بریدههایی از کتاب آکواریوم های پیونگ یانگ
۴٫۳
(۱۸۴)
معلمهایمان معمولا با زشتترین و توهینآمیزترین شکل ممکن با ما رفتار میکردند. آنها به جای اینکه دانشآموزان را به اسم کوچک یا به اسم خانوادگیشان صدا کنند، از عباراتی مثل این استفاده میکردند: «هی، تویی که عقب کلاس تمرگیدی! هِی با توام، احمق ردیف سوم! هی، حرامزاده!»
ــسیّدحجّتـــ
اضافه شدن اندکی هیجان به زندگیمان چیز بدی نیست.
🌱ehsan
آنها چیزی نداشتند از دست بدهند بجز زنجیرهای پاهایشان. در زندگیای اینچنین تلخ و سیاه، مرگ بهترین حادثهای بود که امکان داشت رخ بدهد.
جواد
در کره شمالی همه خبرها و حوادث باید ابتدا از فیلتر حزب بگذرد
negar shojai
امپراتوری ژاپن در پی بمباران اتمی دو شهر هیروشیما و ناکازاکی توسط آمریکاییها، سقوط کرد و به این ترتیب کره از یوغ استعمار ژاپن آزاد شد.
ــسیّدحجّتـــ
زندانیان اصلاحناپذیر بهترین افراد برای کار در مراکز حساس نظامیاند زیرا این افراد رازهای نظامی کشور را همراه خود به گور خواهند برد.
ــسیّدحجّتـــ
اما مادربزرگ جور دیگری واکنش نشان میداد. او که وانمود میکرد هنوز به بهبود اوضاع کشور امیدوار است، به شدت با هر گونه ابراز انتقاد غیر مستقیم در باره کیم ایلسونگ مخالفت میکرد. ذهن مادربزرگ آکنده از حرفها و اندیشههای کلیشهای بود. ایدئولوژی کمونیستی حاکم این حرفها را در ذهن مادربزرگ جا داده بود. او هرگاه که با پرسشهای ناراحتکننده بچههایش مواجه میشد، بدون لحظهای تردید جوابهایی تند و از پیش آماده شده را تحویل آنها میداد
مونا رجبعلیان
بنا به یک سنت کنفسیوسی که به نوعی تا دوران حاضر نیز تداوم یافته، یک زن ازدواج کرده حتا اگر از شوهرش هم جدا شود یا طلاق بگیرد، باز باید نزد خانواده شوهرش باقی بماند و با آنها زندگی کند. چنین زنی اگر تلاش کند که نزد والدین خودش بازگردد به احتمال بسیار زیاد مورد پذیرش آنها قرار نخواهد گرفت.
نیما اکبرخانی
این کارخانه سه نوع نوشیدنی الکلی تولید میکرد. دو نوع اول را از دانههای ذرت و میوههای بلوط میگرفتند که مخصوص صادرات بود. اما برای ساختن نوشیدنی نوع سوم، از زهرِ مار نیز استفاده میکردند. اضافه کردن زهر مار به الکل عمدتآ برای خوشایند نگهبانها، که مصرفکننده اصلی این نوع نوشابه بودند، صورت میگرفت. روش کار این طوری بود که اول مارها را میگرفتند و بعد یک ماه آنها را در جایی بدون غذا نگهداری میکردند. گرسنگی باعث میشد سمی بودن زهر مارها برطرف شود. سپس این زهر غیر سمی و غیر مرگبار را از مارها میگرفتند و به الکلِ در حال آماده شدن اضافه میکردند. تا جایی که به خاطر میآورم این نوشابه هیچ اسم رسمیای نداشت. زندانیان اردوگاه به آن «یودوک سول» (که ترجمهاش میشود «الکلِ یودوک») یا «کنیاک مار» میگفتند.
