بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سنگ اقبال | طاقچه
تصویر جلد کتاب سنگ اقبال

بریده‌هایی از کتاب سنگ اقبال

نویسنده:مجید قیصری
انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۲.۵از ۴ رأی
۲٫۵
(۴)
مگه شما برای به دنیا اومدن درخواست داده بودید؟ مگه کسی از شما پرسید می‌خواید به این دنیا بیاید یا نه؟ تمام حکمت دنیا تو این ندونستنه. کاین آمدن و رفتنم از بهر چه بود.»
سپیده اسکندری
«راسته بچه‌ها رو برده‌ای جلو رودخونه و گفته‌ای نیم‌ساعت به آب نگاه کنند؟ من که باورم نمی‌شه. باورم می‌شه، اما از شما بعیده؛ این بچه‌ها توی کوه‌وکمر بزرگ شده‌ند. چی می‌خواستی نشون‌شون بدی؟» معلم گفت «خودتون گفتید، نگاه کردن.» «یعنی رودخونه رو تا حالا ندیده‌ند؟» «چرا. عادت کرده‌ند به دیدن. می‌خواستم با جزئیات ببینند! جزئیات رو کسی یاد ما نداده.»
نفس
این عالم هزارِش ماتم و یه شب عروسیه.»
سپیده اسکندری
زندگی در چهاردیوار زندگی در غبار بود؛ عین ماهی که آب را نمی‌بیند، اهالی دیگر غبار را نمی‌دیدند و حرفی از غبار نمی‌زدند
فقیر
«مهم‌تر از دیدن این بود که این‌بار جوی آب رو فقط برای آب نبینند؛ به جوی آب به شکل دیگه‌ای نگاه کنند. به رگ‌های زمین، به شیارهایی که روی زمین افتاده و شریان زندگی زمینه. آب فقط برای خوردن نیست. همین‌طور سنگ یا علف. رازی تو دل هر کدوم از این‌هاست.»
فقیر
خبری از رنگ و شادی و شال نبود. همان‌طور که حدس می‌زد، رنگ و زن را در پستو می‌گذاشتند
شاهدخت
پدرم همیشه می‌گفت فدیه که می‌دی باید بهترین باشه.»
سپیده اسکندری
ذهن شما شهری‌ها خیلی ساده‌ست. عادت‌تون داده‌ند به قانون و رسم‌ورسوماتی که پشتش تجربه و سابقه نیست. ما کوهی‌ها هر رسمی رو چندین سال امتحان می‌کنیم؛ نسل در نسل. وقتی جواب‌مون رو داد، چه می‌کنیم؟ بله، به اون دل می‌بندیم و دیگه می‌شه جزئی از وجودمون.»
سپیده اسکندری
آدمی که بلندپروازی نداشته باشه چه کنه؟ خیالِ بزرگه که آدم رو بزرگ می‌کنه.
سپیده اسکندری
بچه‌ها بازی رو کاروبارشون می‌دونند و قصه رو حقیقت. ما با قصه زنده‌یم. هیچ بزرگی رو پیدا نمی‌کنید که قصه‌گو نباشه و با قصه زندگی نکنه، مگر اون‌که مرده باشه.» «کلمه که مزخرف نمی‌شه. کلمه بار داره. قصه قصه‌ست و حقیقت حقیقت.» «قصه‌ها حقیقت رو بیان می‌کنند به زبان کودکانه. البته همهٔ قصه‌ها برای بچه‌ها نیست، قصه‌های بچه‌ها برای خواب کردن‌شونه، ولی بزرگان حکمت رو در قالب قصه بیان می‌کردند. این‌ها رو شما بهتر از من می‌دونید.
سپیده اسکندری
همه فکر می‌کنند می‌دونند معصیت چیه، ولی نمی‌دونند. معصیت یعنی کاری کنی که نظم دنیا به هم بخوره. وقتی یه نفر دزدی می‌کنه، چند نفر به دردسر می‌افتند؟ خیلی‌ها.
سپیده اسکندری

حجم

۲۲۴٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۱۹ صفحه

حجم

۲۲۴٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۱۹ صفحه

قیمت:
۷۸,۰۰۰
تومان