زرتشت در برابر تلف شدن نابهنگام به نوع کاملاً متفاوتی از مرگ استناد میکند. او مینویسد: «بسیاری چه دیر میمیرند و اندکی چه زود! اما [تو] بهنگام بمیر! این آموزهای است هنوز با طنینی ناآشنا؛ بهنگام بمیر! زرتشت چنین میآموزاند. بهراستی، آن که بهنگام نمیزید چگونه بهنگام تواند مُرد؟»
Sanaz12
زندگیاش توالی پیوستهای از احساسات است که هیچچیزی آنها را به هم وصل نمیکند.
haniy Kia
به دلیل فقدان توقف، زندگی امروزه بهسختی ضرباهنگ خود را پیدا میکند. آشفتگی زمانی باعث میشود که زندگی از حالت تعادل خارج شود. زندگی در حال چرخ زدن به اینسو و آنسوست. دیگر هیچ ضرباهنگِ پایدار اجتماعیای برای رهایی ما وجود ندارد تا زمان فردیمان را مدیریت کنیم. بیشتر آدمها قادر نیستند که به ابتکار خود زمان خود را مدیریت کنند. تنوع و کثرت روزافزون توالیهای زمانی فشار طاقتفرسایی بر فرد وارد میآورد و او را بیشازحد هیجانزده میکند. فقدان دستورالعملهای زمانیِ از پیش تعیینشده منجر به آزادی بیشتر نمیشود، بلکه به بیجهت بودن میانجامد.
haniy Kia