بریدههایی از کتاب بیچارگان
۴٫۱
(۵۷)
بهتر است یکبار دیگر و با دقت کافی این کتاب را مطالعه کنی، برایت مفید است
شیلا در جستجوی خوشبختی
وارنکا، بیپولی مرا آزار نمیدهد اما بدبختیها، نیشخندها، شوخیها و اشارات دیگران مرا میکشد.
بهنام
چه اشکالی دارد، برای خودش کار میکند
مَه
چه کسی میتواند ساعت مرگش را پیشبینی کند؟ امروز زندهایم و فردا دیگر در این جهان نیستیم!
zohrehch
آه، دوست من، بدبختی مسری است. آدمهای فقیر و غمگین باید از دیگران کنارهگیری کنند.
Babak Z
رنجهای ما پایانی ندارد، بیانتهاست!
zohrehch
انسان گاهی موجود غریبی است؛ بیهوده سخن میگوید و تا آنجا به یاوههایش ادامه میدهد که... و در پایان چه حاصل؟ هیچ، فقط مهملاتی باقی میماند که خداوند ما را از شر آن حفظ کند.
zhrrnj
از نظر اصول اخلاقی یک انسان نباید سربار دیگران باشد و من نیز سربار کسی نیستم. تکه نانی، گرچه بیات، دارم که با کار شرافتمندانه به دست میآورم و آن را با رعایت قوانین مصرف میکنم.
میـمْ.سَتّـ'ارے
وقتی فقرا از سرنوشت شوم خود شکوه میکنند ثروتمندان ناراحت میشوند و میگویند آنها مزاحم و بیملاحظهاند. آیا نالههای گرسنگان در شب خواب آنها را آشفته میکند؟
نون صات
هرگز مرتکب گناه بزرگی نشدهام. اما چه کسی است که از گناهان کوچک بری باشد؟
Faezeh.A
چرا سرنوشت باید به روی یک نفر لبخند بزند و نسبت به کودکی که در خانهای محقر متولد میشود چنین ظالم و ستمگر باشد؟
جو گُلدبِرگ
ادبیات چیز فوقالعاده خوبی است. این را پریروز از آنها آموختم. کتابها سرشار از مطالب عمیق، کمالبخش و تهذیبکننده است. ادبیات تصویر و در حقیقت آینهایست که احساسات را نشان میدهد، انتقاد میکند، آموزش میدهد و در حقیقت ثبت برگی از کتاب زندگانی است
میـمْ.سَتّـ'ارے
وارنکا! رنجهای ما پایانی ندارد، بیانتهاست!
ماکار دیووشکین
Zeinab
باید ظاهری آراسته داشته باشم، چون در مورد آدمها از روی ظاهرشان قضاوت میشود.
فاطیما
چه کسی میتواند ساعت مرگش را پیشبینی کند؟ امروز زندهایم و فردا دیگر در این جهان نیستیم!
علیرضا
وقتی آدم چیزی برای خوردن ندارد فایدۀ شرافت چیست؟ مهمتر از همهچیز پول است
جو گُلدبِرگ
چه خواهد شد؟ چه سرنوشتی انتظارم را میکشد؟ بلاتکلیفی رنجم میدهد. هیچ نمایی از آینده یا حداقل ایدۀ ضعیفی از آنچه روی خواهد داد وجود ندارد. گذشتهام چنان وحشتانگیز است که یادآوری آن قلبم را میشکند. تا پایان عمر از نامردمانی که زندگیم را به تباهی کشیدهاند گله خواهم داشت.
شیلا در جستجوی خوشبختی
همیشه دردها پشت سر هم میآیند
محمد جواد
این چیزها برایم مهم نیست. حتی میتوانم بدون کت و با پای برهنه در یخبندان راه بروم. تحمل میکنم، همه چیز را تاب میآورم، چه اهمیتی دارد؟ من فقط یک مرد حقیر و عادی هستم ولی مردم چه میگویند؟ اگر دشمنانم مرا بدون کت ببینند چه کلمات رکیکی بر زبان میآورند. اصلاً شاید به همین دلیل است که انسان کت و چکمه میپوشد. وارنکا، شاید از این نوشته متوجه شده باشی که چکمهها برای حفظ آبرو و حیثیت من لازم است. انسان با چکمههای پاره خود و دیگران را از دست میدهد. عزیزم، باور کن حقیقت دارد. این را طی سالیان بسیار تجربه کردهام
Zeinab
وارنکا! رنجهای ما پایانی ندارد، بیانتهاست!
فاطیما
چه خواهد شد؟ چه سرنوشتی انتظارم را میکشد؟ بلاتکلیفی رنجم میدهد.
Saeid Ghorbani
امروز روز کسلکننده و غمگین و ناگواری بود؛ مثل دیگر روزهای زندگی.
Saeid Ghorbani
به جای نوشتن باید صورتم را اصلاح کنم. باید ظاهری آراسته داشته باشم، چون در مورد آدمها از روی ظاهرشان قضاوت میشود.
zohrehch
آه خدایا، چقدر فقر انسان را حقیر و پست میکند.
جو گُلدبِرگ
عزیزم میبینی، برای آنها کوچکترین ارزشی ندارم، مثل زیلوی زیر کفش که فقط پاهایشان را با آن پاک میکنند. وارنکا، بیپولی مرا آزار نمیدهد اما بدبختیها، نیشخندها، شوخیها و اشارات دیگران مرا میکشد.
Zeinab
عزیز دلم، تو چرا باید اینقدر بدبختی بکشی، مگر چه چیزی از آنها کم داری؟ تو خیلی مهربان و زیبا و فهمیده هستی پس چرا باید سهمی از زندگی نداشته باشی؟ چرا آدمهای خوب باید در سختی و بدبختی زندگی را بگذرانند؟ خوشبختی خود به خود سر راه عدۀ دیگری ظاهر میشود. عزیزم میدانم با گفتن این حرفها نباید ذهنم را درگیر کنم. ولی منصفانه بگوییم، چرا سرنوشت باید به روی یک نفر لبخند بزند و نسبت به کودکی که در خانهای محقر متولد میشود چنین ظالم و ستمگر باشد؟
Zeinab
عزیزم، وقتی چیز خوبی میبینم آن را درک میکنم و قدر آن را میدانم.
نون صات
آنان میگفتند احمقم و این توهم برایم ایجاد شده بود که واقعاً همینطور است. اما وقتی تو چون رؤیایی آسمانی آمدی به زندگی تاریک و قلب و روحم روشنایی بخشیدی و آرامشی در قلبم پدید آوردی که دانستم از سایرین بدتر هم نیستم. درست است که جلا و درخشندگی را از دست دادم، اما من انسانی بودم با قلب و فکر که احساس میکردم در دست سرنوشت اسیر و تحقیر شدهام، دیگر برای وقار خود ارزشی قائل نشدم. بدبختی بر شانههایم سنگینی میکرد، دلم را باختم.
bfs
ضربالمثل قدیمی روسی را به خاطر میآورند که میگوید: کسی که برای همسایهاش چاه میکند خودش در آن میافتد.
شیلا در جستجوی خوشبختی
چه کسی است که از گناهان کوچک بری باشد؟
شیلا در جستجوی خوشبختی
حجم
۱۴۸٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه
حجم
۱۴۸٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه
قیمت:
۳۰,۰۰۰
۱۵,۰۰۰۵۰%
تومان