بریدههایی از کتاب فرستاده
۲٫۸
(۶)
نقالان اشعاری در مورد پسران او حسن (ع) و حسین (ع) نیز میخواندند. زمانیکه حسین (ع) در نبرد کربلا به قتل میرسید، روایت به اوج خود میرسید.
در این لحظه نقال مسنتر از خود بیخود میشد و هقهق میگریست؛ انگار که فقط چند روز از قتل حسین (ع) گذشته و نه قرنها. این اندوه واقعی بود و نشاندهندهی غمی که مسلمانان شیعه هنوز هم آن را حس میکنند؛ که چرا نتوانستند حسین (ع) را در این جنگ مهم یاری دهند. اما حتی مایی که میان جمعیت بودیم و از شیعیان هم نبودیم، با شنیدن سرنوشت حسین (ع) متأثر میشدیم،
vihan
در مقام سفیر به شوخی میگفتم که مادران افغان بلای جان آیندهی اقتصاد کشور بودند؛ چون به جای اینکه فرزندانشان را تشویق کنند که کارآفرین شوند، تشویقشان میکردند که کارمند دولت شوند.
vihan
هر طرحی مبنیبر گسترش شورای امنیت، نیازمند این است که سنای آمریکا معاهده سازمان ملل متحد در این رابطه را اصلاح کند که نیازمند رأی دو سوم (اکثریت) است
منمشتعلعشقعلیمچکنم
مسکو واقعاً از چشمانداز هستهای ایران احساس خطر میکرد؛ اما نمیخواست روابط بین ایران و غرب عادیسازی شود؛ این باعث میشد که ایران از روسیه رو بگرداند. بنابراین، حالت ایدهآل برای روسیه این بود: خصومت بین ایران و غرب، بدون جنگ و همراه با محدودیتهایی علیه سلاحهای هستهای ایران.
vihan
ظریف همچنین اشاره کرد که نهادهای امنیتی عراق باید از نو ساخته شوند (آنها نمیتوانند اصلاح شوند). او از بعثیزدایی شدید حمایت کرد.
همچنین بحث کردیم که عراقیها در برابر حمله ایالات متحده چه واکنشی نشان دادند. ولی الان با خودم میگویم کاش هشدارهای ظریف را در مورد بیثباتیای که در دوران پس از جنگ، عراق را غرق در خود خواهد کرد، جدی میگرفتم.
منمشتعلعشقعلیمچکنم
در آن زمان کابل تقریباً شهری جهانی بود. هندیها برای خرید کالاهایی که در اقتصاد سوسیالیست خودشان در دسترس نبود، به آنجا میآمدند. دبیرکل سازمان ملل، بان کی مون، بعدها به من گفت زمانیکه در دهلی در مقام سیاستمدار مشغول فعالیت بود، همیشه قبل از سفر به کابل به دوستانش اطلاع میداد. آنها هم لیستی از کالاهایی که در دهلی موجود نبود، به او میدادند تا برایشان بیاورد.
شلوار لی یکی از اقلام معروف بود.
vihan
افغانها معتقدند که بدن علی از شهر نجف عراق به مزار منتقل شد. طبق این داستان، قرار بود هر جا که شتر حامل جسد او برای استراحت توقف کند بدنش را دفن کنند. شتر با نیرو و استقامتی شگفتانگیز تمام مسیر را تا مزار آمد و بعد نشست. بیشتر مسلمانان جاهای دیگر، بهویژه شیعیان جهان عرب و فارس، معتقدند که علی (ع) در نجف دفن شده است و حرم بسیار بزرگ او سالانه هزاران زائر را به خود جذب میکند. این مانع افغانها نمیشود تا محکم به قصه خود پایبند باشند، هرچند که شعری معروف دیدگاهی آشتیدهندهتر را بیان میکند: «گویند مرتضی علی در نجف است/ در بلخ بیا ببین چه بیتالشرف است... خورشید یکی و نور او هر طرف است.»
منمشتعلعشقعلیمچکنم
این سند استدلال میکرد که ایالات متحده باید از سربرآوردن یک رقیب همتا جلوگیری کند. در آن عنوان شده بود که «اولین هدف ما این است که از ظهور مجدد رقیبی تازه، خواه در قلمرو اتحاد جماهیر شوروی سابق، خواه در هر جای دیگر جلوگیری کنیم. این کار تهدیدی خواهد بود بر نظمی که قبلاً اتحاد جماهیر شوروی تحمیل کرده بود.»
