بریدههایی از کتاب هوری: زندگینامه و خاطرات سردار شهید علی هاشمی
۴٫۸
(۵۳)
از دیگر فعالیتهای علی این بود که روی درب خانه تابلویی زده بود. رویش نوشت:
«تقویتی درس زبان، در مسجد امام علی (ع)، ساعت دو تا چهار، ساعتی ده تا صلوات، قبولی با خدا».
الحمدالله علی کل حال
یک بار برای مدرسهاش کُت خریدم، اما علی آن را نپوشید! به من گفت: «مادر برایم لباس معمولی بخر، در مدرسه بعضی از بچهها یتیم هستند، خیلیها فقیرند؛ دلم نمیآید من لباس نو بپوشم و آنها ...».
الحمدالله علی کل حال
معتقدم علی هاشمی بن بست شکن جنگ است.
با جرئت میگویم فتح فاو مدیون زحمات علی هاشمی گمنام است. پس از عملیات، علی هیچ ادعایی نکرد و صدایی از او در نیامد. انگار اصلاً نقشی نداشته است!
homa51
...اما خانوادهی شهید بداند که هنوز یاران و همرزمان شهدا، ضربهی قاطع خود را بر دشمن وارد نکردهاند، ولی مطمئن باشید در آیندهای بسیاربسیار نزدیک این ضربهی قاطع بر دشمن وارد خواهد شد.
آنهایی که از کاروان امام حسین (ع) عقب افتادند و به هر بهانهی دنیوی عقب ماندند، اینها باید کمر همت ببندند. امروز موقع پیوستن به کاروان امام حسین (ع) است. مردان حق باید سرازیر شوند و کار را یکسره کنند...
mosafer
رشتهی پزشکی قبول شد.
این نشان میداد که نبوغ او در کار جنگ بیدلیل نیست. علی آقا انسان با استعدادی بود.
اما به خاطر انقلاب و جنگ دانشگاه را رها کرد! میگفت میمانم و برای اسلام دفاع میکنم. همیشه در زندگیاش اولویتها را به خوبی میشناخت.
zahraami
فرماندهای که دهها یگان را رهبری میکند، آبگرمکن خانهاش امانت است!
erfan
لطفا نسخه کامل کتاب را خریداری کنید.
الحمدالله علی کل حال
در خیبر بعضی را تشنگی به شهادت رساند. بچهها در پشت بیسیم میگفتند که کار ما تمام است. بسیجیها میگفتند؛ ما دیگر کارمان تمام است، یک فشنگ بیشتر نداریم. این را هم شلیک میکنیم و بعد به شهادت میرسیم. چون عراقیها چند قدمی ما هستند. سلام ما را به امام برسانید.
mosafer
آن موقع که بیشتر جوانها، هنرپیشهها را الگو قرار میدادند، علی الگویش را اهل بیت: میدانست.
shariaty
از دیگر فعالیتهای علی این بود که روی درب خانه تابلویی زده بود. رویش نوشت:
«تقویتی درس زبان، در مسجد امام علی (ع)، ساعت دو تا چهار، ساعتی ده تا صلوات، قبولی با خدا».
zahra.n
تا دل با خدا رفیق نشده باشد، نمیتواند آنچه نادیدنی است ببیند.
الهم صلی علی محمدوآل محمدوعجل فرجهم
روحالله عزیز فرموده: «پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به این مملکت آسیبی نرسد».
erfan
عاشقانه باز امشب میزند نی زار، زار
میزند از دست این دنیای ناهنجار، جار
لشکر نیزار پیش قامتش صف بستهاند
عشق خود را میزند در محضر سردار، دار
shariaty
شهادت مزد مردانی است که با خدا معامله میکنند و در راه او گام برمیدارند.
الهم صلی علی محمدوآل محمدوعجل فرجهم
علی هاشمی سرداری بینظیر است؛ اینکه دربارهی شهادتِ شخصی در این رتبهی فرماندهی، سالها سکوت شود، اینکه نتوانی اعلام کنی که او شهید شده، نتوانی مراسمی برای او برگزار کنی، اینکه خیلی از دلسوختگان انقلاب حتی او را نشناسند، اینها همه درد است و برای علی، مظلومیت.
