بریدههایی از کتاب زن (فاطمه فاطمه است)
۴٫۱
(۱۳۴)
حضرت علی (ع) میفرماید: برای به وجود آمدن ظلم دو نفر مسئولاند: یکی ظالم است و یکی آن که ظلم را میپذیرد. با همکاری این دو است که ظلم پدید میآید، وگرنه ظلم یکطرفه نمیتواند وجود بیابد
F313
«علی» بر «محمد» اضافه نشده است. علی را گرفتهایم تا محمد را گم نکنیم.
میـمْ.سَتّـ'ارے
هیچ مذهبی، تاریخی و ملتی چنین خانوادهای ندارد. «خانوادهای که در آن پدر، علی است و مادر، فاطمه و پسر، حسین و دختر، زینب»
F313
وقتی یک روح از سطح زمان خویش بیشتر اوج میگیرد و از ظرف تحمل مردم زمان بیشتر رشد میکند، تنها میشود.
javad hedayati
فراموش نکنیم که: نخستین کسی که بر سرگذشت حسین بزرگ گریست، عمر سعد بود و نخستین کسی که بر اینگونه «گریه بر حسین» ملامت کرد، شخص زینب بزرگ! و بد نیست بدانید که نخستین مجلس عزاداری، در دربار یزید!
F313
این بود که کار معرفی اهل بیت و تبلیغ دین و تعلیم حقایق اسلام را بیشتر «رفوزههای مدارس قدیمه» بر عهده گرفتند. بدین صورت که گروهی جوان برای تحصیل علوم اسلامی (و بیشتر فقه) وارد مدرسه میشدند، با استعدادها و زحمتکشها «فقیه» میشدند و «مجتهد» و عملاً در حوزهٔ درس و تعلیم طلاّب محبوس و از عوام به دور. و آنهایی که موفق نمیشدند درس حسابی بخوانند، هوش و استعداد و همتی نداشتند، اما در عوض آواز گرمی و احیاناً هنر بیانی داشتند، ناچار به ترویج و تبلیغ حقایق دین در جامعه میپرداختند. و دسته سوم، آنها که نه آن را داشتند و نه این را، نه علمی داشتند و نه لااقل هنری و صدای گرمی، راه سومی را انتخاب میکردند و گنگ میشدند و میزدند به در «قدس»... و اتفاقاً هم از مجتهد جلو میزدند و هم از مبلغ.
k.t
خوب فهمیدن کلید نجات همه ماست؛ و از جمله خوب فهمیدن فاطمه
F313
مصلحت! تیغی که همواره زرنگها با آن حقیقت را ذبح میکردهاند؛ ذبح شرعی!
F313
«این بانکها که رباخواران قانونیاند!
F313
«پیغمبر چهره و دو دست فاطمه را بوسه میداد
F313
وقتی یک روح از سطح زمان خویش بیشتر اوج میگیرد و از ظرف تحمل مردم زمان بیشتر رشد میکند، تنها میشود.
داریوش اعتماد
خواستم بگویم فاطمه دختر خدیجه بزرگ است؛ دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم که فاطمه دختر محمد (ص) است؛ دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم که فاطمه همسر علی است؛ دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم که فاطمه مادر حسنین است؛ دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم که فاطمه مادر زینب است؛ باز دیدم که فاطمه نیست.
نه، اینها همه هست و این همه فاطمه نیست.
فاطمه، فاطمه است.
javad hedayati
حضرت علی (ع) میفرماید: برای به وجود آمدن ظلم دو نفر مسئولاند: یکی ظالم است و یکی آن که ظلم را میپذیرد. با همکاری این دو است که ظلم پدید میآید، وگرنه ظلم یکطرفه نمیتواند وجود بیابد. ظالم در هوا نمیتواند ظلم کند. ظلم تکه آهنی است که در زیر چکش ستمگر و سندان ستمپذیر شکل میگیرد.
javad hedayati
در جامعهای که ننگِ دختر بودن را تنها زنده به گور کردنش پاک میکرد و بهترین دامادی که هر پدری آرزو میکرد نامش «قبر» بود و محمد میدانست که دست تقدیر با او چه کرده است؛ و فاطمه نیز میدانست که کیست. این است که تاریخ از رفتار محمد با دختر کوچکش فاطمه در شگفت است و از نوع سخن گفتنش با او و ستایشهای غیرعادیاش از او
F313
یک جمله از سخنانشان را نمیداند و یک خط از شرح حالشان نخوانده است و فاطمه را فقط کنار در خانهاش، در لحظهای که در به پهلویش میخورد به یاد میآورد
F313
در جامعه متجدد ما، شبهفرنگیهایی ساخته شدهاند و میشوند که به فرنگی شبیه نیستند و اروپاییمآبهایی که نمونهاش را هم در اروپا کسی ندیده است.
F313
دستور داد تا «قلم و لوح بیاورند تا چیزی بنویسم که بعد از من گمراه نشوید.» هیاهو کردند؛ نگذاشتند. گفتند او هذیان میگوید. گفتند کتاب خدا هست، نیازی به نوشتن نیست
F313
کسی که عاشق است و از معشوقش دور افتاده است و یا عزادار است و مرگ عزیزی قلبش را میسوزاند، میگرید، غمگین است. هرگاه دلش یاد او میکند و زبانش سخن از او میگوید و روحش آتش میگیرد و چهرهاش برمیافروزد، چشمش نیز با او همدردی میکند، یعنی اشک میریزد، اشک میجوشد و این حالات همه نشانههای لطیف و صریح ایمان عمیق و عشق راستین اویند.
