جملات زیبای کتاب فلسفه شر | طاقچه
تصویر جلد کتاب فلسفه شر

بریده‌هایی از کتاب فلسفه شر

نویسنده:لارس اسونسن
انتشارات:نشر بیدگل
امتیاز
۲.۴از ۲۳ رأی
۲٫۴
(۲۳)
حتی اگر ژن‌هایمان خودخواه باشند، لزومی ندارد ما خودخواه باشیم.
Nesa
حتی اگر رنج بتواند تزکیه‌بخش هم باشد، در بلندمدت اغلب ویرانگر از آب درمی‌آید. به قول امیل چوران، رنج و مصیبت ما را به بهشت نخواهد برد، بلکه روانهٔ جهنم خواهد کرد
Nesa
برهان شاهدمحور ادعا می‌کند وفور شر در جهان با باور به وجود یک خداوندِ قادر و رحمان همخوان نیست، حال‌آنکه برهان منطقی ادعا می‌کند نفس وجود‌داشتن شر با چنین باوری همخوانی ندارد. برهان منطقی می‌کوشد نشان بدهد خداباوری امری متناقض است، حال‌آنکه برهان شاهدمحور سعی می‌کند نشان بدهد خداباوری نامحتمل است.
Nesa
آگوستین و توماس آکوئیناس ادعا می‌کنند بشر خودش «خواسته» یک زندگی پرعیب‌ونقص داشته باشد و به همین خاطر هم از خدا فاصله گرفته است. ولی همین برهان را می‌شود علیه خدا هم اقامه کرد: خدا خودش خواسته یک جهانِ پرعیب‌ونقص بیافریند، بنابراین مسئولیت این خواسته هم بر دوش اوست. در اینجا می‌توان چنین مخالفت کرد که کامل‌نبودنِ آفرینش ضروری و حدی از عیب‌ونقص اجتناب‌ناپذیر است؛ اما می‌شود در پاسخ گفت که آفرینشی که در آن این‌گونه نواقص چشمگیر وجود دارد، همان بهتر که از اول صورت نمی‌گرفت. پس آفرینش رفته‌رفته به‌منزلهٔ خطایی مهلک دیده می‌شود که بر قلم صُنع رفته است؛ خطایی که هنوز ما داریم تاوانش را پس می‌دهیم.
Nesa
یک کودک با مبتلا‌شدن به سندرم لِش‌ـ‌نیهان چه سودی عایدش خواهد شد؟ در این بیماری، کودک چنان میل شدیدی به آسیب‌زدن به خودش می‌یابد که باید همهٔ دندان‌هایش را کشید، تا مبادا انگشتان و لب‌هایش را گاز بگیرد و زخم کند. همان‌طور که در طاعون آلبر کامو می‌خوانیم، رنج یک کودک «مایهٔ انزجار» است. [در این رمان] پدر پانِلو می‌کوشد با این مسئله کنار بیاید: ظاهراً همه‌چیز به این [ادعا] می‌رسید: نباید در تبیین پدیدهٔ طاعون کوشید، بلکه مهم‌تر از هر چیزی، باید از طاعون آموختنی‌ها را آموخت. ریو چنین پنداشت که به نظر کشیش، هیچ چیز قابل‌تبیینی وجود ندارد. وقتی دوباره [به حرف‌های] پانلو علاقه‌مند شد که او با لحنی محکم‌تر گفت چیزهایی بود که با فهم آنها [وجود] خداوند را لمس می‌کردیم و چیزهایی هم بود که فهم آنها به چنین حسی نمی‌انجامید.
Nesa
تئودیسه یعنی توجیه خدا؛ استدلالی دال بر حقانیت او. تئودیسه در کل به اندیشهٔ مسیحی ربط پیدا می‌کند، اما اکثر براهین آن را می‌توان در اندیشهٔ یونانی و پیشامسیحی هم پیدا کرد. جان کلام تئودیسه در گفتاری منسوب به هراکلیتوس آمده که می‌گوید از دید خدا همه‌چیز زیبا و نیک و منصفانه است. در مقابل، انسان‌ها بخشی از امور را منصفانه می‌بینند و بخشی را غیرمنصفانه.
Nesa
لوتر هم به‌نوبهٔ خود اعلام می‌کند کل شرور ریشه در خدا و شیطان دارند، هرچند شیطان شر را برای شر می‌خواهد اما خدا می‌خواهد در شرْ خیر یافت بشود. و از‌آنجا‌که خدا از شیطان قادرتر است، از او همچون وسیله‌ای برای ترویج خیر استفاده می‌کند
Nesa
پریمو لِوی می‌نویسد: «آشویتس وجود داشته، پس خدا وجود ندارد.» او که از چندین سال زندگی در آشویتس نجات یافته بود، چند روز مانده به مرگش در ۱۹۸۳ این کلمات را بازگو می‌کرد‌ - ‌مرگی که به خودکشی می‌خورد. ایوان کارامازوف، شخصیت رمانتیک داستانِ داستایفسکی، نیز چنین نتیجه‌ای گرفت، البته نشانهٔ ساده‌تری برای اثبات آن برگزید: گریهٔ یک کودک. شاید بشود گفت لوی برهانی شاهدمحور علیه وجود خدا دارد، و ایوان کارامازوف یک برهان منطقی.