خادم المهدی
شهیده گمنام ولایت
حضرت صدیقه طاهره (س)
و همهی شهدایی که گمنامی را به نشانهی ارادت به مادرشان انتخاب کردند.
shariaty
دل با خدا رفیق نشده باشد، نمیتواند آنچه نادیدنی است ببیند.
الهم صلی علی محمدوآل محمدوعجل فرجهم
هنوز بیست سال بیشتر نداشت که فرماندهی یک تیپ رزمی را بر عهده گرفت.
shariaty
از همان کودکی نمازش را میخواند و اهل روزه گرفتن بود.
shariaty
او رهبر همهی بچههای محل بود؛ محلهای شلوغ که صدها نوجوان داشت. کسانی که اکنون بیشتر آنها در کنار او در بهشتآباد اهواز آرمیدهاند.
shariaty
شخصیت انقلابی علی در مسجد شکل گرفت.
shariaty
بسیجیها میگفتند؛ ما دیگر کارمان تمام است، یک فشنگ بیشتر نداریم. این را هم شلیک میکنیم و بعد به شهادت میرسیم. چون عراقیها چند قدمی ما هستند. سلام ما را به امام برسانید. دنیا که میبیند که این چنین جوانهایی در این مملکت است، طبیعتاً باید بلرزد.
Zeinab
همیشه میگفت: «توصیه میکنم خونسرد و با تقوا باشید، خدا را مد نظر بگیرید».
آیه
چند روز بعد نتایج کنکور دانشگاهها آمد. جالب بود، علی آقا در دانشگاه مشهد رشتهی پزشکی قبول شد.
این نشان میداد که نبوغ او در کار جنگ بیدلیل نیست. علی آقا انسان با استعدادی بود.
اما به خاطر انقلاب و جنگ دانشگاه را رها کرد! میگفت میمانم و برای اسلام دفاع میکنم. همیشه در زندگیاش اولویتها را به خوبی میشناخت. علی آقا مرد انجام تکلیف بود.
آیه
با اینکه شرایط سخت بود، اما در چهرهی علی آرامش موج میزد. اینطوری بچهها بادیدن او جان تازهای میگرفتند.
آیه
«نگران نباش؛ خدا پشتیبان ماست».
تائب
که روحالله عزیز فرموده: «پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به این مملکت آسیبی نرسد».
تائب
واقعاً آن زمان مردم خیلی فقیر بودند. بارها میشد که زن همسایه من را صدا میزد و میگفت: ننه علی، پولی داری بهم قرض بدی؟
میپرسیدم برای چه میخوای؟ زن همسایه صدایش را پایین میآورد و آهسته میگفت: «بچههام گرسنهاند، خرج دارند، لازم دارم ...».
تائب
چند روز بعد نتایج کنکور دانشگاهها آمد. جالب بود، علی آقا در دانشگاه مشهد رشتهی پزشکی قبول شد.
این نشان میداد که نبوغ او در کار جنگ بیدلیل نیست. علی آقا انسان با استعدادی بود.
اما به خاطر انقلاب و جنگ دانشگاه را رها کرد! میگفت میمانم و برای اسلام دفاع میکنم. همیشه در زندگیاش اولویتها را به خوبی میشناخت. علی آقا مرد انجام تکلیف بود.
تائب
یادم هست که سالها بعد، حاج علی در میان رزمندگان مشغول سخنرانی بود. آنجا گفت: چرا برخی میگویند که جنگ در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ آغاز شد؟
ما از هشت ماه قبل از آن در خوزستان مشغول جنگ بودیم. ما ۱۶۰ شهید قبل از ۳۱ شهریور تقدیم کردیم! چند پاسگاه ما تصرف شد و تعدادی اسیر دادیم و...
نور
حجم
۲٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۳۰۴ صفحه
حجم
۲٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۳۰۴ صفحه
قیمت:
۱۵,۰۰۰
تومان