بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب دورترین کرانه (دریای زمین ۳) | طاقچه
تصویر جلد کتاب دورترین کرانه (دریای زمین ۳)

بریده‌هایی از کتاب دورترین کرانه (دریای زمین ۳)

۴٫۸
(۱۲)
ـ اصلا انسان شریف کیست؟ آیا انسان شریف کسی است که دست به گناه و پلیدی نمی زند، دری به تاریکی ها نمی گشاید، کسی است که از تاریکی در وجودش اثری نیست؟ پس دوباره نگاه کن، جوان! کمی دورتر را ببین! جایی که باید بروی به دانستن این نکته محتاجی. به درونت بنگر!
بابونه:)
برای دیدن ستارگان وجود تاریکی لازم است.
ساغر موسوی
ما که صاحب خردیم نباید جاهلانه رفتار کنیم. ما که صاحب اختیاریم نباید نامسئولانه رفتار کنیم
MMST
تنها در مرگ است که نوزایی معنا می گیرد. توازن به معنای سکون نیست، توازن در جنبش است؛ شدنی بی پایان و همیشگی.
ساغر موسوی
کند. آن هم انسانی دیگر است. شکوه و برتری مایه شرمندگی است. تنها روح و نفس ماست که ظرفیت پلیدی و هم ظرفیت غلبه بر پلیدی را دارد.
ساغر موسوی
متوجه می‌شوی که به عکس آنچه جوانان می‌پندارند هر عملی سنگی نیست که از زمین برداری و یک‌باره پرتاب کنی، آیا به هدف اصابت کند یا نکند و همه‌چیز تمام شود. هنگامی که سنگی را از زمین برمی‌داری زمین سبک‌تر می‌شود و دستی که آن را گرفته سنگین‌تر خواهد بود.
Azadehana
چنان بود که با روحی بیمار در کالبدی شریک باشی...
Azadehana
اگر در وضعیت دیگری بود خنده‌ای می‌کرد؛ سرانجام دریافته بود که صید بودن، و نه صیاد بودن، در پیش بودن و طعمه قرار گرفتن چه حسی داشت. احساس تنهایی بود و احساس رهایی.
shahryar_shon
حیات تنها در وجودی فناپذیر و میرا یافت می شود، آررن! تنها در مرگ است که نوزایی معنا می گیرد. توازن به معنای سکون نیست، توازن در جنبش است؛ شدنی بی پایان و همیشگی.
shahryar_shon
آررن اژدهایان را دید که چگونه به هوا پر می کشند و با باد بامدادی دور می زدند. با دیدن این صحنه دلش از فرط شوق در سینه به تپش درآمد، شوق از اینکه به مقصد رسیده بودند، شوقی که چون درد در وجودش می دوید. تمام شکوه فناپذیری در آن پرواز نهفته بود. زیبایی شان برساخته از توانی هولناک، سَبعیتی به غایت و وقاری ناشی از خرد بود. آخر اینان مخلوقاتی اندیشه ورز، قادر به سخن گفتن و مالک خردی کهن بودند: در الگوهای پروازشان نوعی انضباط و هماهنگی وحشیانه و ارادی به چشم می خورد. آررن چیزی نمی گفت و فقط فکر می کرد: «مهم نیست پس از این چه خواهد شد؛ من اژدهایان را در نسیم بامدادی دیده ام.»
shahryar_shon
ـ از آنها می ترسی زیرا از مرگ می ترسی و حق هم داری: آخر مرگ چیز وحشتناکی است و باید از آن ترسید. ساحر با بیان این جملات تکه چوبی در آتش انداخت و به اخگرهای ریز زیر خاکسترها فوت کرد. زبانه ای کوچک بر شاخه های باریک خاربن پدیدار شد و چشم سر و دل آررن را روشن ساخت. گد افزود: «زندگی نیز پدیده ای وحشتناک است و باید از آن ترسید و در عین حال بزرگش داشت.»
shahryar_shon
«البته در معصومیت قدرتی علیه پلیدی وجود ندارد. اما برای خیر چرا..
کاربر ۱۸۸۰۵۲۹جواد
مرگ بهایی است که برای زندگی مان می پردازیم؛ برای تمام زندگی
ساغر موسوی
