
بریدههایی از کتاب هنر زندگی کردن
۳٫۹
(۷۱)
این حقیقت دارد که هریک از ما دنبالهای از مادرمان هستیم؛ اصلاً خودِ مادرمان هستیم. پس هربار از دست مادر یا پدرمان عصبانی میشویم، از دست خودمان هم عصبانیایم.
arefe
یک بار کودکی از من پرسید: «مردن چه حسی داره؟» این سؤال بسیار خوب و بسیار عمیقی است. از مثال ابر استفاده کردم تا تولد و مرگ و تداوم را برایش توضیح دهم. گفتم ابر هرگز نمیمیرد. ابر فقط به چیز دیگری مثل باران یا برف یا تگرگ تبدیل میشود. وقتی ابر هستید، حس ابر را دارید. وقتی باران میشوید، حس باران را دارید. وقتی هم برف میشوید، حس برف را دارید. پیداکردن جلوهای تازه، فوقالعاده است.
m_elec1
عجیب است که میترسیم موقع مرگ، چه بلایی سر تن مادیمان میآید؛ بااینحال تا وقتی زندهایم، بهدرستی از تن مادیمان لذت نمیبریم.
m_elec1
هنر خوشحالی، هنر عمیقزیستن در لحظهٔ اکنون است
علی
بیشترمان هنوز باید یاد بگیریم چطور از تن مادیمان مراقبت کنیم. باید یاد بگیریم چطور آرام شویم و چطور بخوابیم. باید یاد بگیریم چطور بخوریم و مصرف کنیم تا تنمان سالم و سبک و آسوده باشد. اگر با دقت گوش دهیم، صدای تنمان را میشنویم که مدام میگوید چهچیزی نیاز دارد و ندارد. ا
رافائل
یک روایت ذن دربارهٔ شاگردی وجود دارد که حس میکرد عمیقترین جوهرهٔ آموزههای استادش را دریافت نکرده؛ برای همین سراغش رفت تا از او سؤال کند. استاد جواب داد: «سر راه که میاومدی، درخت سرو رو توی حیاط دیدی؟» احتمالاً شاگرد هنوز چندان آگاه نشده بود. آن استاد میگفت اگر سر راه برای دیدن معلممان، از کنار درخت سرو یا درخت آلوی زیبا و پرشکوفهای رد شویم و آن را درست نبینیم، آنگاه وقتی نزد معلم برسیم، او را هم نخواهیم دید. نباید هیچ فرصتی را برای دیدن درخت سرومان از دست بدهیم. هر روز از کنار شگفتیهای زندگی میگذریم؛ اما آنها را درست ندیدهایم. آن درخت سرو در مسیری که هر روز تا سر کار میروید، چیست؟ اگر حتی نمیتوانید آن درخت را ببینید، چطور میتوانید عزیزانتان را ببینید؟ چطور میتوانید خدا را ببینید؟
m_elec1
راهی برای رسیدن به شادی وجود ندارد؛ شادی، خودش راه است.
علی
اگر رنج یا اندوه یا افسردگیتان مدت زیادی ادامه داشته، لابد یکچیزی دارد تغذیهاش میکند. ما هر روز فکرهایمان را مصرف میکنیم، تلویزیون و فیلم و موسیقی و گفتوگوها و حتی آگاهی جمعی و محیط اطرافمان را هم مصرف میکنیم. هریک از اینها ممکن است سمی باشد.
علی
ما مجموع هرآنچه هستیم که میاندیشیم و میگوییم و انجام میدهیم.
Baharee
آنچه در قالب فکر و سخن و عمل تولید میکنیم، اثرش روی دنیا میماند. این همان تن تداوم ماست.
m_elec1
خوشحالی چیزی نیست که پستچی برایتان بیاورد. خوشحالی از آسمان به دامنتان نمیافتد. خوشحالی چیزی است که با ذهنآگاهی، خلق میکنیم.
arefe
ما میخواهیم زندگی کنیم، نه اینکه فقط دوام بیاوریم.
Saba
رؤیاهای مشترک
وقتی رابطهای را با کسی شروع میکنید، باید از عمیقترین رؤیایش هم باخبر شوید. باید از او بپرسید دوست دارد با زندگیاش چهکار کند. باید این مسئله را قبلاز ازدواج بفهمید، نه بعدش. اگر با کسی زیر یک سقف بروید اما هریک دنبال ایدئالِ متفاوتی باشید، هرگز نمیتوانید ارتباط عمیقی با یکدیگر بگیرید. پس باید وقت بگذارید و بنشینید و این سؤالها را مطرح کنید. اگر او را دوست دارید، باید هم درکش کنید، هم کمکش کنید که شما را درک کند. فاجعه است که با کسی زیر یک سقف بروید اما رؤیاهای متفاوتی داشته باشید. حرفزدن با شریک زندگیتان دربارهٔ رؤیاهایتان، راهی برای عمیقکردن ارتباط و پیوندتان است تا هر دو با هم در یک جهت حرکت کنید.
علی
ناپایداری فوقالعاده است. اگر چیزها ناپایدار نبودند، زندگی ممکن نمیشد. دانه به گیاه ذرت تبدیل نمیشد، کودک نمیتوانست بالغ شود، التیام و دگرگونی ممکن نبود و هرگز نمیتوانستیم رؤیاهایمان را عملی کنیم. پس ناپایداری نقشی حیاتی در زندگی دارد. به لطف ناپایداری، همهچیز شدنی است.
m_elec1
ورزش نمیکنم که تناسباندام یا سلامت بیشتری داشته باشم؛ این کار را انجام میدهم تا از زندهبودن لذت ببرم.
