بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب رویاهای بانکرهیل | طاقچه
تصویر جلد کتاب رویاهای بانکرهیل

بریده‌هایی از کتاب رویاهای بانکرهیل

نویسنده:جان فانته
انتشارات:نشر افق
امتیاز:
۳.۰از ۲ رأی
۳٫۰
(۲)
حالا که مرده بود، دیگر نمی‌توانستم به او فکر کنم. هق‌هق کردم و نالیدم و گریه سر دادم تا اینکه از وجودم رفت،‌ همه‌چیزش، و مثل همیشه خودم را در جهان تنها یافتم.
Saboora
من هیچ بودم، یک صفر. گور بابایش. تصمیم گرفتم بروم یک شلوار بخرم. هنوز بیشتر از صد دلار پول داشتم. ریخت‌وپاش می‌کردم و با ولخرجی مشکلاتم را از یاد می‌بردم.
nil
به اتاقم برگشتم و نشستم پشت ماشین‌تحریرم. یک ربع تایپ کردم ـــ دو صفحه دربارهٔ دلشکستگی
nil
من در خانهٔ زیرزمینی در یک کارخانهٔ ماکارونی در شمال دنور به دنیا آمدم. وقتی پدرم فهمید سومین فرزندش هم پسر است، همان واکنشی را نشان داد که وقتی دو برادرم به دنیا آمده بودند، از خودش نشان داده بود ـــ سه روز مست کرد. مادرم او را توی اتاق پشتی باری در خیابان روبه‌روی آپارتمانمان پیدا و تا خانه خِرکِش کرد. به‌جز آن‌دفعه، پدرم دیگر توجه چندانی به من نکرد.
nil
کتاب دیگری از اندرسون خواندم. همین‌طور خواندم و خواندم و غمگین و تنها شدم و عاشقِ کتاب، کتاب‌های بسیار،
nil
. تنهایی‌ام پربار بود. خودم را قابل‌تحمل، دوست‌داشتنی و حتی خوب می‌دانستم.
nil

حجم

۱۲۸٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۷۶ صفحه

حجم

۱۲۸٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۷۶ صفحه

قیمت:
۸۸,۰۰۰
تومان