
بریدههایی از کتاب تهانو (دریای زمین ۴)
نویسنده:ارسولا. کی. لوژوان
مترجم:پیمان اسماعیلیان
انتشارات:انتشارات قدیانی
دستهبندی:
امتیاز
۴.۵از ۱۵ رأی
۴٫۵
(۱۵)
اگر توانمندی تو تنها در ضعف دیگری باشد، همواره در ترس زندگی می کنی.
Azadehana
اگر توانمندی تو تنها در ضعف دیگری باشد، همواره در ترس زندگی می کنی.
کاربر ۱۸۸۰۵۲۹جواد
باستانی همچون ازل و دور همچون سلیدور...
بابونه:)
اصلا پیری و جوانی یعنی چه؟ من که نمی دانم. گاهی حس می کنم که هزاران سال زندگی کرده ام؛ گاهی نیز حس می کنم تمام عمرم مانند پرواز چلچله ای است که از لای درز دیوار تماشا کنی.
Azadehana
تنار در نیمههای شب از خواب پرید. بومی در آن نزدیکی میخواند، نُتی زیبا و تکراری همچون نوای جرس بود؛ از دل جنگل نیز در دور دستی از کوهستان، جفتش چون روح یک ناقوس پاسخش را میداد. تنار با خود اندیشید: «غروب ستارگان را در دریا تماشا خواهم کرد.» اما بیدرنگ با قلبی آرام و بیدغدغه به خواب رفت.
shahryar_shon
همیشه فکر می کردم شاید بتوانم چون سلحشوری لباس رزم بر تن کنم، سنان و شمشیر و خود و افسر و غیره داشته باشم، اما باز این همه به من نمی زیبد، مگر نه؟ با شمشیر چه باید بکنم؟ آیا به صرف داشتن این جهاز قهرمان خواهم بود؟ در این صورت باز این منم که لباسی دیگر به تن کرده ام و بس، و حتی قادر به راه رفتن نیز نیستم.»
تنار درنگی کرد و باز افزود: «پس همه را از تن به در کردم و جامه خود را پوشیدم.»
Azadehana
چرا مردها از زن ها می ترسند؟''
ـ اگر توانمندی تو تنها در ضعف دیگری باشد، همواره در ترس زندگی می کنی.
ـ بله؛ ولی انگار زن ها از توانمندی خودشان می ترسند؛ اصلا از خودشان که می ترسند.
زیزی
اولین باری هم که تو را دیدم مردی واقعی بودی! سلاح یا وجود همسر یا حتی جادوگری و قدرت نیست که از یک مرد، مرد واقعی می سازد. این باید در وجودش باشد.
یك رهگذر
پرسید: «پس قدرت زن در کجاست و چیست؟»
ـ فکر نکنم کسی بداند.
ـ پس یک زن چه هنگام، به عنوان زن، صاحب قدرت است؟ به گمانم با فرزندانش آن هم تا مدتی...
ـ شاید در خانه اش.
تنار نگاهی به پیرامون آشپزخانه انداخت و گفت: «اما درها که بسته است. درها قفل است.»
ـ زیرا ارزشمند و گران بهاست.
ـ آه، بله، ما گران بهاییم. البته فقط تا وقتی قدرت نداریم...
یك رهگذر
لارک گفت: ''چرا مردها از زن ها می ترسند؟''
ـ اگر توانمندی تو تنها در ضعف دیگری باشد، همواره در ترس زندگی می کنی.
ـ بله؛ ولی انگار زن ها از توانمندی خودشان می ترسند؛ اصلا از خودشان که می ترسند.
گد پرسید: «یعنی هرگز به آنها نمی آموزند که به خودشان اعتماد داشته باشند؟»
با بیان این جمله گد، تررو وارد شد تا کارش را پی بگیرد. نگاه گد و تنار به هم گره خورد.
تنار پاسخ داد: «نه. اعتماد چیزی نیست که به ما می آموزند.»
یك رهگذر
حجم
۲۲۸٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۶
تعداد صفحهها
۳۶۰ صفحه
حجم
۲۲۸٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۶
تعداد صفحهها
۳۶۰ صفحه
قیمت:
۱۳۵,۰۰۰
تومان