بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب پیتر پن | طاقچه
تصویر جلد کتاب پیتر پن

بریده‌هایی از کتاب پیتر پن

نویسنده:جی. ام. بری
انتشارات:نشر افق
امتیاز:
۵.۰از ۱ رأی
۵٫۰
(۱)
«چرا نمی‌توانی حالا پرواز کنی، مادر؟» «چون بزرگ شده‌ام. وقتی مردم بزرگ می‌شوند راه را فراموش می‌کنند.»
بلاتریکس لسترنج
هر بچه‌ای اولین بار که کسی با او غیرمنصفانه رفتار می‌کند تحت‌تأثیر قرار می‌گیرد. چون فکر می‌کند وقتی خودش رفتار منصفانه‌ای دارد، باید تو هم رفتار منصفانه‌ای داشته باشی. اما اگر در حقش بی‌انصافی کنی، با اینکه باز هم تو را دوست خواهد داشت، دیگر هرگز همان پسر قبلی نخواهد شد.
بلاتریکس لسترنج
«مردن ماجراجویی خیلی‌خیلی بزرگی است.»
بلاتریکس لسترنج
«ببین، وندی، وقتی اولین بچه برای اولین بار خندید، خنده‌اش هزاران تکه شد و تکه‌هایش پخش شدند و هر تکه تبدیل به یک پری شد. پری‌ها این‌جوری به وجود آمده‌اند.»
بلاتریکس لسترنج
هیچ راهی از میان آب به بهشت نمی‌رسد.
بلاتریکس لسترنج
خس‌خس‌کنان فریاد زد: «پن، تو چی و کی هستی؟» پیتر با جرئت جواب داد: «من جوانی‌ام، شادی‌ام. من پرندهٔ کوچکی‌ام که از تخمی تازه‌شکسته بیرون آمده.»
بلاتریکس لسترنج
می‌بینید؟ ما وقتی خودخواه می‌شویم، مثل بی‌رحم‌ترین موجودات دنیا یکهو می‌گذاریم و می‌رویم، درست همان‌طور که این بچه‌ها رفتند، چون کار خیلی هیجان‌انگیزی بود؛ بعد وقتی نیاز به توجه خاصی داریم دوباره برمی‌گردیم و آن وقت انتظار داریم ما را در آغوش بگیرند به‌جای اینکه کتکمان بزنند. یعنی ایمان آن‌ها به عشق مادری آن‌قدر زیاد بود که حس می‌کردند می‌توانند مدت بیشتری سنگدل بمانند.
بلاتریکس لسترنج

حجم

۱۷۹٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۳۲۰ صفحه

حجم

۱۷۹٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۳۲۰ صفحه

قیمت:
۱۵۰,۰۰۰
تومان