بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب ژاژ نامه | طاقچه
تصویر جلد کتاب ژاژ نامه

بریده‌هایی از کتاب ژاژ نامه

دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۶از ۶۷ رأی
۳٫۶
(۶۷)
«استاد! من متأسفانه یک هفته پیش طی یک حادثه‌ی رانندگی از دنیا رفتم. اگه به روح اعتقاد داری نمره بده.» «استاد! من نمی‌خواستم تا امروز این مسئله رو بهتون بگم، گفتم شاید در طول ترم روی رفتارتون تأثیر بذاره ولی الان وقتشه. استاد من پسرتم. نمره بده.» «در کتیبه‌های پارسی آمده است که امروز روز نُمَردارمزگان است. نقل است ایرانی‌ها در کلاس‌های هم حاضر می‌شدند و به هم نمره می‌دادند. ایرانی نیستی اگه نمره ندی استاد.»
سیّد جواد
- بابا؟ + بله؟ - می‌تونم یه سؤال بپرسم؟ + اگه بازم می‌خوای بپرسی آدما چه‌جوری بچه‌دار می‌شن نه. - راجع به اون نیست. + خب بپرس. - آدما برای چی با هم می‌جنگن؟ + پسرم... بیا بهت بگم آدما چه‌جوری بچه‌دار می‌شن.
سیّد جواد
یکی از روش‌های رایج که دانشجویان از دیرباز مورد استفاده قرار می‌داده‌اند نامه‌نوشتن برای استاد در انتهای برگه‌ی امتحان است. چه پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌هایی که زیر برگه امتحانی به دیار باقی شتافتند، چه پدرهایی که روانه بیمارستان شدند و چه زندگی‌هایی از هم پاشیدند! البته اساتید سال‌هاست که دیگر گول این بهانه‌های نخ‌نما را نمی‌خورند. برای همین دانشجوها مجبورند از روش‌های جدیدتری استفاده کنند. از آخرین موارد نامه‌نویسی در برگه‌ی امتحان می‌شود به موارد زیر اشاره کرد: «استاد عزیز سلام، تو رو خدا به دادم برسین. دیروز مادر و برادر و خواهرم رو گروگان گرفتن. گروگانگیر دیروز زنگ زد. گفتیم هرچقدر پول بخواهی به تو می‌دهیم، گفت پول نمی‌خواهم. گفتیم هرچقدر چیز دیگری بخواهی به تو می‌دهیم، گفت آن را هم نمی‌خواهم. گفتیم پس چه می‌خواهی؟ گفت فقط در صورتی اعضای خانواده‌ات را آزاد می‌کنم که در درس مکانیک سیالات نمره‌ی بالای ۱۷ بیاوری. گفتم بابا تویی؟ گفت نه من یک گروگانگیر ساده هستم که به تحصیلات جوانان اهمیت می‌دهم. استاد! چشم یک خانواده به دستان شما دوخته شده. تو رو خدا بالای ۱۷ بده.»
سیّد جواد
در غرب به‌دلیل برخی کمبودها و نبود امکانات و عقل درست و حسابی مراسمی وجود دارد به نام هالووین که مرسوم است در این روز عده‌ای فریب‌خورده با لباس‌هایی عجیب و گریمی ترسناک به خیابان می‌آیند و همدیگر را می‌ترسانند. نفری یک کدوحلوایی هم می‌گیرند و تویش را خالی می‌کنند که بگویند ببینید ما چقدر ترسناکیم. واقعاً که غرب هر کاری که می‌کند با شو آف و نمایش همراه است. اینجا در خاورمیانه با اینکه مردم هر روزِ خدا هالووین دارند و کلاً توی هالووین زندگی می‌کنند، مراسمی از این دست را ساده و بدون هیچ تکلفی به انجام می‌رسانند. در بسیاری از مواقع هم نیازی نیست خود شخص خاورمیانه‌ای کاری انجام دهد، بقیه محبت دارند و هالووین را برایش ایجاد می‌کنند. مثلاً طرف با رفیقش دارد توی خیابان راه می‌رود، یکهو رفیقه بدو بدو به سمت مغازه‌ای می‌دود و می‌چسبد به شیشه مغازه و بااااامب... یکی هست که دیگه نیست! توی خانه نشسته‌ای یکهو بمب می‌افتد وسط هال و بااااامب... توی عروسی داری قر می‌دهی که یکهو باااااامب... سوپرمارکت داری تخم‌مرغ می‌خری باااااامب... توی حموم داری... بااااامب (خب بگذارید جمله کاملاً منعقد بشه بعداً بزنید، بی‌وجدانا!)
