
بریدههایی از کتاب عزرائیل (روزهای تاریک)
۴٫۲
(۳۴)
الآن دورترین آدم از تفکر هیئتی رو هم بری باهاش از سر صداقت صحبت کنی محاله بگه در یک دورهای جذب شخصیت امام حسین علیه السلام نشده. چرا؟ چون از توی کربلا بوی مرگ میآد بیرون. این یعنی اونجا پر از زندگیه.
ZH
پولدار جماعت ادای مایهداری در نمیاره و ادای پولداری مال گدا و گداصفته، همونطور که آدم با سواد خودش رو نمیگیره و افتاده ست و کنف کردن این و اون سر نادونی شون مال آدم نفهمه، ژست مسلمونی و تریپ تعلق خاطر عمیق به امام زمان و مرید سینهچاک امام و شهدا بودن طوری که توی چشم بقیه بزنه و هزار تا ادای دیگه هم مال منافق جماعته
ZH
یادت باشه کتاب همیشه راه فرار خوبی بوده و هست. توی مشکلات خیلی جدی هم میشه سراغش رفت. یادت باشه هرچی مشکل بزرگ تر باشه باید کتابی رو انتخاب کنی که جذابتر باشه.
ZH
مرد، ادا در نمیاره.
همونطور که پولدار جماعت ادای مایهداری در نمیاره و ادای پولداری مال گدا و گداصفته، همونطور که آدم با سواد خودش رو نمیگیره و افتاده ست و کنف کردن این و اون سر نادونی شون مال آدم نفهمه، ژست مسلمونی و تریپ تعلق خاطر عمیق به امام زمان و مرید سینهچاک امام و شهدا بودن طوری که توی چشم بقیه بزنه و هزار تا ادای دیگه هم مال منافق جماعته. خیلیها هستن که این روزها ادای مسلمونی در میآرن، چون این روزها نون توی اینکاره. شک نکن اگر انقلاب نشده بود اینا الآن همه شیش تیغ بودن و کراوات زده منتظر توی صف دست بوسی توالتشور شاه.
پوریا
نزار نیشت بزنن اگر هم زدن راستش کار خاصی از دستت بر نمیآد. جلو خودشون تابلو نکن فقط. یه طوری باش انگار هیچ اتفاقی نیفتاده. بعد رفتی خونه بشین گریه کن یواشکی که خالی بشی وگرنه یه وقت از غصه میمیری
ZH
خداست دیگه، یه وقتایی خیلی بی پرده نشون آدم میده که کلاً هیچ عددی نیستی، فقط فکر میکنی که میتونی شرایط رو کنترل کنی.
سرباز روح الله
یادت باشه هیچ وقت جلوی حریفت نباید به ضعف خودت اعتراف کنی
کاربر ۱۶۳۱۵۹۸
با صبر میشه روی همه رو کم کرد.
sayed Mahdi
هر وقت یه عده رو دیدی به نژاد و قبیله و شهر و کشورشون مینازن زود ازشون جدا شو. یه احمق تنها چندان خطری نداره ولی جمع که بشن یهو میتونن دنیا رو به گند بکشن.
کاربر ۳۲۶۷۵۵۶
با صبر میشه روی همه رو کم کرد.
sayed Mahdi
هر وقت یه عده رو دیدی به نژاد و قبیله و شهر و کشورشون مینازن زود ازشون جدا شو. یه احمق تنها چندان خطری نداره ولی جمع که بشن یهو میتونن دنیا رو به گند بکشن.
msafarian
هر وقت یه عده رو دیدی به نژاد و قبیله و شهر و کشورشون مینازن زود ازشون جدا شو. یه احمق تنها چندان خطری نداره ولی جمع که بشن یهو میتونن دنیا رو به گند بکشن.
م.ظ.دهدزی
لطفاً دستور بفرمایید یک کم غذاهای سفتکننده بدن ما بخوریم وگرنه محتمل هست که بنده قبل از اینکه بتوانم کل داستان را برای شما بگویم و بیگناهی خودم و مجتبی را ثابت کنم تمام شوم.
ZH
وقت یه عده رو دیدی به نژاد و قبیله و شهر و کشورشون مینازن زود ازشون جدا شو. یه احمق تنها چندان خطری نداره ولی جمع که بشن یهو میتونن دنیا رو به گند بکشن.
کاربر ۳۲۶۷۵۵۶
چیزهایی تعریف میکرد که راستش برامون باورپذیر نبود. اینکه سر کسی رو بِبُرن مثلاً. اون هم توی قرن بیست و یکم. با خودمون میگفتیم مگه میشه؟ تا مدتها بعدش فکر میکردیم تو یه موردی مثل سر بریدن داره پیاز داغ قضیه رو زیاد میکنه و توی موردی که میگه «بچه رو کشتن، پلو هم پختن، بعد بچه رو گذاشتن لای پلو و فرستادن در خونه خانوادهش» دیگه باید بره ساقیش رو عوض کنه و اگر چیزی نمیزنه هم باید بره دکتر که یه چیزی بهش بدن بزنه.
Alibp
این جنگ چند تا فرق داشت که حسابی ما رو شوکه کرده بود. مثلاً اینکه هیچ خط و خاکریز و کانالی وجود نداشت.