«راهنمای سیاست دفاعی»
منمشتعلعشقعلیمچکنم
از طالبانی خواستم در مذاکرات قانون اساسی وارد شود تا از حفظ حقوق بشر بهطور عام و حقوق زنان بهطور خاص، اطمینان حاصل شود. او پذیرفت و قول داد که نمیگذارد عراق به جمهوری اسلامی بدل شود.
منمشتعلعشقعلیمچکنم
در یکی از جلسات شورای امنیت ملی موضوع را مستقیم با رئیسجمهوری، بوش، مطرح کردم. او به من اجازه داد تا ایرانیان را وارد ماجرا کنم. سپس حکیم به ایران رفت.
حکیم در بازگشت به من گفت که ایرانیها تمایل دارند وارد گفتوگو شوند. تهران گروهی را از وزارتخانههای امور خارجه و وزارتخانههای امنیتی تشکیل داد تا در این جلسه در بغداد شرکت کنند. برنامهریزی کردم که اگر مبحثی غیر از عراق مطرح شد به آن نپردازم؛ چون فقط در مورد عراق اجازه داشتم.
بهدلایلی که برایم نامشخص باقی ماند، واشنگتن تغییر موضع داد و در لحظه آخر این جلسه را لغو کرد. حکیم به من گفت که ایرانیها از این اتفاق نتیجه گرفتند که آمریکاییها قابلاعتماد نیستند و در تعهدات دیپلماتیک با ایران جدیت ندارند.
منمشتعلعشقعلیمچکنم
چه بخواهیم، چه نخواهیم افزایش بینظمی در جهان، ایالات متحده را وادار خواهد کرد که تحت شرایط سخت، درگیر دولتسازی و ملتسازی شود
منمشتعلعشقعلیمچکنم
آن سال اولین سالی بود که دخترها اجازه داشتند در این آزمون رقابت کنند. اما درست زمانیکه نشستیم تا امتحان بدهیم از دخترها خواستند محل را ترک کنند. یکی از وزرای دولت در لحظه آخر با این استدلال که برای دخترانی به آن سن و سال مناسب نیست که بدون اعضای خانواده به آمریکا سفر کنند، حضور دختران در آزمون را وِتو کرد.
خیلی غیرمنصفانه بود که دختران باهوش افغان را از فرصت رقابت و موفقیت منع کنند و من از این متأثر شدم. اما نمیدانستم باید نسبت به این تصمیم خوشحال باشم یا ناراحت؛ چون میدانستم که شانس پذیرفتهشدنم در طرح حالا خیلی بیشتر شده بود.
vihan
افغانستان چند قومیت اصلی و چند قومیت فرعی داشت که پشتونها و تاجیکها در میان آنها غالب بودند.
به هزارهها، همیشه شغلهای سخت و پَست میدادند. در ارتش سربازان هزاره را در منازل افسران نظام به خدمتکاری میگماردند. هزارهها در مدرسه من هم بودند و من میدیدم که برای پیشرفت محدودیتهایی دارند.
البته در مورد ازبکها، ترکمنها و دیگر اقلیتهای قومی نیز، با درجهای کمتر وضع بر همین منوال بود. ازبکها و ترکمنها در دشتهای شمال هر چقدر هم که مال و منال داشتند، در کابل به چشم آدمهای احمق به آنها نگاه میشد. در ارتش و سیاست، بالاترین درجات انحصاراً به پشتونها و تاجیکها تعلق داشت.
vihan
وقتی مادرم میدانست که اگر از خرید پدرم ایراد بگیرد او با عصبانیت از خانه میزند بیرون، چرا به این کار ادامه میداد؟ شاید حق با مادرم بود، اما این شیوهی رفتاری چیزی را عوض نمیکرد. چرا الگویی که همان نتیجه نامطلوب را میدهد، تکرار کنیم؟
منمشتعلعشقعلیمچکنم
در دهه ۱۹۵۰ شورویها داشتند در مزار شریف جاده، بزرگراه و فرودگاه احداث میکردند. در آن زمان متوجه طرح استراتژیکشان در پس این تلاشها نبودم. اتحاد جماهیر شوروی از این زیرساختها برای حملهاش در سال ۱۹۷۹ استفاده کرد.
منمشتعلعشقعلیمچکنم
افغانستان چند قومیت اصلی و چند قومیت فرعی داشت که پشتونها و تاجیکها در میان آنها غالب بودند.