سیّد جواد
تمیزی سرویس بهداشتی بیشتر می‌تونه معرف شخصیت آدم باشه تا ماه تولد! از ما گفتن بود. دیگه خود دانید...
einlam
طرف دلش خوشه اسم وزیرِ اردشیر بابکان رو گذاشته رو پسرش. حالا اسم چیه؟ «گرانخوار»! بچه به‌دنیا اومده، پستونک زیر ۲۵ هزار تومن نمی‌خوره. مادرش می‌آد شیر بده اخم می‌کنه، می‌گه فقط کیم کارداشیان! آخر با چانه‌زنی و مذاکره، به شیر خشک نستله راضیش می‌کنن. قطره‌ی آهن خارجی‌اش هم دیگه بماند! این‌قدر به پدره فشار اومد رفت اسمش رو عوض کرد، گذاشت «ارزانخوار»، تو پرانتز «ایرانی‌خوار»؛ ولی خب گرانخواری و لوکس‌خواری رفته بود تو ذات بچه و دیگه نمی‌شد کاریش کرد.
سیّد جواد
- تور یک‌هفته‌ای استانبول مخصوص روزنامه‌نگاران... صبحانه و ناهار + توقیف و لغو امتیازی به‌یادماندنی. - سفر به سرزمین خاطره‌ها... نیجریه! بازدید از آخرین فعالیت‌های گروه تروریستی بوکوحرام، یک‌هفته‌ای بدون صبحانه و ناهار و آب و غذا و هوا و دستشویی، در چادرهای سه‌ستاره، احتمال مرگ بسیار بالا، فقط پانصد هزار تومان.
S
ماه تولد هم به‌خدا معرف شخصیت شما نیست. تمیزی سرویس بهداشتی بیشتر می‌تونه معرف شخصیت آدم باشه تا ماه تولد!
بلاتریکس لسترنج
یه سری هم فکر می‌کنن اگه اخباری رو که از احوالات شخصی استاد دارن، دستاویزی برای چانه‌مالی قرار بدن با نصف برگه جواب هم می‌تونن از مهلکه فرار کنن. مثلاً دوست عزیزمون که می‌دونه استاد تازه ازدواج کرده زیر برگه چشمه‌ی ذوقش قل‌قل می‌زنه و می‌نویسه: «خانه‌ای ساخته‌اید سایبانش همه عشق / زیر پا فرش غرور / و حصارش همه تکرار صفا / و اگر پاس شود این واحد / چه مصفا بشود محفل‌تان / و بپیچد روی ایوان شما عطر گذشت...» یعنی از برگه‌ی امتحان به‌راحتی و بدون اینکه کسی شک کنه می‌شه به‌عنوان کارت عروسی استفاده کرد.
سیّد جواد
+ فرهادخان من ترم یک‌اَم! - یعنی چی؟ + هنوز به این جاهایی که شما می‌گین نرسیدیم! - خاک بر سرت! من هم‌سن تو بودم ترم شیش بودم. گِل بگیرن در این دانشگاه‌ها رو. چی یاد میدن به شما؟ پی‌نوشت: واقعاً لزوم برگزاری یک‌سری کلاس فشرده توجیهی برای آشنایان و بستگان و معرفی رشته‌ها و اهداف‌شان به آن‌ها احساس می‌شود. بیایید با دانشجویان مهربان باشیم!
S
گیم آو ترونز که دو سه فصلش اومد، یه شمشیر خرید و هی تو هوا تکون می‌داد و می‌گفت من پدر اژدها هستم. بهش گفتیم آخه اُسکل! کاراکتری به اسم پدر اژدها نداریم تو این سریال؛ مادر اژدها داریم. می‌گفت می‌دونم! دست خودم نیست، این مادر اژدها رو خیلی دوست دارم. بعدها فهمیدیم ایمیل زده به جرج مارتین که آقا ناموساً این کاراکتر پدر اژدها رو وارد قصه کن من بیام روبه‌رو و سایر جهات امیلیا کلارک بازی کنم. بعد که جرج مارتین جواب نداده، ایمیل زده و به فارسی نوشته: متأسفانه خودت رو گم کردی آقای مارتین؛ یادت نره کجا بودی و از کجا شروع کردی.