نیما اکبرخانی
موشکهای تولیدی این کشور به برخی از کشورهای خاورمیانه فروخته میشود. جدیدترین موشک دوربُرد کره شمالی به زودی ظرفیت این را پیدا خواهد کرد که سواحل غربی ایالات متحده آمریکا را هدف قرار بدهد.
ــسیّدحجّتـــ
بدبختترین بردهها آن بردهای است که سرنوشت خود را پذیرفته و با آن کنار آمده است.
بابایِ نهال
افراد بزرگسال، یا بهتر بگویم افراد پانزدهسال به بالا، ملزم به شرکت در مراسم اعدام در ملأعام بودند. من ترجیح میدادم به نحوی از حضور در این مراسم شانه خالی کنم.
جواد
. نظامِ به شدت دیوانسالارانه کره شمالی حتی قادر نبود ضروریترین نیازهای روزمره مردم را برآورده سازد: غذا به سختی تهیه میشد، پیدا کردن یک برقکار عملا ناممکن بود، دکتر در دسترس نبود و کوتاه کردن مو کار مشکلی بود چرا که آرایشگر در حکم کیمیا بود.
جواد
بدبختترین بردهها آن بردهای است که سرنوشت خود را پذیرفته و با آن کنار آمده است
tomorrow
آنها چیزی نداشتند از دست بدهند بجز زنجیرهای پاهایشان
ــسیّدحجّتـــ
زندگی در اردوگاه بسیار سخت بود. حوادث تلخ و متعددی در انتظارم بود: مرگ دوستان خوبم، بیماری مادربزرگم، سرمازدگیام، شرکت اجباریام در مراسم اعدام در ملأعام و...
Reza.golshan
تنها درسی که من از اردوگاه یودوک یاد گرفتم این بود که ظرفیت انسانها برای رذالت و پستی بیانتهاست. من در یودوک پی بردم که تمایزهای اجتماعی و تحصیلی در چنین مکانی به سرعت محو میشود
شادی
در کره شمالی، رادیو و تلویزیون دولتی، روزنامهها، مدارس و حتا کتابهای مصور کودکان صرفآ پر از نفرتپراکنی است؛ نفرت از دشمنان امپریالیستی، دشمنان طبقاتی، دشمنان میهن، آمریکا، و خلاصه هر دشمن دیگری که بتوان تصور کرد
negar shojai
یکی از روزها وقتی به مدرسه رسیدم تازه یادم افتاد که معلم کلاسمان («گراز وحشی») قصد دارد امروز بچهها را به «اتاق کیم ایلسونگ» ببرد. پوشیدن جورابهای مخصوص را پاک فراموش کرده بودم. جورابهایی که آن روز به پا داشتم، همان جورابهای پاره پوره و پر از سوراخی بود که مادربزرگ برایم وصله پینه زده بود. بدون اغراق روی هر لنگه این جورابها حداقل شش تا هفت وصله به چشم میخورد. وقتی گراز وحشی با صدای بلند گفت کسانی که جورابهای مخصوصشان را به پا نکردهاند دستهایشان را بالا ببرند، من یکی نزدیک بود از شدت ترس بمیرم. خوشبختانه، من تنها نبودم. دوسوم بچهها دستهایشان را بالا برده بودند. آقامعلم به شدت عصبانی شد. او به ما دانشآموزان فراموشکار دستور داد بیرون کلاس به صف شویم و بعد شروع کرد به کتک زدن جانانه ما. گراز وحشی که پوتینهای ارتشی به پا داشت چنان لگدهای محکمی به ما میزد که نفسمان بند میآمد. ما معمولا وقت کتک خوردن، با چنان شدتی آه و ناله میکردیم که طرف دلش به حالمان بسوزد و بیش از این کتکمان نزند اما این دفعه با دفعههای قبل فرق داشت
جواد
برخی از زندانیانی که سالیان متمادی در گولاگ های شوروی زندانی بودند در خاطراتشان نوشتهاند گولاگ در حکم دانشگاه آنها بوده. اما گولاگ یا اردوگاه یودوک چنین ویژگیای برای من نداشت. تنها درسی که من از اردوگاه یودوک یاد گرفتم این بود که ظرفیت انسانها برای رذالت و پستی بیانتهاست.
ibrahim
هرگز آن کوکاکولایی را که به من تعارف کرد فراموش نخواهم کرد. اولین جرعه را که قورت دادم روحم شاد شد. تا به حال چنین چیز خنک خوشمزهای نخورده بودم.