جنگ لعنتی وسط شهر بود و خیلی خیلی فشرده شده بود. مثلاً این محله دست ما بود و اون محله دست اونا. خوب محلهها هم که توی بافتهای قدیمی و فرسوده شکل هندسی درست درمونی ندارن یعنی مربع و مستطیل نیستن. یعنی ممکن بود از این کوچه که داری میری یه پیج رو اشتباه بپیچی، موقع خروج از کوچه نگهبان برات دست تکون میده و تو هم به خیال اینکه داره بهت سلام میکنه براش دست بلند میکنی و سر تکون میدی. غافل از اینکه داره با دست اشاره میکنه که «داداش داری اشتباه میری.»
Alibp
اما به روی خودم نیاوردم، تو هم یادت بشه، هیچ وقت به هیچکس نگو کم آوردی و نمیتونی شرایط رو تحمل کنی. چون اعلام کم آوردن هیچ وقت به نفع آدم نیست.
Alibp
شد اون مردی که برادرهاش میتونن بهش اعتماد کنن. شد همون مردی که دنیا رو به جای بهتری تبدیل کرد و برنگشت تا روزی که توی «اثریا» لای دست پنجتا بی پدر و مادر گیر افتاد و دست و پا زد. روزی که دست و پا زدنش رو دیدم یاد همون شبی افتادم که برای بار اول نصفه شب توی میدون ترهبار دیدمش با دوسیب آلبالو.
دیر رسیدیم بهش. سر از بدنش جدا شد.
میلاد روزی که جنازهش برگشت، چند سالی بود که توی سوریه مونده بود. شهیدی بود که قرار تعقیب داشت و قرار بود پس از ورود به کشور بازداشت بشه.
به جاش رفت معراج و تشییع شد.
zeinab.hasanzadeh
اگر نمیتونی حرف خوب بزنی، ببند اون دهن وامونده رو.
م.ظ.دهدزی
اینم جزئی از حقوق منه که بتونم بعضی از حقوق تو رو ازت سلب کنم.
م.ظ.دهدزی
آدم باید روی داشتههاش تعصب داشته باشه. چه باباش، چه مادرش، چه رفیقش، چه زندانبانش.
م.ظ.دهدزی
هر چیزی یه شروعی داره. حتی طولانیترین داستانها. سیاهترین شبها و روشنترین روزها. بالاخره از یه جایی شروع میشه.
م.ظ.دهدزی
یادت باشه این انتخابها هستن که زندگی ما رو میسازن. یادت باشه تا روزی که زندهای محکوم به انتخاب کردنی، حتی توی روزهایی که فکر میکنی تا خرخره توی منجلاب فرو رفتی و دیگه هیچ راه فراری نداری. همیشه امید هست و همیشه انتخاب هست.
م.ظ.دهدزی
اعلام کم آوردن هیچ وقت به نفع آدم نیست.
م.ظ.دهدزی
خداست دیگه، یه وقتایی خیلی بی پرده نشون آدم میده که کلاً هیچ عددی نیستی، فقط فکر میکنی که میتونی شرایط رو کنترل کنی.
م.ظ.دهدزی
خدا برای چلوندن آدمها اهرمهای فشار زیادی داره که تصورش رو هم نمیتونی بکنی، حتی اگر بتونی تصور کنی باورت نمیشه. فقط خدا باید بخواد که بندهش رو یه فشاری بده، اون وقت هرکسی، با هر توان و ظرفیتی میرسه به اونجایی که بگه: «ای کاش مادرم منو نزاییده بود.»
کاربر ۸۵۶۴۷۲۹
یادت باشه هیچ وقت جلوی حریفت نباید به ضعف خودت اعتراف کنی. منم که میبینی این کار رو میکنم چون اون نمیتونه به حرفم اعتماد کنه. نمیتونه مطمئن باشه واقعاً از من زرنگتره یا دارم اینطوری بازیش میدم که دچار غرور بشه!
Alibp
مشخصاً میتونستن با یک کم کاهش دما، بدون به جا گذاشتن هیچ رد و اثری از شکنجه پدرم رو در بیارن. دما رو ببری روی ۱۴ یا ۱۵ درجه و پتو رو هم دریغ کنی؛ اونوقت زندانی بدبخت باید در تمام طول روز سگلرز بزنه و برای چند دقیقه گرم شدن التماس کنه. بدون اینکه کوچکترین خطر جانی تهدیدش کنه.
Alibp
. اما نسل ما پول نگرفت که بره بجنگه، به زور نرفت سوریه و دشمن با خونه و زندگیش خیلی بیشتر از اونی فاصله داشت که احساس خطر کنه. توی نسل ما سرِ رفتن به جنگ دعوا بود، نه برای نرفتن.
این از اون واقعیتهاییه که دوست دارم اصلش رو به دستت برسونم. دوست ندارم توی پیچهای تاریخی و توی حافظه ضعیف افکار عمومیکمرنگ و محو بشه. دوست ندارم هر چیز دیگه ای رو بهت به عنوان واقعیت تاریخی قالب کنن. دوست دارم اصلش رو بدونی، بعد خودت مختاری، هر فکری خواستی راجع به ما بکن.
Alibp
منطق جنگ خیلی ساده ست، ما یا اونا؟ همیشه دعوا سر اینه. یه جورایی بر عکس اون حدیث معروفه که میگه آنچه را برای خود نمیپسندی برای دیگران هم نپسند. توی جنگ باید بگی هر بلایی که میترسی سرت بیاد رو برو زودتر سر دشمنت بیار و گرنه به زودی اون میفهمه و میاد همون کار رو با تو میکنه.
Alibp
حجم
۱۰۷٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه
حجم
۱۰۷٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه
قیمت:
۳۵,۰۰۰
تومان