به هزارهها، همیشه شغلهای سخت و پَست میدادند. در ارتش سربازان هزاره را در منازل افسران نظام به خدمتکاری میگماردند. هزارهها در مدرسه من هم بودند و من میدیدم که برای پیشرفت محدودیتهایی دارند.
البته در مورد ازبکها، ترکمنها و دیگر اقلیتهای قومی نیز، با درجهای کمتر وضع بر همین منوال بود. ازبکها و ترکمنها در دشتهای شمال هر چقدر هم که مال و منال داشتند، در کابل به چشم آدمهای احمق به آنها نگاه میشد. در ارتش و سیاست، بالاترین درجات انحصاراً به پشتونها و تاجیکها تعلق داشت.
منمشتعلعشقعلیمچکنم
[آیتاللّه] خمینی با لباس کامل و عبای روحانیت چارزانو و مؤدب نشسته بود.
از او در مورد دورنمای سیاسیاش برای ایران پرسیدم و اینکه برای اداره کشور چه برنامهای دارد؟ [آیتاللّه] خمینی تماس چشمی گذرایی برقرار میکرد و هرازگاهی دستی به ریشش میکشید.
اینطور آغاز کرد که رژیم شاه نامشروع است؛ چون دولتی نیست که بر پایه شریعت اسلامی بنا شده باشد. سعادت ملت برایش مهم نیست. شاه به دلیل بدبینیاش و سرکوب مردم ارتباطش را با آنان از دست داده است. [آیتاللّه] خمینی به مدل جمهوری افلاطون اشاره کرد. در جمهوری اسلامی کسانی که نسبت به شریعت اسلامی آگاهی دارند، باید قدرت را اعمال کنند.
منمشتعلعشقعلیمچکنم
به قول برنارد لوئیس «ایران اسلامیزه شد؛ اما عربیزه نشد.»
منمشتعلعشقعلیمچکنم
برمر به محض اینکه به بغداد رسید به رهبران عراقی گفت که برنامه اصلی لغو شده است. ایالات متحده دیگر تأسیس فوری دولت انتقالی عراق را حمایت نمیکند. سیاست جدید این بود که برمر عراق را برای مدتی نامشخص اداره کند تا عراقیها «آماده» شوند که اداره کشور را در دست بگیرند. برمر به عراقیها گفت که او اختیارات اجرایی، مقننه و قضایی کشور را در دست دارد. رهبران عراقی میتوانند به او مشاوره بدهند؛ اما او مجبور نیست مشورت آنان را بپذیرد.
رهبران عراقی متحیر شده بودند. ما به آنان قول داده بودیم که ایالات متحده بهسرعت حاکمیت کشورشان را به آنها باز میگرداند. شکستن این عهد، انگیزههای ما برای مداخله در عراق را مورد تردید قرار میداد.
منمشتعلعشقعلیمچکنم
عراق مدتها تحت تسلط سنیها [اهل تسنن] بود. بسیاری از عربهای سنی، عربهای شیعه و کردها را شهروندان درجه دو و حتی رعیت فرض میکردند. عملیات آزادسازی عراق این نظم طولانیمدت را در هم شکست و عربهای سنی را سرگردان و پریشان کرد. برای آنان قابلتصور نبود که گروه دیگری بر عراق حکومت کند. بسیاری، حتی بر این باور بودند که عربهای سنی اکثریت عراق را شامل میشوند و حال آنکه آنها عملاً فقط ۲۰ درصد این جمعیت بودند. نوستالژی قدرت و احساس شدید محرومیت و تظلم، آنها را در معرض توسل به افراطیون مسلح قرار داد.
منمشتعلعشقعلیمچکنم
اسامه بنلادن در سال ۱۹۹۶، پس از اینکه رژیم سودان اخراجش کرد، به افغانستان رفت و در مجموعه محل زندگی خالص، در نزدیکی شهر جلالآباد اقامت گزید. او و ملاعمر، رهبر طالبان، معاملهای کردند که طبق آن القاعده اجازه داشت در افغانستان پایگاهی عملیاتی بسازد و در عوض، این گروه تروریستی رژیم طالبان را حمایت میکرد.
