بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب خاکسپاری ماهی قرمزها | طاقچه
تصویر جلد کتاب خاکسپاری ماهی قرمزها

بریده‌هایی از کتاب خاکسپاری ماهی قرمزها

نویسنده:حسین قسامی
امتیاز:
۳.۱از ۱۴ رأی
۳٫۱
(۱۴)
وقتی برا آقاجون تعریف می‌کردم، هرهر می‌خندید و می‌گفت: «فکرش تو حروم و حلال بوده که تا حالا هیچ گهی نشده دیگه.»
سیّد جواد
با طناب و روسری دست و پا و دهنم رو می‌بنده و می‌بردم تو یه اتاق تاریک. جیغ می‌زنم و گریه می‌کنم. زورش خیلی زیاده...
سیّد جواد
اوس‌بهزاد یه ماده سگ زرد داره که خیلی باهوشه. اسمش رو گذاشته‌م بوسه. چون هر وقت منو می‌بینه می‌آد دور و برم تاب می‌خوره و یه جوری پک و پوزش رو بهم می‌ماله که انگار داره ماچم می‌کنه. اوس‌بهزاد می‌خنده و می‌گه: «ماده سگ هرزه که می‌گن اینه.» می‌گه: «البته ماده سگا همه‌شون هرزه‌ان.» بعدم برا اینکه حرفش رو ثابت کنه شروع می‌کنه به خاطره تعریف کردن از سگاش. «با همین جفت چشمای خودم دیدم که پونزده‌تا نر گردن کلفت ریخته بودن سر یه ماده. ماده‌هه هم یه بند ونگه می‌داد. معلوم بود خودشم همچین بی‌میل نیست.»
سیّد جواد

حجم

۸۸٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۱۲ صفحه

حجم

۸۸٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۱۲ صفحه

قیمت:
۲۵,۲۰۰
۱۷,۶۴۰
۳۰%
تومان