![تصویر جلد کتاب شفق در خم جاده بی رهگذر](https://img.taaghche.com/frontCover/219235.jpg?w=200)
بریدههایی از کتاب شفق در خم جاده بی رهگذر
۱٫۰
(۱)
آدم هیچوقت نمیفهمد هویت و شخصیتش کِی دارد سروشکل میگیرد.
چڪاوڪ
دوست داشتم همهچیز همانطور که هست بماند، چون این هم میل مشترکِ آدمهایی است که همهچیزشان را باختهاند، رگوریشهشان را، توانِ زایشِ دوبارهشان را. شاید حرکت کنند، اینجا و آنجا بروند، بکوچند، آواره باشند، اما در همان حالِ گذار هم دچار یکجور سکونند؛ دقیقاً چون ریشه در جایی ندارند، پس تحرّکی هم به آن معنا ندارند، از تغییر واهمه دارند، و عوض آنکه در جستوجوی خاک باشند، به هر چیزی تکیه میکنند. تبعیدی خانه و کاشانهاش را از دست داده که هیچ، یافتنِ جایی دیگر هم در توانش نیست، راستش اصلاً فکرش را نمیتواند بکند. بعضیهاشان که مفهوم خانه و آشیانه را هم از یاد بردهاند؛ سعی میکنند معنا و مفهوم خانه و وطن را با جا و مکانِ تازهشان ازنو بسازند، درست بهسان عاشقِ وانهادهای که عشقِ تازه را بر ویرانههای عشقِ قبلی بنا میکند. بعضی آدمها تبعید را با خود میکشند و میآورند و هر جا که باشند بر سرِ خود آوار میکنند.
چڪاوڪ
امیلی دیکنسون میگوید هیچ کشتیای نمیتواند مثل کتاب آدمی را راهیِ سرزمینهای دور کند.
چڪاوڪ
مقولههای خیالین ـچه آنهایی که محتملند، چه آنهایی که به خیالمان راه میبرند، و چه آنهایی که به یاد میآوریمشانـــ به صرفِ غیرواقعی بودن از خیالمان محو نمیشوند. میشود که آدمی با فانتزیهایش دمخور شود، هرچند فانتزیهایی که از پستوی خاطر و حافظه احضار شوند همچون رخدادههای حقیقیِ گذشته به همان گذشته تعلق دارند.
چڪاوڪ
ما رهگذرانِ دائمیِ دالانهای ذهن و خاطراتیم.
چڪاوڪ
در ازدسترفتنِ چیزهای کوچک انگار نشانی از دگرجاییِ خودم میدیدم، وضعی ناپایا. نگاهِ انسانِ تبعیدی به تغییر مثل نگاهش به زمان، خاطره، خود، عشق، ترس، و زیباییست: همساز با تکمضرابِ تکرارشوندهٔ فقدان.
چڪاوڪ
گاهی آدم وقتی میفهمد همانجای پارسالی گم شده بهطرز عجیبی دیگر آنچنان احساس غریبی نمیکند. شاید هرگز خودت را پیدا نکنی؛ اما قشنگ به خاطر داری چطور دنبالِ خودت میگشتی؛ این خودش یکجور تسلّای خاطری است.
چڪاوڪ
یافتنِ بدیل از یافتنِ خودِ خانه واجبتر است، چون اگر بدیلی نباشد خانهای هم در کار نیست، حتی اگر سرانجام این قیاسکردنها را بیش از ابژهٔ قیاسشده دوست داشته باشیم. آدمی خارج از دایرهٔ تشبیه و قیاس چیزی را نمیتواند احساس کند.
چڪاوڪ
امیلی دیکنسون جایی نوشته چه ارزان مرکبیست این ارابهٔ روح آدمی!
چڪاوڪ
حجم
۴۳۴٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه
حجم
۴۳۴٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه
قیمت:
۹۵,۰۰۰
تومان