این روالی غیرعادی بود. معمولاً یک دولت یک گروه تروریستی را حمایت میکند؛ اما اینجا یک گروه تروریستی داشت دولتی را حمایت میکرد. القاعده به افغانستان بودجه میداد و در ساختوساز و دیگر زمینهها نیز کمکهای فنی ارائه میکرد.
vihan
(رهبرانی که به جای منافع ملی به دنبال منافع شخصی بودند) ملت را ضعیف کرد.
vihan
ما گزارشهایی داشتیم حاکی از اینکه رهبران ارشد طالبان، مشارکت بالای مردم را در انتخابات کشور شکستی استراتژیک قلمداد میکردند
منمشتعلعشقعلیمچکنم
دهها نماینده شاخص (تکنوکراتها، مقامات دولت قبل، روشنفکران و دیگر کسانی که در تبعید بهسر میبردند) در نهایت، در کنفرانس نوامبر سال ۱۹۹۹ شرکت کردند.
وقتی ظاهرشاه قدم بر سکو گذاشت اعلام کرد که به دنبال هیچ نقشی برای خودش نیست. او فقط میخواست در مقام هماهنگکننده خدمتی کرده باشد تا از موفقیت جلسه مطمئن شود. در آن لحظه یکی از نمایندگان خانم از جا بلند شد و چادرش را به طرف شاه پرت کرد. آنقدر از افغانستان دور بودم که این رسم را فراموش کرده بودم. در عُرف پشتون هدف از این حرکت این است که مردی را شرمنده کنند و به عمل وادارند. این کار نشان از این داشت که شاه باید «مرد باشد، شجاع باشد و بجنگد؛ در غیر اینصورت باید این چادر را بپوشد و مثل یک زن عمل کند.»
منمشتعلعشقعلیمچکنم
به هر نحو ممکن به او فهماندم که او باید برود.
ربانی پرسید: «واقعاً این کار را میکنید؟» جواب دادم: «قطعاً.»
ربانی قول داد که در مدت کوتاهی در مورد فهرست تصمیم بگیرد.
از شانس خوب، یکی از هواپیماهای ایالات متحده روز بعد موشکی نزدیک خانه ربانی پرتاب کرد. به کسی در این حمله آسیبی نرسید اما ربانی اینطور نتیجه گرفت که ما داریم برایش علامت میفرستیم.
منمشتعلعشقعلیمچکنم
بحث تا حدود ساعت ۴ صبح به طول انجامید. در آن زمان ظریف بلند شد، قانونی را به گوشهای فرا خواند و چیزی در گوشش نجوا کرد. نیوزویک بعداً گزارش داد که او گفته: «این بهترین چیزی است که میتوانی بهدست آوری.» در هرحال، ظریف نظر موافق قانونی را جلب کرد.
منمشتعلعشقعلیمچکنم
اربابان جنگ و اربابان مواد مخدر دردسر بودند، اما پاکستان بزرگترینِ ویرانگران بود.
منمشتعلعشقعلیمچکنم
ایالات متحده متعهد میشود به افغانستان کمک کند و در عوض، افغانستان تعهد میکند که آمریکا به پایگاههایش دسترسی و آزادیِ عمل نظامی داشته باشد.
منمشتعلعشقعلیمچکنم
وقتی در اوایل سال ۲۰۰۷، با شاه دیدار کردم او مرا به یک اتاق کنفرانس خصوصی برد و در آنجا رئیس اطلاعات به من کاغذی را نشان داد که به اعتقاد سعودیها از دفتر نخستوزیر عراق بیرون آمده بود. ظاهراً دستوری با امضای مالکی بود مبنی بر اینکه تعدادی از عربهای سنی را ترور کنند؛ نام تمام این افراد در آن سند ذکر شده بود. به شاه گفتم باید ساختگی باشد. اگر قرار بود مالکی چنین اقداماتی بکند، که من قبول نداشتم، آنقدر کودن نبود که دستور آن را روی سربرگ رسمی دفترش امضاء کند. هر کس آن را جعل کرده بود به هدفش رسیده بود (نه من و نه جانشینان بعدی من، نتوانستیم روابط سعودی ـ عراقی را دوباره وارد مسیر کنیم).
منمشتعلعشقعلیمچکنم
رایس اضافه کرد که بعضی از مقامات کاخ سفید از سیاست بسیار آشتیجویانه او در قبال ایران، واقعاً ناراضی هستند و دارند آن را سر من خالی میکنند.
منمشتعلعشقعلیمچکنم
حجم
۷۳۲٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۴۷۸ صفحه
حجم
۷۳۲٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۴۷۸ صفحه
قیمت:
۷۵,۵۰۰
۵۲,۸۵۰۳۰%
تومان