سیّد جواد
پدرم همیشه در مقابل داشتن اسمارت‌فون مقاومت می‌کرد تا اینکه چند ماه پیش، گوشی نوکیاش که یونانی‌ها بنا به روایت هرودوت در جنگ ماراتن، ازش به‌عنوان سلاح استفاده می‌کردن طعمه چاه توالت شد و تلاش‌های پدر که تا نیمه در چاه فرو رفته بود هم نتیجه نداد. مدت‌ها منتظر موند که شاید خبری از گوشی بشه؛ واقعاً نمی‌دونم با چه پشتوانه‌ی منطقی‌ای منتظر بود از گوشی خبری بشه. شاید منتظر بود نوکیائه با کرال پشت و کرال سینه تو چاه فاضلاب شنا کنه و خودش رو به یه خشکی برسونه بعد شماره‌ی خونه رو با دکمه‌های شکمش بگیره و بگه: شاپور! نگران نباش، من زنده‌ام؟ یا اون‌قدر نتایج زحمات سیستم متابولیک بدن بره تو گوشی که نوکیا از خودش قطع امید کنه و همین‌طور شناور زنگ بزنه به پدر که: شاپور! دیگه به من امیدی نیست ولی تو نباید تا آخر عمرت بی‌گوشی بمونی… من دیگه… اهه اههه (سرفه) رفتنی‌ام… یآآآآآ (و صدای غرق‌شدن در نتایج زحمات سیستم متابولیک بدن) واقعاً چه انتظاری داشت؟
فرزادنیا
در سال ۲۰۰۸ مردم مظلوم البوکِرکی از ایالت نیومکزیکو و در حمایت از معلم‌های شیمی این شهر به خیابان‌ها ریختند. اعتراض آن‌ها به سریال بریکینگ بد بود که تمام معلم‌های شیمی البوکرکی را افرادی محتاج که به دنبال تهیه مواد مخدر هستند نشان می‌داد. در پی این اعتراض‌ها تهیه‌کننده سریال با حضور در میان مردم توضیحاتی را ارائه داد که این توضیحات مورد قبول مردم البوکرکی قرار نگرفت. آن‌ها می‌گفتند براستی اگر شما جامعه‌ی معلمان را هدف قرار نداده بودید چرا جواد هاشمی را در مقابل برایان کرنستون به‌عنوان یک معلم پرورشی خوب قرار ندادید تا نشان بدهید همه معلم‌ها بد نیستند؟ تهیه‌کننده بریکینگ بد گفت جواد هاشمی را نمی‌شناسد که این باعث شد حاضران در تجمع با طعنه او را با سحر قریشی مقایسه کنند.
سیّد جواد
- رامتین‌جان شما چی می‌خونی؟ + حقوق - آقا ما یه زمین خریدیم کرج، این سند عرصه داره اعیان نداره، بعد از خریدش هم فهمیدیم فروشنده تصرف عدوانی کرده و در واقع فروشِ مالِ غیر و نوعی عقد فضولی صورت گرفته. با توجه به اینکه ما در عقد قرارداد از خیارات هشتگانه استفاده نکردیم و با عنایت به ماده ۱۹۰ قانون مدنی مبنی بر شرایط صحت معاملات، شما یه مشورتی به ما بده که بر اساس توضیحات مندرج در صفحه ۴۴۱ آیین دادرسی مدنی، جلد یک تألیف دکتر شمس، ما اگر ظرف چهل‌روز بعد از خرید ملک اقامه دعوا کنیم، آیا زمین به ما خواهد رسید یا نه؟ نقش صاحب اصلی ملک را نیز در این میان مشخص کنید. + فرهادخان من ترم یک‌اَم! - یعنی چی؟ + هنوز به این جاهایی که شما می‌گین نرسیدیم! - خاک بر سرت! من هم‌سن تو بودم ترم شیش بودم. گِل بگیرن در این دانشگاه‌ها رو. چی یاد میدن به شما؟
یک مشکل لاینحل، sky
- آقازاده چی می‌خونن؟ + صنایع غذایی می‌خونن با اجازه‌تون. - به‌به!... پس دستپخت‌شون خوردن داره! + وای اخترجون نگو، به پای دستپخت شما که نمی‌رسه. - نه اکرم‌جون. بالاخره دارن درسش رو می‌خونن. (افتادن آقازاده روی زمین و پیش‌رفتن او تا مرز سکته مغزی.)
سیّد جواد
آدم‌هایی با مغز خندان از هیچ سوژه‌ای به سادگی نمی‌گذرند. اگر احساس کنند یک رفتار یا عملکرد ناصحیح است و می‌تواند در آینده بر فرهنگ یک سرزمین تأثیر منفی بگذارد سریعاً آن را به مضحک‌ترین حالت ممکن در می‌آورند تا هرکس که آن رفتار غلط را تکرار کرد یادش بیاید که کار مسخره‌ای انجام داده است!
zariwash
الان دو ماهه دارم توجیهش می‌کنم وقتی یکی جوک می‌فرسته، لازم نیست در جوابش بنویسی: «سپاس از مهر شما، امیدوارم در تمامی مراحل زندگی موفق و پیروز باشید.»
