بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب خون مباح کلمات | طاقچه
تصویر جلد کتاب خون مباح کلمات

بریده‌هایی از کتاب خون مباح کلمات

نویسنده:مصطفی مستور
انتشارات:نشر مرکز
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۰از ۲ رأی
۳٫۰
(۲)
ظهر با زنبیلی از شور و بی‌تابی و نوسان‌های کوتاه عشق و سبدی از کلمات سرخ و سبز قلم و کاغذ آوردم و نشستم زیر چنار حیاط زیر نگاه‌های حسود توکا و فاخته و چکاوک و طوطی و حوری و مهناز و نرگس و تمام دختران شهر برای نوشتن شعری دربارهٔ تو که پدرم از پشت پنجره جیغ کشید: «آهای حیوون! داری چه غلطی می‌کنی اون‌جا؟ برو چندتا نون بگیر!»
کاربر ۴۳۸۳۱۲۹
این چشم‌های نازنینِ خیس که بی‌هیچ چشم‌داشتی در چشم‌برهم‌زدنی دریا دریا شفقت بر روحی به زانو درآمده هبه می‌کنند،
کاربر ۴۳۸۳۱۲۹
این چشم‌های نازنینِ خیس که بی‌هیچ چشم‌داشتی در چشم‌برهم‌زدنی دریا دریا شفقت بر روحی به زانو درآمده هبه می‌کنند،
کاربر ۴۳۸۳۱۲۹

حجم

۲۰٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۵۳ صفحه

حجم

۲۰٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۵۳ صفحه

قیمت:
۴۵,۰۰۰
۲۲,۵۰۰
۵۰%
تومان