که در راه عشق به یکدیگر جان باخته بودند، در خیابان ها از کنار یکدیگر بی اعتنا می گذشتند و به راه خود می رفتند.
ساغر موسوی
هیچ سیاهی و ظلمتی تا ابد نمی پاید. حتی در ظلمت نیز ستارگان هستند...
ساغر موسوی
تنها یک چیز می تواند راه انسانی سیاه دل را سد کند. آن هم انسانی دیگر است. شکوه و برتری مایه شرمندگی است. تنها روح و نفس ماست که ظرفیت پلیدی و هم ظرفیت غلبه بر پلیدی را دارد.
Azadehana
انکار مرگ، در حکم انکار زندگی است.
Azadehana
انکار مرگ، در حکم انکار زندگی است.
Azadehana
انسان تقدیرش را نمی سازد: آن را می پذیرد یا انکارش می کند.
reza
پیشنهادِ نفسی سخی و بخشنده پیشکشی نیست که به آسانی بتوان ردش کرد
MMST
درس اول در رُک، و البته درس آخر نیز، این است: فقط آنچه را لازم است انجام بده. همین و بس!
محمد مهدی ابوالکلام
«آررن! هنگامی که پای گزینش های بزرگ پیش آید، تلاش کن دقیق انتخاب کنی. جوان که بودم باید میان حیاتی برای بودن و حیاتی برای انجام دادن دست به انتخاب می زدم. من هم چون وزغی که مگسی را یافته باشد شتابان دومی را انتخاب کردم. اما هر کاری که می کنی، با هر کنش، بیشتر آلوده کار و نتایج کارت می شوی و همین تو را به انجام کارهایی بیشتر و بیشتر وا می دارد. سپس خیلی به ندرت و پس از مدت ها به فراغت و زمانی مثل این دست می یابی که بتوانی دمی بیاسایی و فقط باشی و کاری نکنی. یا دست کم به این بیندیشی که کیستی.»
fatemeh.eini
همواره جایی که توقع قطعیت و یقین را داری، لزوم بسنده کردن به امیدواری صرف، مایه یأس و دلسردی است.
fatemeh.eini
آخر، انضباط و نظم همان مجرایی است که کنش‌های ما از طریق آن قدرت و عمق می‌یابد؛ وقتی سمت‌گیری و نظمی هم نباشد، کارکردهای افراد کم‌عمق، سردرگم و بی‌اثر می‌شود.
fatemeh.eini
اما به خاطر داشته باش، لِبانن! انکار مرگ، در حکم انکار زندگی است.
fatemeh.eini
شاه خدمتگزاران، سربازان، پیام آوران و مستشارانی دارد. او از طریق خدمتگزارانش حکم می راند. اما خدمتگزاران این به اصطلاح ضدشاه کدام اند؟ ـ در ذهن ما هستند، جوان! در ذهن ما. همان خیانت کار، همان نَفْس امّاره، نَفْسی که فریاد می کشد: می خواهم زنده بمانم، پس تا وقتی من زنده بمانم دنیا چه خراب، چه آباد! همان خائن کوچک نهفته در ذات ما که در ظلمات وجودمان چون عنکبوتی تار بسته و پنهان شده است. او با هر کسی نجوا می کند، اما تنها بعضی او را می شناسند و می فهمند. جادوگران، خوانندگان و آفرینشگران. قهرمانان، آنان که حقیقت وجود خود را می جویند. جستن و یافتن خود پدیده ای نادر و شکوهمند است. اینکه آدمی تا ابد خودش باشد، آیا باشکوه نیست؟
fatemeh.eini
حیات تنها در وجودی فناپذیر و میرا یافت می شود، آررن! تنها در مرگ است که نوزایی معنا می گیرد. توازن به معنای سکون نیست، توازن در جنبش است؛ شدنی بی پایان و همیشگی.
fatemeh.eini
تمام آنان که درگذشته اند نیز زنده اند؛ پایانی بر وجودشان نیست و اساسآ پایانی وجود ندارد. همه چیز این چنین است، مگر تو.
fatemeh.eini

حجم

۲۲۱٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۳۷۳ صفحه

حجم

۲۲۱٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۳۷۳ صفحه

قیمت:
۱۳۵,۰۰۰
تومان