مهدی نادریان
پدربزرگ مادریام که از اهالی بومی شهر کرهای تاگو بود، در ژاپن برای حکومت کره شمالی جاسوسی و خبرچینی میکرد. او عاقبت توسط پلیس ژاپن دستگیر شد و حین بازداشت جان سپرد. حکومت کره شمالی هم بلافاصله به او لقب «قهرمان انقلاب» داد و خانوادهاش را «خانواده قهرمان» اعلام کرد.
مونا رجبعلیان
«رفیق، عمر ما کوتاه است؛ کار چیز مهمی نیست؛ مهم این است که از زندگیات لذت ببری
بابایِ نهال
چندی پیش دیداری با یک سرباز کره شمالی داشتم. این سرباز که اخیرآ به کره جنوبی گریخت
ــسیّدحجّتـــ
بچهها احساس میکردند رژیم کره شمالی به چشم هموطن به آنها نگاه نمیکند. برخورد حکومت طوری بود که انگار این افراد مُشتی خارجی هستند؛ آن هم خارجیهایی که عامل اصلی در خراب شدن وضع کشورند.
Reza.golshan
اگر کیم جونگایل لبخند میزند به دلیل آن است که از ادامه قدرت خود و از تداوم سرکوب حقوق انسانی و بنیادی مردم کره شمالی اطمینان خاطر دارد.
sina ahmadi
فراریان کره شمالی خاصی به مذهب علاقه دارند. یکی از دلایل این علاقه، تبلیغات ضد مذهبی حکومت کره شمالی است که به جای لامذهب کردن مردم باعث علاقهمندی بیشتر آنها به دین و مذهب شده است. اما به باور من، دلیل مهمترِ ولع بیپایان مردم کره شمالی به مذهب میل ذاتی آنها به عشق، عطوفت و مهربانی است؛ چیزهایی که همیشه از آن محروم بودهاند.
sina ahmadi
با این حال آنچه بیش از همه باعث تعجبم شده بود نحوه زندگی مردم بود. هر کس آزاد بود هرطور دلش میخواهد زندگی کند. هیچ سیستمی فعالیتها و رفت و آمدهای مردم را سازماندهی نمیکرد. باید اذعان کنم وقتی برای اولین بار با چنین جامعهای مواجه شدم احساس نگرانی کردم. به خودم گفتم این سیستم نمیتواند دوام پیدا کند و در صورتی که با یک بحران روبرو شود بلافاصله متلاشی خواهد شد. بعدها متوجه شدم که این جامعه فقط ظاهرش بینظم است و اتفاقآ یک منطق قدرتمند اما پنهان بر فعالیتهای آن حاکم است. با وجودی که اصل «هرکس به فکر خویش است» در جامعه کره جنوبی حرف اول را میزند اما مردم روحیه همکاری و مساعدت جمعی دارند و به هم احترام میگذارند.
sina ahmadi
تنها درسی که من از اردوگاه یودوک یاد گرفتم این بود که ظرفیت انسانها برای رذالت و پستی بیانتهاست.
fatemeh
آنها چیزی نداشتند از دست بدهند بجز زنجیرهای پاهایشان
ケイハン
حجم
۳۳۲٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۳۴۰ صفحه
حجم
۳۳۲٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۳۴۰ صفحه
قیمت:
۱۷۰,۰۰۰
تومان