بلاتریکس لسترنج
یعنی این‌قدر این بچه‌ی ما تَکه که اگه ما جای دولت بودیم سه روز تعطیلی رسمی اعلام می‌کردیم به مناسبت به‌دنیا اومدنش. به‌هرحال اتفاق کوچیکی نیست. ما بچه پَس‌انداختیم! می‌دونین یعنی چی؟ اندازه‌ی بودجه‌ی یک سال دولتِ اوگاندا خرج سیسمونیش کردیم، فقط baby shower ش پنج میلیون آب خورد. بهتررررین مراسم رو براش گرفتیم. اون‌وقت در غرب افرادی پیدا می‌شن که نسبت به بچه‌شون کاملاً بی‌عاطفه و بی‌فکرن. نمونه‌اش همین مارک زاکربرگ که وقتی بچه‌اش به‌دنیا اومد، ۹۹ درصد سهامش تو فیس‌بوک رو، که معادل ۴۵ میلیارد دلاره، صرف امور خیریه کرد. واقعاً برات متأسفیم زاکربرگ! به‌جای اینکه مثل ما بهتررررین مراسم رو بگیری و بهتررررین سیسمونی رو بکنی تو چِش و چال صاحاب ایکبیری توئیتر و مؤسسِ کچلِ اینستاگرام ۴۵ میلیااااارد دلاااار میدی به بدبخت و بیچاره‌ها؟ جای برگزاری جشن اولین ادرار و اولین باد معده و دندون‌فِشون و ختنه‌سورون، پولت رو ریختی دور؟ این بچه‌ات که بزرگ شه نمی‌گه تو منو توی این سیلیکون ولی سرافکنده کردی؟ واقعاً که عاطفه و مهر و محبت در غرب از بین رفته. بنیان خانواده سست شده. به‌راستی این‌ها به کجا دارن میرن؟ به سرزمین لِیدی گاگا؟ اللهُ اَعلم.
یک مشکل لاینحل، sky
سفر به قلب تاریخ و تمدن اروپا... یونان باستان! ویژه نوروز ۹۶، ۶ شب و ۷ روز آتن، با خدمات لوکس از جمله پخش فیلم‌های احمد پورمخبر در هواپیما، لحظاتی شاد و مفرح... (تذکر: آژانس هیچ مسئولیتی در قبال استغراض دولت یونان از مسافران و گرفتن دستی از آنان، با وعده‌ی اینکه تا آخر هفته می‌دهم و این‌ها، را ندارد!)
سیّد جواد
قبلاً تو هر خونه ده تا بچه بود که اینا خودشون، خودشون رو بزرگ می‌کردن، همدیگه رو می‌شستن، می‌بردن، می‌آوردن و تر و خشک می‌کردن. این‌قدر زیاد بودن که پدر و مادر واقعاً فرصت نمی‌کردن همه رو خوب شناسایی کنن. مثلاً بعد از پونزده سال، پدره یکهو می‌دید یه مرد گنده داره از وسط خونه رد می‌شه، با ترس می‌گفت: «جناب ما همدیگه رو می‌شناسیم؟» مرده هم با تعجب خودش رو معرفی می‌کرد و می‌گفت: «بابا من بهروزم!» باباهه هم می‌گفت: «ئه! بهروز تویی؟! چقدر بزرگ شدی بابا!»
فرزادنیا
متأسفانه حقیقتی که وجود دارد این است که این طرف‌ها زامبی‌ها مثل غرب ادا در نمی‌آورند و واقعاً می‌خورند. سوپرمن هم این طرف‌ها پیدا نمی‌شود؛ بر فرض اگر باشد هم به اقتضای اسمش، یا سوپرمارکت دارد یا دارد سی‌دی الکسیس سانچز توزیع می‌کند.
ALI ASHHADI
سفر به پایتخت جرم و جنایت دنیا... سیوداد خوارز (نه اشتباه نکنین، سیوداد خوارز نسبتی با سیروان خسروی یا حتی تیرداد خسروی نداره و اسم یه شهر تو مکزیکه. جواد خیابانی) بازدید از بزرگ‌ترین کارتل‌های مواد مخدر و مراکز پولشویی و هزاران مکان دیدنی دیگر... با تورهای ما آرتین بروید، چنگیز برگردید، فقط بیست میلیون تومان
سیّد جواد
تنها دلخوشی اهالی خاورمیانه داشتن اصالت است! آن‌ها در روز هالووین قامت راست می‌کنند و با گردنی افراشته می‌گویند: «حداقل اینجا ترس و وحشتش اصالت داره! مثل غرب فِیک نیست.»
