بعد از ثانیهای گفت: «هر چقدر که ما بخواهیم ادامه پیدا میکنه، و من، بهعنوان مرد این خونه، دستور میدم که هر روز از ازدواجمون، ماهعسل باشه.»
آهی کشیدم و گفتم: «پس من هم فرمان همسرم رو بهجا خواهم آورد. ما تلاشمون رو کردیم و دیدیم ناخوشاحوال بودن و مخالف هم بودن به ما نمیآد. من هم موافقم که باید هر روز از ازدواجمون فقط ماهعسل باشه.»
Azar
«من یک دوستدختر زشت، بداخلاق و محتاج عشق و توجه تو هستم.»
«همسر!»
لبخندی با بیمیلی روی صورت لیو نقش میبندد و میگوید: «درسته، من همسرِ بداخلاق و محتاج عشق و توجه تو هستم.»
Roya
من هیچوقت جگرغاز دوست نداشتم؛ چرا که میدانستم به غازها بهزور غذا میدهند تا اندامشان ورم کند و چاق شوند. رنجی که به خاطر زیادهخواهی لذت ایجاد میشود.
reyhane
گاهی احساسات آنقدر قوی میشوند که تو ناخواسته تسلیمشان میشوی.
Hossein shiravand
ازدواج یعنی هنر مهم سازش.
pegah
ازدواج یعنی هنر مهم سازش
Bita
ازدواج یعنی هنر مهم سازش
Azar
ازدواج یعنی هنر مهم سازش
zohreh
«ازدواج عجولانه...» دوستانش به او هشدار داده بودند؛ اینکه از آشنایی آندو و پیشنهاد ازدواج دیوید به او، فقط سه ماه و پانزده روز گذشته و این زمان کوتاهی است برای اینکه آنها یکدیگر را خوب بشناسند.
کاربر ۹۸۹۰۲۲
او به خودش میگوید سرنوشت من هم مثل مادرم خواهد بود؛ من هم مثل مادرم تا تهش میروم. او آنقدر دیر زندگیاش را ترک کرد که بهخاطر نداشت قبل از اینکه «خانم خانه» بشود، چه کسی بوده است.
«خانم خونه.»
Roya
یک بار که داشتم پولهایی را که از دوستانش طلب داشت، حساب میکردم، به من گفت: «دوستی برام بیشتر از پول اهمیت داره.»
«این نیت تو کاملاً شایان تحسینه عشق من؛ اما متأسفانه روابط دوستانهی تو نانی سر سفرهی ما نخواهد گذاشت.»
f_altaha
صدای لوری از زمزمه هم ضعیفتر بود. گفت: «اگه بخوام رُک بگم، بزرگترین تهدید ازدواج شما شوهرتون نیست. حرفهای آدمیه که نمیدونم چطور خطابش کنم، همون مشاوری که شما رو به اینجا کشونده؛ شما و همسرتون رو به اینجا کشونده؛ اون یه تهدیده.»
❥ⓕⓣⓜⓗ❥
من نمیتوانستم چیزهای فراتر از درخشش خودبینانهای که از من در نقاشیها و در نگاهش بود، ببینم.
zohreh
من، بهعنوان مرد این خونه، دستور میدم که هر روز از ازدواجمون، ماهعسل باشه.»
کاربر ۳۷۷۹۸۰۷
وقتی نتونی به چیزها نزدیک بشی و مجبور باشی همهچیز رو از پشت سر آدمها ببینی، وقتشه بیایی بیرون.
Moti
هنوز هم در تلاشم که بفهمم میخواهم با زندگیم چیکار کنم.
pegah
«من متأسفم دیوید، من حتی تو را برای این موضوع سرزنش هم نمیکنم. این اشتباه خودِ من بود. من اونقدر شیفتهی تو بودم که نمیتونستم خیلی چیزها رو ببینم.
pegah
نمیتوانستم به چیزی جز صدایش، نوازش دستانش و بوسههایش فکر کنم.
pegah
حجم
۷۱٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۸۸ صفحه
حجم
۷۱٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۸۸ صفحه
قیمت:
۲۴,۵۰۰
۱۷,۱۵۰۳۰%
تومان