گربهها برای سفر فقط خودشان را میبرند، اما انسانها خیلی به خود سخت میگیرند
تانی
اگر بتوانی به موقع خود را برسانی، دلت میخواهد بگویی خداحافظ. دلت میخواهد بگویی ممنونم و دوستت دارم.
تانی
گفتهٔ دایانا، ماساهیرو هم دقیقاً مانند هیرومی بود. رشد انسانها نسبت به گربهها زمان بیشتری میبرد.
تانی
اینکه به یک خالق بگویی نام خودش را در اینترنت جستجو نکند، مانند این است که به سادگی طبیعت انسان را نادیده بگیری.
تانی
خالقان هم انسان بودند و انسانها ناخودآگاه به نظر دیگران دربارهٔ آنچه خلق میکردند، اهمیت میدادند. چند نفر در دنیا، وقتی به آنها گفته میشود که روی این غریزهشان سرپوش بگذارند، واقعاً میتوانند به آن عمل کنند؟
تانی
این طبیعت مادران جوان است که میخواهند به محض اینکه نوزاد شروع به گریه کرد، به سرعت خود را او برسانند، اما ماما به او یاد داده بود که تا وقتی نوزاد گریه میکند، زنده است
تانی
اگر نوزاد گریه نکند و بیسروصدا در موقعیتی که حیاتش را تهدید میکند، فرو برود، آن موقع واقعاً خطرناک است.
موقعیت ترسناکیه!
تانی
اونی که ضعیفتره شکار میشه. روالش همینه... اگه ضعیفها نمیرن، همه چیز به بن بست میخوره.
تانی
چشمان گربهها مردمکهای شگفتانگیزی دارد. با توجه به شدت نور، آنها میتوانند مقدار نوری را که وارد چشم میشود تنظیم کنند. مردمکهای ما زیر نور تابان کاملاً باریک شده و سپس در تاریکی بزرگ و گرد میشوند.
تانی
حیوانات وقتی زیاد غذا میخورند خوابآلود میشوند.
تانی
«همونطور که میگن، واقعیت میتونه عجیبتر از داستان باشه. خصوصاً مستندهای مربوط به پروژههای موفق واقعاً جالب و گیرا هستن. میتونن بهت حس امیدواری بدن. وقتی افراد بلندپرواز دور هم جمع میشن، آینده پر از فرصت به نظر میرسه.»
تانی
به عنوان یک گربه، متوجه شدهام که آدمها، پیر و جوان، همیشه خودشان را اولویت قرار میدهند: دیگه آخر خطه، پس میخوام خداحافظی کنم، اما تا لحظهٔ آخر نمیخوام خداحافظی غمانگیزی داشته باشم.
تانی