بریدههایی از کتاب ثریا (رویایی که به کابوس مبدل شد)
۱٫۹
(۲۷)
ثریا به پارسی یعنی «هفتاختر»، همان است که در باخترزمین دب اصغر نامیده میشود. هفتاختر را در جهان عرب، تاج آسمان میگویند. ثریا سپیدهدمان درخششی بسیار دارد و مردم گمان میکنند که آن بر آبوهوای زمین کارگر میافتد.
سیّد جواد
هم زبان و هم دهانش مانند خود بیابانی که زیر سم اسبش بود، خشک شده بود.
شاهدخت بختیاری نباید وسواس میداشت. در میان بختیاریها که قومی توانمند بودند، خوب نبود شهبانوی بیتاج دشتهای ایران برای چنین رهسپاریای آب همراه خود بردارد. هر چه هوا گرمتر بود، آدم باید آب کمتری همراه خود برمیداشت. ثریا میدانست پدرش دارد از پشتش میآید، اما نمیدانست در برابر این خودآزاری تا کی باید بردبار بماند. میترسید مبادا شکیبایی خود را در برابر این شکنجه از دست بدهد.
سیّد جواد
خلیل به دخترش گفته بود نباید دوچرخۀ برادرش را سوار شود و با آن در روستا بگردد و برای همین میان آن دو بگومگو پیش آمده بود. نه برای این که دوچرخه از آنِ بیژن بود، چون خلیل نمیتوانست بنشیند و ببیند دخترش دهسالهاش بر زین دوچرخه نشسته و اینسوی و آنسو میشود. به ویژه که وی یک بختیاری هم بود.
سیّد جواد
شاه تازه، روستایی آموزشندیدهای بود، اما بسیار هم زرنگ، و شوخی سرش نمیشد. نخست زهر چشمی بنیادین از دشمنان میگرفت و سپس آنها را با خود همبسته میکرد. البته شاه هرگز نتوانست رهبر ما را در کوههای بختیاری بیابد و دستگیر کند. برای همین او را با چربزبانی به تهران کشاند و وی را خرید.
سیّد جواد
در ایران رویدادی پیش آمد که بختیاریها را باز هم ناتوانتر نمود. رضا خان که خرسوار بیسروپایی بیش نبود» ثریا خندید، «در این میانه فرمانروا شد و بر تخت طاووس راه یافت. وی میخواست شاه را زورمندتر کند و نیروی قومها را در هم شکند، به ویژه بختیاریها را.
سیّد جواد
«میخواهم چیزی از آیینهای روستایمان برایتان بگویم. در آنجا پیش از عروسی به دختر میگویند: زمانی که آخوند پرسید آیا این مرد را خمچون شوهر میپذیری، چیزی نگو. خاموش بمان. بی آن که چیزی بر زبان بیاوری، در دلت بشمر: یک، دو، سه، چهار، پنج... بهتر از همه این است که تا سیزده بشماری یا از آن هم بیشتر. شوهر آیندهات باید شرم کند و آرزوی دلش زبانه بکشد و چشمبراه پاسخ بماند.» نگاهی پرمعنا به ثریا انداخت. «چون زن باید ارزش خود را نگاه دارد.»
فروغ همان دم به اتاق گام گذاشت و گفت: «به به! چه روستای بافرهنگی!»
zahra.n
ثریا به پارسی یعنی «هفتاختر»، همان است که در باخترزمین دب اصغر نامیده میشود. هفتاختر را در جهان عرب، تاج آسمان میگویند.
zahra.n
بختیاریها محمدعلی شاه را برکنار کردند و پسر دهسالهاش را به جایش نشاندند. از این راه رخنۀ بیشتری هم دواندند و از پیش توانمندتر شدند. اما هنگامی که دوباره خواست خود را با انگلیسیها در میان گذاشتند، آنها پاسخ کوتاهتری به آنان دادند. سخت آنان را زیر فشار گرفتند و از جنگ ترساندند تا این که سرانجام بختیاریها به سهدرصد درآمد نفتی خوشنود شدند. یعنی از صد سنگریزه تنها سه دانه به آنها میرسید! ریشۀ بنیادین این شکست در آن نهفته بود که گفتگوکنندۀ ما از پختگی پدر من برخوردار نبود. بههرروی تخم کینه از انگلیسیها کاشته شد و سرانجام به خیزشی در برابر آنان انجامید. البته آن هم به جایی نرسید.»
zahra.n
ثریا در همان خردسالی دریافته بود که فرزند دو جهان گوناگون است و در میان کشمکش جهان باختری مادر و جهان خاوری پدر
karbasi
حجم
۲۷۲٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۳۲۸ صفحه
حجم
۲۷۲٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۳۲۸ صفحه
قیمت:
۶۱,۰۰۰
تومان