علی
ازدستدادن لحظهٔ اکنون یعنی ازدستدادن تنها فرصتمان برای مواجهه با زندگی.
m_elec1
ژان پل سارتر، فیلسوف فرانسوی، نقلقول معروفی دارد: «بشر مجموع اعمالش است.» ما مجموع هرآنچه هستیم که میاندیشیم و میگوییم و انجام میدهیم.
Saba
ناپایداری همانقدر که شادیآفرین است، رنج هم با خود میآورد. ناپایداری اصلاً مسئلهٔ بدی نیست. براثر ناپایداری، همهٔ حکومتهای خودکامه محکوم به سقوطاند. براثر ناپایداری، بیماریها درمان میشوند. به لطف ناپایداری، میتوانیم از شگفتی چهار فصل زیبا لذت ببریم. به لطف ناپایداری، هرچیزی ممکن است در جهتی مثبت تغییر کند و دگرگون شود.
m_elec1
ما عادت داریم دنبال چیزها بدویم. این عادت را از نیاکان و والدینمان به ارث بردهایم. ما اینجا و اکنون حس رضایت پیدا نمیکنیم؛ برای همین دنبال انواع چیزهایی میدویم که خیال میکنیم خوشحالترمان خواهند کرد. زندگیمان را فدای رسیدن به تمناها و عطش موفقیت در کار یا پژوهشهایمان میکنیم. دنبال رؤیای زندگیمان میدویم؛ اما خودمان را در میانهٔ مسیر گم میکنیم. حتی ممکن است در تلاش برای ذهنآگاهی یا سالمبودن یا کاستن از رنج دنیا یا روشنبینی، شادی و آزادیمان را از دست بدهیم. چشم بر شگفتیهای لحظهٔ اکنون میبندیم و خیال میکنیم بهشت و واقعیت محض برای آیندهاند، نه حالا.
m_elec1
پس همانطور که میگوییم: «بیخودی نشین... پاشو یه کاری کن!»، میتوانیم بگوییم: «بیخودی کار نکن... یه دقیقه بشین!» توقف و سکون و عمل به ذهنآگاهی، ما را به بُعد کاملاً تازهای از بودن میرساند.
m_elec1
رنجمان ناپایدار است؛ برای همین میتوانیم دگرگونش کنیم.
خوشحالی هم ناپایدار است؛ برای همین باید پرورشش دهیم.
m_elec1
دوست واقعی کسی است که به دیگران آرامش و شادی میدهد.
m_elec1
خوب است نگاهی صادقانه به انرژیِ عادتتان بیندازید. وقتی تلویزیون را روشن میکنید، مطمئنید برنامهاش ارزش تماشا دارد؟ وقتی سراغ غذای بیشتر میروید، ازسر گرسنگی است؟ دارید از چهچیزی فرار میکنید؟ میل واقعیتان چیست؟
m_elec1
خوشحالی چیزی نیست که پستچی برایتان بیاورد. خوشحالی از آسمان به دامنتان نمیافتد. خوشحالی چیزی است که با ذهنآگاهی، خلق میکنیم.
m_elec1
جامعهٔ دوستداشتنی، اجتماعی از مردمی است که آرمان یکسانی دارند و میخواهند از یکدیگر در راستای تحقق آن آرمان حمایت کنند. اگر میخواهیم در مسیر معنویمان رشد کنیم، به جامعه و دوستانی معنوی نیاز داریم که از ما حمایت کنند و پرورشمان دهند. در عوض، ما نیز همچون یاختههایی در یک تن، از آنها حمایت میکنیم و پرورششان میدهیم. بدون جامعه، بهتنهایی کار چندانی از دستمان برنمیآید. ما به انجمنی از دوستان و همکارانِ همفکر نیاز داریم تا در تحقق عمیقترین رؤیاهایمان یاریمان کنند.
کاربر ۳۰۲۸۷۳۴
خیلیهایمان وقتی بیحرکت مینشینیم، آنقدر بیقراریم که انگار روی زغال سوزان نشستهایم.
m_elec1
دست خودتان است که این لحظه شادیآفرین باشد یا نه. این لحظه نیست که شادتان میکند؛ شمایید که لحظه را شاد میکنید.
arefe
ما از «بشر راستقامت» به «بشر خردمند» تکامل پیدا کردهایم و حالا این فرصت را داریم که «بشر آگاه» شویم؛ یعنی گونهای هوشیار و بیدار.
m_elec1
هرچه بیشتر با بینشِ بینشانی نگاه کنیم، بیشتر میفهمیم «دگرگونی» واژهٔ بهتری از «مرگ» است.
m_elec1
اگر در باغتان بذر گوجه بکارید، گوجه میروید. به همین ترتیب، اگر بذر آرامش را در ذهنتان آب بدهید، آرامش میروید.
m_elec1
حجم
۱۳۱٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۲۱۶ صفحه
حجم
۱۳۱٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۲۱۶ صفحه
قیمت:
۹۵,۰۰۰
۴۷,۵۰۰۵۰%
تومان