⠀⠀⠀
حادترین سؤالی که برای «زن آگاه» در این عصر مطرح است، این است که: «چگونه باید بود؟» زیرا میداند که بدانگونه که «هست» نمیماند و نمیتواند بماند و نمیگذارندش که بماند و از سویی، ماسک نوی را که میخواهند بر چهرهٔ قدیمش بزنند، نمیخواهد بپذیرد
hale
«علی» بر «محمد» اضافه نشده است. علی را گرفتهایم تا محمد را گم نکنیم.
ztajik
مردم ما همواره از فاطمه دم میزنند. هر سال دههها برایش میگریند. صدها هزار دوره و مجلس و منبر روضه و جشن و عزا به خاطرش بر پا میکنند و مدح و ثناها و تعظیم و تجلیلها و نقل کرامات و خوارق عادات و گریهها و ذکر مصیبتها و لعن و نفرینها بر کسی که وی را آزار کرده است... و با این همه چهرهٔ روشن او شناخته نیست و تنها چیزی که مردم ما از این شخصیت مقدس و بزرگ میدانند، این چند قلم تکرار مکررات نسل اندر نسل و قرن اندر قرن است که شب و روز و در تمامی سال و سراسر عمر واگو میشود
Iman Totonchi
محمد از هشت سالگی تا بیستوپنج سالگی در خانه علی بزرگ شده است و علی نیز از طفولیت تا بیستوپنج سالگی در خانه محمد بزرگ شده است
F313
علی دفن پیغمبر را پایان داده است و اصحاب بزرگ نیز دفن حق او را
F313
ما مسلمانیم. زن جامعه ما ـ که میخواهد به سرحد استقلال و انتخاب خویش برسد ـ وابسته به یک تاریخ، فرهنگ، مذهب و جامعهای است که روح و سرمایهاش را از اسلام گرفته است؛
دلتنگِ ماه
«قدیمی بودن» را با «مذهبی بودن» یکی میگیرند و در نتیجه «تغییر» را، به هر شکلی و در هر چیزی، حتی لباس و آرایش، «کفر» میشمارند و محافظهکاری و سنتپرستی و کهنگی و فرار از نوآوری و بیزاری از تحول و تجدد را که ناشی از روح و بینش «تسلیم» است، با «اسلام» اشتباه میکنند. و از جمله زن را، در هر وضعی و حالی که اکنون هست ـ به دلیل این که از قدیم بوده و به این علت که به آن خو گرفتهاند و آن را میپسندند و یا مصالحشان با آن منطبق است ـ میکوشند تا همین جور بماند، برای ابد بماند و میگویند اسلام همینجوری خواسته است و دین همین «شکل» را وضع کرده و تا قیام قیامت باید به همین شکل بماند. و دنیا عوض میشود و همه چیز تغییر میکند و حتی خود آقا عوض شده و آقازاده هم همینطور، اما زن شکلش باید ثابت بماند و اصلاً پیغمبر خاتم، زن را به همین شکل و شمایلی که حاجیآقا خوشش میآید قالبریزی کرده است...
javad hedayati
متأسفانه آن گرفتاری که ما داریم، این است که الان مسائل اسلامی و قوانین اسلامی در جامعه اسلامی، غالباً به شکلی عملی میشود که زشت است و غیرقابل دفاع است و در ذهن روشنفکر، متهم است
F313
خواستم به توصیف تحلیلی از «شخصیت» حضرت فاطمه اکتفا کنم. دیدم که کتابخوانان و روشنفکران ما «شرح حال» وی را نمیدانند و حتی مردم مذهبی ما از او جز «ناله» نشنیدهاند.
zahra.m
اشک هیچ اثر شیمیایی بر روی گناهان آدمی نخواهد داشت اگر بر شعور و شناخت و سرشت او اثر نکند.
سعید
در جامعه ما، زن به سرعت عوض میشود. جبر زمان و دست دستگاه ـ هر دو ـ او را از «آنچه هست» دور میسازند و همه خصوصیات و ارزشهای قدیمش را از او میگیرند تا از او موجودی بسازند که «میخواهند» و «میسازند» و میبینیم که «ساختهاند»!
آنارا
دین، دین نجات و مذهب، مذهب عدالت و روشنفکر، مسئول و مردم، مؤمن. پس مقصر کیست؟ در یک کلمه: عالِم!
چرا؟ زیرا که علت اصلی عقیمماندن ایمان ما به اسلام محمد و راه علی و کار حسین، این است که اینها را نمیشناسیم؛ به اینها «عشق» داریم، اما «شعور» نداریم. محبت هست و معرفت نیست. راز این معما، که این دین حیاتبخش به ما حیات نمیبخشد، این است که مردم ما به آن ایمان دارند، اما آگاهی ندارند. که باید این آگاهی را میداد؟ عالِم.
javad hedayati
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۳۲۶ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۳۲۶ صفحه
قیمت:
۵۲,۰۰۰
۲۶,۰۰۰۵۰%
تومان