._.
ماه تولد هم به‌خدا معرف شخصیت شما نیست. تمیزی سرویس بهداشتی بیشتر می‌تونه معرف شخصیت آدم باشه تا ماه تولد!
._.
آقا مهیار من همیشه یادم میره تو چی می‌خونی! + کارشناسی برق. - این یخچال ما سوخته می‌تونی تعمیر کنی؟ + نه! - پس چی یاد میدن تو اون دانشگاه به شما؟ + من مخابرات می‌خونم آخه. - الان بخوایم از مخابرات خط تلفن ثابت بگیریم حدوداً چقدر درمیاد؟
omega
- آقازاده چی می‌خونن؟ + صنایع غذایی می‌خونن با اجازه‌تون. - به‌به!... پس دستپخت‌شون خوردن داره! + وای اخترجون نگو، به پای دستپخت شما که نمی‌رسه. - نه اکرم‌جون. بالاخره دارن درسش رو می‌خونن. (افتادن آقازاده روی زمین و پیش‌رفتن او تا مرز سکته مغزی.)
penelope
احمدیان در یک بازه زمانی تا روز توقیف روزنامه قانون، متن‌هایش را برای انتشار در بی‌قانون (ضمیمه‌ی طنز روزنامه) برای من می‌فرستاد و اصرار داشت که ثابت کند در نوشتن طنز مهارت دارد. طبیعتاً من خیلی خوشحال می‌شدم چون می‌دیدم از من بی‌مزه‌تر هم در عالم هستی وجود دارد.
یک مشکل لاینحل، sky
از طرف دیگه به لطف خدا این روزها کمیت جای خودش رو به کیفیت داده؛ یه دونه بچه می‌آریم و تمام تمرکزمون رو روی همون یه دونه می‌ذاریم، این‌قدر تمرکز می‌کنیم که خود بچه می‌گه بابا بکشین بیرون از ورطه‌ی ما رخت خودتون رو. البته بچه غلط می‌کنه، خودش نمی‌فهمه که اِسپِشیاله و از موادی غنی‌تر و گرون‌تر نسبت به انسان‌های دیگه ساخته شده؛ یعنی این‌قدر این بچه‌ی ما تَکه که اگه ما جای دولت بودیم سه روز تعطیلی رسمی اعلام می‌کردیم به مناسبت به‌دنیا اومدنش
سیّد جواد
در غرب افرادی پیدا می‌شن که نسبت به بچه‌شون کاملاً بی‌عاطفه و بی‌فکرن. نمونه‌اش همین مارک زاکربرگ که وقتی بچه‌اش به‌دنیا اومد، ۹۹ درصد سهامش تو فیس‌بوک رو، که معادل ۴۵ میلیارد دلاره، صرف امور خیریه کرد. واقعاً برات متأسفیم زاکربرگ! به‌جای اینکه مثل ما بهتررررین مراسم رو بگیری و بهتررررین سیسمونی رو بکنی تو چِش و چال صاحاب ایکبیری توئیتر و مؤسسِ کچلِ اینستاگرام ۴۵ میلیااااارد دلاااار میدی به بدبخت و بیچاره‌ها؟ جای برگزاری جشن اولین ادرار و اولین باد معده و دندون‌فِشون و ختنه‌سورون، پولت رو ریختی دور؟
سیّد جواد
صبح بیدار می‌شد و تِکستی با این محتوا که «امروز هفته‌ی بهترین دوسته؛ این قلب زیبا رو برای صدوپنجاه تا از دوستای خوبت بفرست» رو برای ۱۵۰ نفر می‌فرستاد. واقعاً کاری به این ندارم که امروز (!) چه‌طوری می‌تونه بهترین هفته‌ی فلان چیز باشه، به این هم کاری ندارم که صدوپنجاه نفر چه‌طوری می‌تونن بهترین دوست آدم باشن همزمان، فقط پدر من، چرا اصرار داری به این پیام‌ها جامه‌ی عمل بپوشونی؟ مگه فریضه‌ی الهیه؟
سیّد جواد

حجم

۳۵۹٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۷۲ صفحه

حجم

۳۵۹٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۷۲ صفحه

قیمت:
۱۶,۲۰۰
تومان