Nesa
مارتین آمیس می‌نویسد: «درد را هیچ زبانی نیست، جز زبان بد، جز ناسزا. هیچ زبانی. آخ، وای، اوووف، آآآآ. وای خدا، درد خودْ زبان خود است.» درد به‌جای‌آنکه زبان داشته باشد، زبان را تباه می‌کند. می‌توانید بگویید فلان‌چیز درد دارد؛ اما درد که از حد گذشت، توان تکلم را از دست می‌دهید و به درون وضعیتی پیشازبانی کشانده می‌شوید. درد جسمانی می‌تواند از درد روانی هم پیشی بگیرد، زیرا همهٔ قوای روان را تحلیل می‌برد.
Nesa
بین انسان‌هایی که باعث‌وبانی پیشرفت هستند فرق‌هایی وجود دارد‌ - ‌ویژگیِ انسان بیشتر آن چیزی است که کانت اسمش را می‌گذارد «جامعه‌پذیریِ غیراجتماعی» (ungesellige Geselligkeit). این ویژگی نتیجهٔ دو چیز است؛ یکی میل ما به ورود به جامعه، زیرا آنجاست که می‌توانیم حس کنیم گویی به چیز بزرگ‌تری تعلق داریم، و دیگری کشمکش ما با جامعه، زیرا درعین‌حال، می‌خواهیم همه‌چیز بر وفق مراد ما باشد‌ - ‌و درک می‌کنیم هر کسِ دیگری هم در این دنیا همین حس را دارد.
Nesa
به قول کارل یاسپرس انکار شر یا چشم‌پوشی از آن خودش شر است.
Nesa
ما سزای خوب یا بدِ کردارمان را نه بر‌اساس سزاواری، بلکه از سرِ بخت و تصادف می‌بینیم.
Nesa
به باور ماکیاولی انسان‌ها همیشه بدند مگر آنکه به جبرِ ضرورت چاره‌ای جز خوب‌بودن نداشته باشند.
Nesa
هابز اعتقاد دارد همهٔ انسان‌ها بد زاده می‌شوند. [به باور او] ما در یک وضعیت تنازعِ پیوسته به سر می‌بریم که ریشه در ماهیت انسان دارد: تنازع برای بقا، دارایی و شهرت انسان‌ها را طبیعتاً وادار به زیستنی در نزاع با یکدیگر می‌کند.
Nesa
شاید واقعاً بتوانید در گوشه‌ای از دنیا یک انسان «طبیعی» هم پیدا و ثابت کنید که او ذاتاً تمایلات خوب یا بدی دارد‌
Nesa
ما خوبیم و بد، نه به این دلیلِ ساده که گاهی تصمیم می‌گیریم خوب باشیم و گاهی تصمیم می‌گیریم بد باشیم، بلکه به این خاطر که هردوی اینها مؤلفه‌های اساسی‌ای از سرشت ما هستند. فهم این موضوع در فهم اینکه ما کیستیم ضرورت دارد.
Nesa
«خاطرجمع باش که به‌محض آنکه {تقدیر} ما را در شرایطی بگذارد که [ارتکابِ] شر ناگزیر باشد، و هم‌زمان اختیار انجامش را هم به ما بدهد، این شر نیز به همان خوبیِ خیر، با فرامین تقدیر هماهنگ می‌گردد؛ و تقدیر همان‌قدر از شر سود خواهد برد که از خیر. ... قضا... با قربانی‌کردن انسانِ بافضیلت لاجرم انسان خطاکار را نجات خواهد داد... .»
Nesa
انسانی درستکار که در [راه] درستکاری‌اش تلف می‌شود، و انسانی نابکار که عمری دراز را به نابکاری سپری می‌کند.»
Nesa
برای عده‌ای از ما که در جهانی زندگی می‌کنیم که در آن خدا مرده است، دیگر عدالت تکیه‌گاهی کیهانی ندارد.
Nesa
منظری مسیحی انسان‌ها ذاتاً بدند. در سِفر پیدایش می‌خوانیم: «خداوند دید که شرارت آدمی بر زمین تا چه اندازه گسترش یافت و همواره همهٔ تمایلات باطنی‌اش تنها شر بود.» از این گذشته، می‌خوانیم که «همهٔ تمایلات باطنی‌اش از ایام طفولیت شر است». این باور به شر ذاتی، به‌ویژه در آموزهٔ گناه فطری آگوستین پرورده شد.
Nesa

حجم

۳۴۸٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۴

تعداد صفحه‌ها

۲۹۱ صفحه

حجم

۳۴۸٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۴

تعداد صفحه‌ها

۲۹۱ صفحه

قیمت:
۲۱۵,۰۰۰
تومان